صفحه 1:
صفحه 2:
جرد چه موقعیت هایی رواج میابد؟
از منلیع موثق دریافت کنند. هر گاه آدمها مشتاق
ا 1۱
أن اطلاعات را در ميان خودشان يراكنده
صفحه 3:
انتقال يك شابعة فرايتدى اجتماعى: اسث اكه يك يك افراد مىتوانند نقشنهاى متعددى در لن داشتة
باشند. عدهای از افراد پیام آورند و بر شایعه تكيه كرده ون ا الا eet یگ
زا را ظاهر م ىشهند و درباره أنجه مىشنوند» و
چیه یرب زر ری زر کر اون خلت و چگ رن بت و در بلس سا ا
هستند که بر اساس شایعهها تضمیم گیری ميکنتگ ورهمین که شایعهای پخش شد. به اقدامات خاصی
دست میزنند.
صفحه 4:
تهدید به اخراج
آیه ۶۰ سوره احزاب؛
اكرمناققين و آنها كه در دلهايشان بيمارى است, و (همجنين) آنها كه اخبار دروغ و
شایعت بی سای در مدینه پخش میکنند دست از کار خود بر نارد تور بر ضد آنان
میشورانيم سپس جز مدت کوتاهی تمیتوانند در کنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا
طرد مىشوند. و هر جا ياقته شوند گرفتهخواهند شد و به قتل خواهند ره
نزول
از عادات زشت منافقین که درمدینهبودند. إين يود كه در اوقاتى که چنگی پیش می آمد
رسول خدا صلی الله عليه و آله و مؤمنين را مضطرب و هراسان ساخته و می گفتند
مومنین در این جنگها یا کشته شده و یا اسیر شده ند. مسلمین از این تبلیغات سوء
منافقین درغم و اندوه فراوان فرورفته و شكايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
بردند. خداوند اين آيه را نازل فرمود و آنان را تهديد تمود كه اكر به إين كونه تبليفات
ادامه دهند آنها را از مدینه بیرون کنند.
در قرآن وتاریخ
تهدید به عذاب
أيه ۱٩ سوره و
الفحشة فی اذین .نو هم غاب لبم
فی ان 558 sgl yas ly
كسانى كه دوست دارند زشتى ها در ميان مردم باايمان شيوع يابد
عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است. و خداوتد مىدائد و
شما نمىدانيد
صفحه 5:
۱ )
Spreng ا CRBS | 0 ا ار ی
شدند.
erly ese ey و و
دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مردحکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را
|
مرد حکیم به لو گفت: به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.
CS LS See eter ese) و
آن زن رفت ولی ۵ تا پر بیشتر پیدا نکرد.
مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که
ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.
يس بهتر است از شايعه سازى دست بردارى.
صفحه 6:
صفحه 7:
در يونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بودبا هیجان نزد او آمد و
كفت سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد..
"لحظه اى صبر كن قبل از اینکهبه من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسیدسه پرسش؟
سقراط گفت:یله درست است.قبل از اينکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی.لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
أولين يرسش حقیقت است.کاملا مطمثنی که آنچه را که می Gales به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد: انه.فقط در موردش شنیده ام. "سقراط
گفت:" بسیار خونب:پس واقفا ننیدانی که خبررست است یا نادرست,
حالا یا پرسش دوم را بگویم."پرسش خوبی"آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نهبرعکس... "سقراط
ادامه داد:" پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟ "مردکمی دستپاچه شد و شانه يالا لنداخت:
سقراط ادامه داد: "و اما پرسش سوم سودمتد بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"مرد پاسخ
داد "هوق سقراط نتیجه گیری کرد: اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حفیقت داردونه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا
ol رابه من می گویی؟
صفحه 8: