عرفان های کاذب
در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونتها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.
- جزئیات
- امتیاز و نظرات
- متن پاورپوینت
برچسبهای مرتبط
- اکنکار
- اوشو
- پائلو کوئليو
- پاورپوينت عرفان های کاذب
- پاورپوینت
- پاورپوینت آماده
- پاورپوینت رایگان
- پيروزی انقلاب
- تبليغات
- تبليغات وسيع
- تصوف
- دالایی لاما
- دانلود پاورپوینت
- دانلود پاورپوینت آماده
- دانلود پاورپوینت رایگان
- رام الله
- سای بابا
- سرخپوستی
- سرخوردگی بشريت
- عرفان
- عرفان حقيقی
- عرفان کاذب
- عرفان های کاذب
- علم مدرن
- فالون دافا
- فرقه گرايی
- فرقه های جديد
- فلسفه های معنويت ستيز
- قادريه
- گرايش های عرفانی
- گروه های معنويت گرا
- گناباديه
- معنويت
- نعمت اللهيه
عرفان های کاذب
اسلاید 1: بررسی عرفانهاي کاذبحجت الاسلام دکتر علی روحانی
اسلاید 2: مباحث مقدماتي: مفهومشناسيعرفان:«شناخت شهودي و باطني خداي متعال، اسماء، صفات و افعال او» تصوف: سهروردي در کتاب عوارف المعارف آراي بزرگان تصوف دربارة حقيقت تصوف را بيش از هزار ميداند.مترادف با عرفان؛مترادف با عرفان اسلاميبه معناي عرفان کاذب در عالم اسلامبعد اجتماعي گرايش عرفاني، در مقابل بعد فرهنگي آن (عرفان)
اسلاید 3: 3. معنويت: برخي: عصر جديد را عصر معنويت ناميدهاند. مالرو: قرن بيستم يا قرن معنويت است و يا اساساً قرني وجود نخواهد داشت. اما تا به حال هيچ يک از اصطلاحنامهها و فرهنگنامهها يا دائرة المعارفها تعريفي جامع و دقيق از اين واژه ارائه ندادهاند. مؤلفههاي اصلي معنويت: «شادي»، «آرامش» و «اميد به زندگي»
اسلاید 4: 4. عرفان حقيقي: هدف: قرب الهي؛ شيوة سلوکي: تابع شريعت و دستورات الهي5. عرفان کاذب: هدف: غير خدا، شيوة سلوکي: بيتوجه به شريعت
اسلاید 5: 2. اثبات نادرستي فلسفههاي معنويتستيزپوزيتويستها، متأثر از ويتگنشتاين با تجمع در وين، و تشکيل حلقهاي مطالعاتي، دينستيزانهترين نظام فکري را در تاريخ غرب پديد آوردند: پوزيتويسم. اما در نهايت نادرستي بنيانهاي فکري پوزيتويسم آشکار شد. معيار معناداري آنان، که مهمترين مبناي فکريشان بود، مورد نقدهاي فراواني قرار گرفت. کمترين اشکال آن خودستيزياش بود. اين سخن که «فقط گزارههاي تجربي معنادارند» خود گزارهاي غير تجربي است و بر اساس اين مبنا بايد بيمعنا باشد. و با سخني بيمعنا نيز نميتوان معيار معناداري همة سخنان و گزارهها را تعيين کرد! به هر حال، اين فلسفه و ساير فلسفههاي مشابه نيز رو به زوال نهادند. و اين خود حربة مناسبي در دست دينگرايان براي مبارزه با دينستيزان بود. افزون بر اين،
اسلاید 6: 3. شکست نظامهاي معنويتستيزحدود نيمي از مردم دنيا در اروپا، آسيا، آفريقا و آمريکا در قرن بيستم دلبستة نظام کمونيسم، که يکي از شاخصههاي آن معنويتستيز بود، واقع شده بودند. و برآورده شدن همة آرزوهاي ديرينة خود را از اين نظام دينستيز ميخواستند. اما مردم دنيا در اواخر قرن بيستم با ناباوري، شاهد فروپاشي و ورشکستگي رسمي اين نظام بودند.
اسلاید 7: 4. برنامههاي نظامي و اطلاعاتي (1) سوابق نظامي رهبران برخي از مکاتب عرفاني جديد مطالعه دربارة سلاحهاي سايکوترونيک )سلاحهاي روان-الکترونيکي؛ سلاحهايي که از راه دور بر هدف مورد نظر تأثير ميگذارند و موجب اختلال عملکرد يا نابودي ميشوند.) شوروي از سال 1960جک آندرسون، رونامهنگاران آمريکايي، در سال 1981 سه مقاله با عناوين «گروه ضربتي فرارواني به شدت مشغول فعاليت است» «پنتاگون در مورد جنگ ادراکات فراحسي سکوت کرده است» و «ميزان توجه سيا به ادراکات فراحسي سريعا رو به افزايش است» منتشر کرد.
اسلاید 8: برنامههاي نظامي و اطلاعاتي (2)کميتة علوم و فنآوري کنگرة آمريکا در 1981 پس از دو سال کار تحقيقاتي با عنوان «بررسي مسائل کنوني و آتي علوم و فناوري» موضوعات مهمي را گزارش کردند از آن جمله گفتند «نتايج آزمايشهاي اخير در مورد مطالعات دوربردي و ديگر موضوعات شبه فراروانشناسي نشان ميدهد که ارتباطي دروني بين ذهن انسان و ديگر اذهان و ماده وجود دارد. به نظر ميآيد اين ارتباط دروني در صحنة طبيعت عمل ميکند و به وسيلة نيت و احساس تقويت ميشود. دربارة نتايج تحقيقات بنيادي و اکتشافي مرتبط با جنبة فيزيکي آگاهي جاري، نميتوان يقين حاصل کرد، ولي در زمينة دفاع ملي، اشارات آشکاري در مورد توانمندي بشر در رديابي محلهاي دور دست و تأثيرگذاري بر ابزار حساس و يا افراد، وجود دارد. شناخت ميزان ارتباط متقابل ذهنها، ميتواند ابعاد سياسي-اجتماعي گستردهاي براي اين کشور در بر داشته باشد»
اسلاید 9: 5. تبليغات وسيع گروههاي معنويتگرادر اين آشفته بازار تبليغات معنوي، حتي يهوديت، که در طول تاريخ تبليغ نداشته است، نيز خود را از تبليغ بيبهره نکرده است. با استفاده از شگردهاي مختلف تبليغاتي در معرفي عرفان کابالا يا قبالا تلاش ميکند. ارباب کابالا و صهيونيستها به صورت مرموزانهاي تلاش خود را بر جذب چهرههاي شاخص و ستارههاي سينمايي و هنري و ورزشي و همچنين خانوادههاي متمول متمرکز کردهاند. مدونا: فوق ستاره هنري هاليود و خوانندة مشهور پاپ؛ديويد بکهام و همسرش: ستارة فوتبال؛خانم پاريس هيلتون: وارث خانوادة ثروتمند هيلتون و دارندة هتلهاي زنجيرهاي هيلتون.
اسلاید 10: 6. پيروزي انقلاب اسلامي ايران سال 1979: سال تحول معنوي در دنيا.براي آشنايي بيشتر بر تأثيرات انقلاب اسلامي در معنويتگرايي بشر جديد در عرصههاي مختلف زندگي فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و علمي ر.ک: عصر امام خميني، ميراحمدرضا حاجتي، قم: بوستان کتاب، دهم، 1383.
اسلاید 11: 7. تمايلي فطري و طبيعي در انساناميال و غرايز بشري دو دستهاند: (1) اميالي که و شکوفا شدن آنها نيازي به تعليم و تربيت ندارد. مثل ميل به تغذيه از بدو تولد. يا ميل جنسي که از سن خاصي شکوفا ميشود؛ (2) اميالي که شکوفا شدن و فعاليت آنها نياز به تحقق پارهاي از شرايط است. ميل به کسب قدرت بيشتر در همة ابعاد وجودي. ميل به تماميتخواهي و کمال مطلقخواهي اميالي فطرياند.اميال فطري شکوفا شده را اگر به درستي پاسخ ندهيم، مورد سوء استفاده قرار گرفته، به صورت کاذب ارضا شده و در نتيجه ابزار سعادت به ابزار شقاوت تبديل خواهد شد.
اسلاید 12: تلاشهاي غرب براي جهتدهي به اين گرايش جهاني
اسلاید 13: تأسيس مراکز مطالعاتي براي مطالعة نحوة القاء مفاهيم ديني به جنين در رحم مادر تلاش براي ارائة مفاهيم معنوي به کودکان (توجه به نقش بازي و اسباببازي)طراحي برنامههاي کودکان، بازيهاي رايانهاي، توليد فيلمهاي سينمايي معنوي (سينما ماوراء)توليد رمانها و داستانهاي عرفاني و معنوي (هري پاتر)
اسلاید 14: مهمترين فرقههاي جديد معنوي فعّال در ايران
اسلاید 15: فرقههاي سنتي: تبليغات گستردة آنها: نعمتاللهيه، گناباديه و قادريه ...سايبابااوشواکنکارسرخپوستيفالون دافادالايي لاماراماللهپائلو کوئليو
اسلاید 16: سايبابا سوآمي ساتيا سايبابا در سال 1926 در هند به دنيا آمد. در چهارده سالگي، مدعي شد از سوي خداوند براي هدايت همة آدميان برگزيده شده است. البته وي دين خود را حاکم بر همة اديان و ناظر به همة آنها دانست و مدعي شد، اعتقاد به پيام او با گرايش به اديان رايج منافاتي ندارد. به همين دليل ميگفت: «من روحاني هيچ يک از اديان نيستم. براي تبليغ هيچ ديني نيز نيامدهام. من آمدهام که هندو، هندوي بهتري، مسلمان، مسلمان بهتري و مسيحي، مسيحي بهتري باشد.» وي معجزة خود را صرفاً ايجاد تحول در درون انسانها دانست و اصول دعوت خود را بر پاية پنج ارزش انساني حقيقت، پرهيزکاري، صلح و آرامش، عشق و پرهيز از خشونت بنا نهاده است. وي عصارة همة اديان را دعوت به سوي همين پنج حقيقت ميداند و معتقد است اگر صاحبان اديان بر همين پنج حقيقت متمرکز شوند، نزاع ديني و درگيريهاي فرقهاي از ميان برچيده خواهد شد. راههاي به سوي خدا را متکثر ميداند اما مقصد همه را واحد.
اسلاید 17: سايبابا براي دعوت خود معبد بزرگي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانة صلح برين، تأسيس کرده است. در معبد او به مناسبت اعياد همة اديان، مراسم برگزار ميشود. در اعيادي همچون کريسمس، عيد فطر، عيد نوروز، سال نوي چينيان و اعياد هندوها مراسمي به همين مناسبتها در معبد او برگزار ميگردد. ساي بابا به تناسخ و قانون کارما، که بعداً دربارة آن بحث خواهيم کرد، معتقد است و چنين پيشگويي کرده است که در سن 96 سالگي اين جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمي ديگر در شهر ميسور به بدن فردي ديگر منتقل خواهد شد.
اسلاید 18: منابع مطالعاتي: تعليمات ساتيا سايبابا (تعاليم معنوي 6)، ترجمه رويا مصباحي مقدم زندگي من پيام من، ترجمه پروين بيات سخنان ساتيا سايبابا (تعاليم معنوي4)، افکار الهي براي 365 روز سال، ترجمه پروين بيات، درخت ارزشها را آبياري کنيم، ترجمه پروين بيات، يوگاي عاشقانه، ترجمة آزادة مصاحبي
اسلاید 19: رام الله«رام الله» الله نام خداي متعال در اسلام است و رام نام خداي آيين ويشنو، يکي از سه آيين بزرگ هندوستان، است. پيام اين نامگذاري اين است که الله همان رام و رام همان الله است. اين آيين در قرن پانزدهم ميلادي و توسط شخصي به نام شيخ کبير در هندوستان پايهگذاري شد. شيوة تبليغي رام الله در ايران شبيه گولدکوئيست است. هر فردي براي آنکه در حلقة رام الله باقي بماند، بايد هفتهاي يک نفر جديد را به رام الله دعوت کند و الا از دايرة پيروان رام الله خارج خواهد شد. اين آيين با نامهايي از قبيل «جريان هدايت الهي»، «هنر زندگي متعالي» و «تعليمات حق» به تبليغ و ترويج افکار خود ميپردازد. تاکنون فقط يک کتاب از اين آيين به زبان فارسي وجود دارد و آن کتابي است با عنوان «جريان هدايت الهي» که توسط شخصي به نام پيمان الهي، از مجموعة تعاليم ا. م. رام الله، رهبر اين فرقه در ايران، تدوين شده است.
اسلاید 20: پائلو كوئليوسال ۱۹۴۷ در كشور برزيل در يك خانواده متوسط به دنيا آمد. پدرش، مهندس بود و مادرش خانه دار. در سنين نوجواني و جواني احساسات ضد مذهبي شديدي داشته است. از سن هفده سالگي به بعد سه بار در بيمارستان رواني بستري بوده است. مدتهاي مديدي از داروهاي اعصاب و روان استفاده ميکرده است. و سپس به استفاده از مواد مخدر روي آورد.
اسلاید 21: سوابق منفي کوئليو:ايفاي نقش در تئاترهاي ضد اخلاقي و مستهجنچاپ مجموعة داستانهاي كمدي سكسي به نام كرينگ-ها (Kring-ha) با کمک رائول سيكساس. آنها خلق اين آثار را شيوهاى براى رسيدن به آزادى انسانها قلمداد كردند. حكومت وقت كتابهاى فوق را مضر دانست و آنها را به زندان انداخت.اقدام به خودکشي
اسلاید 22: چگونگي تحولدر يکي از مسافرتهاي خود به اروپا، در آلمان با هاتفي غيبي آشنا شد، مردي فراواقعي. آن مرد چندين بار در مكانهاي مختلف بر او ظاهر گشت و از او خواست مجدداً به آيين كاتوليك ايمان بياورد. آن مرد از كوئليو خواست تا جادهاي كه به سوي سانتياگو ختم ميشود را بپيمايد. اين جاده كه ميان اسپانيا و فرانسه كشيده شده يك جاده خاص مذهبي است كه زائران مذهبي بسياري اين مسافت را طي ميكنند. در سال ۱۹۸۷ يك سال پس از انجام اين فريضة ديني، كوئليو اولين اثر خود «زائر كوم پوستل» را در آن باره خلق كرد
اسلاید 23: ارتباطات صهيونيستيدر ماه سپتامبر ۱۹۹۹ از كشور اسرائيل ديدن كرد. كتابهاي او در اين كشور فروش فوق العادهاي داشت و مسوولان حكومت از مضامين آنها حمايت كردند. در سال 2000 در اجلاس سالانة جهانيسازي داموس (سويس) سخنران مدعو بود. در اين اجلاس، تنها شخصيتهاي عاليرتبة كشورهاي قدرتمند سياسي و اقتصادي حضور مييابند. وي در اين نشست پيرامون آثار خود و نوع عرفاني كه القا ميكند سخنراني کرد. در آن نشست شيمون پرز از او قدرداني ميكند و ميگويد معنويتي كه شما مبلغ آن هستيد در خاورميانه بسيار براى ما مفيد است و ما بدين شيوه ميتوانيم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنيم. وي در مسابقات جام جهاني 2006 به عنوان مهمان افتخاري فيفا در كشور آلمان بود.
اسلاید 24: سفر به ايراندر سال ۲۰۰۰ توسط موسسه گفتگوي تمدنها به ايران دعوت شد. او پس از انقلاب اسلامي خود را اولين نويسندة غيرمسلماني مينامد كه به طور رسمي از ايران ديدار كرده است. به رغم اينكه در ايران قانون كپي رايت وجود ندارد وي موفق ميشود حق التأليف آثار چاپ شده خود را در ايران دريافت كند و پس از آن به عنوان اولين نويسنده غيرمسلمان حق التأليف آثار چاپ شدهاش را به طور مستمر دريافت كند. خود وي ميگويد كه هداياي گرانبهاي بسياري را در ايران دريافت كرده است. ميگويد: ايرانيان بهتر از مردم ساير كشورها توانستهاند با آثار من ارتباط برقرار كنند. او مدعي شد كه در ايران احساس غربت نميكرده و با مردمي آشنا شده كه ساليان طولاني آنها را ميشناخته است.کتابهاي او تا به حال به 56 زبان دنيا ترجمه شده انددر رديف ده نويسندة برتر جهان شناخته ميشود.
اسلاید 25: برخي از آثار کوئليواعترافات يک سالک، ترجمة دلآرا قهرمان، تهران، بهجت، دوم، 1379.کيمياگر، ترجمة آرش حجازي، تهران، کاروان، 1384.ورونيکا تصميم ميگيرد بميرد،ترجمةآرش حجازي، 1384.مکتوب اول، ترجمة آرش حجازي، تهران، کاروان، 1384.دومين مکتوب، ترجمة آرش حجازي، بهرام جعفري، 1383.خاطرات يک مغ، ترجمة آرش حجازي، 1384.بريدا، ترجمة آرش حجازي و بهرام جعفري، 1384.عطية برتر، ترجمة آرش حجازي، 1383.
اسلاید 26: رزمآور نور،ترجمة آرش حجازي، 1384.کنار رود پيدرا نشستم و گريه کردم، ترجمة آرش حجازي، 1384.والکريها، ترجمة سوسن اردکاني، 1384.کوه پنجم، ترجمة آرش حجازي، 1384.شيطان و دوشيزه پريم، ترجمة آرش حجازي، 1384.قصههايي براي پدران، فرزندان، نوهها، ترجمةآرش حجازي، 1384.زهير، ترجمة آرش حجازي، 1384.قاموس فرزانگي، ترجمة آرش حجازي، 1384.رسالة دلاوران اشراق، ترجمة محمود سلطانيه، 1384.
اسلاید 27: اوشودر يازده دسامبر 1931 متولد شد، 19 ﮊانويه 1990 از دنيا رفت. اوشو از سال 1963 به سخنرانی در اقصی نقاط هند پرداخت. در سال 1974 کمون خويش را در شهر «پونا» در هند بنيان نهاد و بسياری از مردم، مخصوصا از جهان غرب، به آنجا سرازير شدند. امروزه کمون اوشو يکی از بزرگترين مراکز معنوی بين المللی در جهان بشمار می آيد. به مدت بيش از 35 سال، اوشو شخصا به تعليم و همکاری با کسانی که نزد او میآمدند، پرداخت.
اسلاید 28: مهاجرت به آمريکادر 1981 به آمريکا مهاجرت کرد. دليل اوليه او برای اين سفر معالجه بود، ولی به علت وجود پيروان بسيار در آمريکا، تصميم گرفت که آنجا بماند. مريدان اوشو در نقطهای دورافتاده در ايالت اوريگون اراضی را خريداری کرده و طی مدت 4 ماه شهری به نام «راجنيش پورام/ Rajneeshpuram در آنجا بنا نهادند. محبوبيت اوشو به طور روزافزون در آمريکا افزايش يافت و سيل آدمها از اقصی نقاط اين کشور به سوی راجنيش پورام که به عنوان يک مرکز معنوی شهرت يافته بود، سرازير شد.در سال 1986 اوشو را به نقض قانون مهاجرت متهم کرده و او را دستگير نموده و به دادگاه کشاندند. در پی اين وقايع، اوشو مجبور به ترک خاک آمريکا و بازگشت به هند شد.
اسلاید 29: فعاليتهاي فرهنگي و معنوي:او شخصا هيچ کتابی ننوشته است. کتابهای نشر شدة به نام اوشو که تعداد آنها بيش از 600 عنوان میرسد، در واقع نسخه برداری از سخنرانی های وی مي باشند. حدود 7000 سخنرانی از اوشو بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار ويدئو ضبط شده است. روزنامه Sunday Times چاپ انگلستان از اوشو به عنوان يکی از هزار شخصيت تاريخ ساز قرن بيستم ميلادی ياد کرده است. روزنامه ی Sunday Midday چاپ هند نيز او را در زمرة ده شخصيتی که سرنوشت هند را تغيير داده اند (در کنار شخصيتهايي همچون گاندی، نهرو و بودا) قرار داده است.
اسلاید 30: برخي از آثار ترجمه شدة اوشوراه کمال، مترجم پروين رحيمزاده، 1374.فقط يک آسمان، ترجمه مرضيه شنکايي، 1375.مديتيش چيست؟، مترجم رضا قاصد، 1379.نغمة زندگي، پروين رحيم زاده، 1379.آه اين ...، محسن خاتمي، 1379.عشق، رقص، زندگي، فرشيد قهرماني، 1379.زندگي به روايت بودا، شهرام قائدي، 1379.
اسلاید 31: راز (دو جلد)، محسن خاتمي، 1380.الماسهاي اوشو، مرجان فرجي، 1380.مراقبه،هنر وجد و سرور، فرامرز جواهرينيا، 1380.خلاقيت، مرجان فرجي، 1380.بلوغ، مرجان فرجي، 1380.کودک نوين، مرجان فرجي، 1380.يک زندگي، يک ترانه، يک رقص، سيروس سعدونديا، 1380.
اسلاید 32: اينک برکهاي کهن، سيروس سعدونديا، 1380.آيندة طلايي، مرجان فرجي، 1380.آفتاب در سايه، عبدالعلي براتي، 1380.ضربان قلب حقيقت مطلق، مرضيه شنکايي، 1381.شهامت عشق ورزيدن، موسوي راد، 1381.زورباي بودايي، مسيحا برزگر، 1382.هفت بدن، هفت چاکرا، سيروس سعدونديان، 1382.تائوئيزم (دو جلد)، فرشتة جنيدي، 1382.
اسلاید 33: اکنکارپال توئيچل، رهبر و بنيانگذار مکتب اکنکار، ادربارة تاريخ تولدش اختلاف است. 1908، 1912، 1922 و ...، در جنگ جهاني دوم در نيروي دريايي آمريکا مشغول فعاليت بود. توئيچل براي آشنايي با روحشناسي و مسائل مربوط به اين حوزه ابتدا به هندوستان مسافرت کرد. در سال 1965 در ايالات متحده آمريکا ادعا کرد که شيوهاي معنوي و آييني ديني با نام «اکنکار» کشف کرده است. وي «اکنکار» را به «دانش باستاني سفر روح» تعريف کرد. وي از همان سال کارگاههاي آموزشي سفر روح را در کاليفرنيا برگزار کرد. در سال 1970 مؤسسهاي غير انتفاعي با عنوان اکنکار تأسيس نمود. و در سال 1971 از دنيا رفت. شصت کتاب از او به چاپ رسيده است. تاکنون، حدود يک سوم آنها به زبان فارسي ترجمه شده است. نام شخصيتهايي همچون مولوي، حافظ، شمس تبريزي، عطار نيشابوري، فردوسي و ... را نيز در زمرة استادان اک به شمار ميآورد!
اسلاید 34: بعد از مرگ وي، شخصي به نام داروين گراس جانشين او شد. تا سال 1981 استادِ اک و رهبر اکنکار بود. (حدود ده سال) و سپس عزل شد. شخصي به نام هارولد کلمپ از سال 1981 جانشين وي شد. وي به مدت چهار سال افسر نيروي هوايي امريکا بود. يشان تاکنون بيش از بيست عنوان کتاب در مورد اکنکار نوشته است. هر ساله در نقاط مختلف جهان سمينارهاي اک برگزار ميشود که هارولد کلمپ در آنها سخنراني ميکند. البته همايش سراسري و اصلي اين مکتب هر ساله در روز 22 اکتبر که سالروز تولد پال توئيچل است در مرکز اصلي اين مکتب در آمريکا برگزار ميشود. اکيستها ابتداي سال معنوي خود را همين تاريخ ميدانند. جالب است که اکيستها مدعياند هارولد کلمپ نيز وقتي ميخواست به مقام استادي برسد در معيت ربازار تارز، استاد تبتي اک، بود.
اسلاید 35: از آيين اکنکار افزون بر سايتي رسمي، تاکنون کتابهاي زيادي در تبليغ و ترويج ايدههاي خود به فارسي ترجمه شده است. در اينجا برخي از آنها را ذکر ميکنيم:آزادي معنوي چيست؟، هارولد کلمپ، آيا زندگي يک قدم زدن اتفاقي است؟، هارولد کلمپ،استاد رؤيا، هارولد کلمپ، ترجمة شهرام محمدپور،اکنکار حکمت باستاني براي عصر حاضر، تاد کرامر و داگلاس منسون، ترجمة مهيار جلالياني،اکنکار کليد جهانهاي اسرار، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،بيگانهاي بر لب رودخانه، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور، پنجة زمان، پال توئيچل، ترجمة مرجان داوري،تمرينات معنوي، هارولد کلمپ، ترجمة مرجان داودي، در پيشگاه استادان اک، فيل موريميتسو، ترجمة مهيار جلالياني،
اسلاید 36: دفترچة معنوي، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،دندان ببر، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،راه بقاي معنوي در عصر حاضر، هارولد کلمپ، ترجمة مهيار جلالياني، روحنوردان سرزمينهاي دور، هارولد کلمپ، ترجمة هوشنگ اهرپور،زبان سري رؤياهاي بيداري، مايک اوري، ترجمة محمدعلي اخلاقدوست،سرزمينهاي دور، پال توئيچل، هوشنگ اهرپور،سه نقاب گابا، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،شاهينها باز ميگردند، هارولد کلمپ، ترجمة محمدعلي اخلاقدوست، شرق خطر، پال توئيچل، ترجمة يحيي فقيه،طريق دارما، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،
اسلاید 37: طنين پرخروش اک، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،حکمت اک (گزيدههايی از کتاب)؛ هارولد کلمپ،کودک در سرزمين وحش، هارولد کلمپ، ترجمة مينو ارژنگ،گفتگوهايي با استاد، پال توئيچل، ترجمة هوشنگ اهرپور،گياهان شفا دهندگان سحرآميز، پال توئيچل، ترجمة عبدالرضا فقيه،ما تنها نيستيم، رابرت مارش، ترجمة امينة اخوان تفتي،نامههاي طريق نور، پال توئيچل، ترجمة مينو ارژنگ،نسيمي از بهشت، براد استايگر، ترجمة هوشنگ اهرپور،هنر رؤيا بيني، هارولد کلمپ، ترجمة مهيار جلالياني، يادداشتهاي خرد، هارولد کلمپ، ترجمة هوشنگ اهرپور و مهيار جلالياني،
اسلاید 38: عرفان سرخپوستيکارلوس کاستاندا در سال 1931 به دنيا آمد و در سال 1998 از دنيا رفت. دربارة مليت او اختلاف است: برزيل، پرو. براي تحقيق دربارة موضوع پاياننامة فوقليسانس خود دربارة گياهان طبي و روانگردان، در سال 1960 به مکزيک رفت. در ايستگاه اتوبوسي در آريزونا با پيرمردي به نام دون خوان که ظاهراً متخصص گياهان دارويي بود آشنا شد. دون خوان او را با دنياي سير و سلوک آشنا کرد و به عنوان پير و راهنماي طريقت او عمل کرد. نتيجة آشنايي با دون خوان اين شد که کاستاندا از آرزوي ديرين خود دربارة تحقيق پيرامون گياهان دارويي دست ميکشد و فريفتة شخصيت دون خوان ميشود. کاستاندا در سال 1968 نخستين کتاب خود را با عنوان «آموزشهاي دون خوان» به چاپ رساند. اينکه آيا دون خوان واقعاً وجود داشته است يا نه هيچ سندي جز اظهارات کاستاندا ندارد. سنديت مطالب کاستاندا تاکنون اثبات نشده است.
اسلاید 39: کتابهاي کاستاندا به هفده زبان دنيا ترجمه گرديده است. در دهة شصت بسياري از کتابهاي او به زبان فارسي نيز ترجمه شدند. در سال 1998 در سن 73 سالگي از دنيا رفت. خبر مرگ او در همان روز در روزنامة همشهري منتشر شد و روزنامة جامعه در 30 خرداد 1377 به عنوان «مرگ مرموز شاگرد دون خوان» به آن پرداخت. همين روزنامه چندي بعد مقالهاي با عنوان «کاستاندا، سالک حيران مغربي» به چاپ رساند. جسد او را سوزاندند و خاکسترش را به مکزيک بردند.
اسلاید 40: برخي از آثار عرفان سرخ پوستيکاستاندا و آموزشهاي دون خوان، لوتار ار. لوتگه، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، 1366.افسانههاي قدرت، کاستاندا، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، پنجم، 1368.تعليمات دون خوان، کاستاندا، ترجمة حسين نيّر، شباهنگ، چهارم، 1371.طريقت تولتکها گفتگويي با کارلوس کاستاندا، گراسيئلا کوروالان، ترجمة مهران کندري، فردوس، دوم، 1371.آتش درون، کاستاندا، مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، چهارم، 1371.هدية عقاب، کاستاندا، ترجمة مهران کندري و مسعود کاظمي، فردوس، سوم، 1368.قدرت سکوت، کارلوس کاستاندا، ترجمة مهران کندري، فردوس، سوم، 1371.
اسلاید 41: دالايي لاماي چهاردهم (تنزين گياتسو)در سال 1935 در تبت و در خانوادهاي کشاورز به دنيا آمد. در سن دو سالگي او را به عنوان تجسم دوبارة دالايي لاماي سيزدهم، توبتن گياتسو، (م. 1932) پنداشتند. بوداييان تبت دالايي لاما را تناسخ بوداي مهر ميدانند. آنان معتقدند که بوداي مهر براي خدمت به مردم همواره در بدن کسي تناسخ ميکند. تنزين گياتسو در سن پنج سالگي رسماً به عنوان دالايي لاماي چهاردهم از سوي مقامات رسمي تبت معرفي شد. در سال 1957 براي شرکت در جشن 2500 سالگي تولد بودا از هند ديدار کرد. در اين ديدار با نخست وزير وقت هندوستان، جواهر لعل نهرو، ملاقات کرد. در سال 1959 دولت تبت را رسماً تأسيس کرد. در سال 1963 نخستين پارلمان تبتيان در تبعيد را شکل داد. وي به کشورهاي زيادي مسافرت ميکند و ميکوشد تا دولت مستقلي که از سوي همة مجامع بينالمللي نيز به رسميت شناخته شود، در تبت تشکيل دهد. غربيان نيز حمايتهاي ويژهاي از او دارند. در حضور اعضاي کنگرة حقوق بشر آمريکا و اعضاي پارلمان اروپا سخنراني کرده است. در سال 1989 جايزة صلح نوبل را به او دادهاند. از سال 1959 تا سال 1999 بيش از 50 دکتراي افتخاري و مدرک دانشگاهي دريافت کرده است.
اسلاید 42: آثار علمي دالايي لاماي چهاردهمتاکنون بيش از 50 کتاب از او منتشر شده است.برخي از آثار منتشر شده از دالايي لاما به زبان فارسي عبارتند از:هنر شادمانگي، دالايي لاما، ترجمه محمدعلي حميدرفيعي، تهران، تنديس، 1380.آذرخشي در ظلمت، دالايي لاما، ترجمه غلامحسين سالمي، تهران، تنديس، 1380.عشق و همدردي، دالايي لاما، ميترا کيوانمهر، تهران، علم، 1384.زندگي در راهي بهتر، دالايي لاما، ترجمه فرامرز جواهرينيا، تهران، ماهي، 1381.
اسلاید 43: فالون دافافالون دافا يا فالون گونگ روشي است براي تزکية ذهن و بدن. اين روش در سال 1992 به وسيله شخصي به نام ليهُنگجي در چين مطرح شد. فالون دافا مدعي است که بر پاية سه اصل بنيادين به نام حقيقت، نيکخواهي و بردباري بنا نهاده شده است و براي تزکية ذهن و بدن پنج نوع تمرين دارد. هدف نهايي او از تزکيه، از بين بردن رنج و سختي است. تعاليم فالون دافا تاکنون به بيش از 30 زبان زندة دنيا از جمله زبان فارسي ترجمه شده و در اختيار مردم قرار گرفته است. اين گروه داراي سايتي فعال به زبان فارسي هستند که افزون بر آنکه کتابهاي اصلي اين مکتب را در اختيار کاربران قرار داده است، ترجمه همة سخنرانيهاي لي هنگجي را نيز به زبان فارسي دارد. [1] تمرينهاي فالون دافا نيز بخشي ديگر از اين سايت است که به صورت تصويري به کاربران معرفي شده است. طبق آماري که در سايتهاي اينترنتي وجود دارد، تا زمان حاضر فالون دافا در شصت کشور جهان بيش از يکصد ميليون طرفدار دارد که به منظور تزکية جسم و روح روزانه تمرينهاي آن را انجام ميدهند.کتاب جوآن فالون وي در سال 1996 در پکن به عنوان پرفروشترين کتاب معرفي شد.[1]. www.falundafapersian.org
اسلاید 44: در کشورهاي مختلف آسيايي، اروپايي و آمريکايي تاکنون بيش از يک هزار جايزه و تقديرنامه به فالون دافا داده شده است. در سايت فارسي اين آيين، نام 86 کشور و ايالت و شهري که فالون دافا در آنجا به فعاليت مشغول است، ذکر شده است. همة فعاليتهاي مربوط به اين آيين و همة آموزشهاي آن به صورت رايگان است. و براي جذب افراد نيز هيچ محدوديتي قائل نيستند: نه محدوديت سني، نه محدوديت جغرافيايي و نه محدوديت مذهبي.
اسلاید 45: مديتيشن متعالي (تي. ام)روش معنوي مديتيش متعالي يا تي. ام. در سال 1957 در هندوستان توسط شخصي به نام ماهاريشي ماهش يوگي، پايهگذاري شد. تاريخ زندگي ماهاريشي ماهش تاريخي پر رمز و راز است. تاريخ دقيق تولد وي مشخص نيست. خود وي نيز به عمد تلاش داشت پيشينة زندگي خود را در هالهاي از ابهام قرار دهد. درعين حال، گفته شده است در فاصلة سالهاي 1911 تا 1918 به دنيا آمده است. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعاليم برخي از مرتاضان و معنويان هندي قرار گرفت. از سال 1957 رسماً به آموزش شيوة ابداعي خود پرداخت. اما رونق کار او از سال 1959 بود که در آمريکا به آموزشهاي معنوي پرداخت. وي نام روش معنوي ابداعي خود را مديتيشن متعالي نهاد. داراي نمايندة قانوني در ايران است. (شخصي به نام هميلا اميرابراهيمي که مدير مؤسسهاي با نام مؤسسة علم هوش خلاق ايران» نيز هست.)
اسلاید 46: مشخصههاي عرفانهاي کاذب
اسلاید 47: ناديده گرفتن اعتقاد به خدا و يا انکار وجود او خدا در عرفان اوشو «روح، خود خداوند است»[1] «مردم به نزد من ميآيند و ميگويند ما آرزوي جستجوي خداوند را داريم. من به آنها ميگويم در اين باره با من صحبت نکنيد. اين مقوله را به بحث نکشيد، هر گونه صحبتي دربارة جستجوي خدا بيفايده است. هيچ معنا و مفهومي در آنچه ميگويند نيست.»[2] «کلمة خدا فقط يک بهانه است. ابزاري است براي ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستي خداست. کل، الهي است و وقتي شما لبريز احساس الوهيت شويد، با کل هستي يکي خواهيد شد. راه حل مشکل شما رسيدن به آن وحدت است ... هر گاه انسان به نقطهاي برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببيند، آن وقت انسان خدا شده است.»[3] «... خداي من حتي يک شخص نيست، بلکه يک حضور است. ... خداي من چيزي عيني، آنجا، نيست. خداي من همان ذهنيت است، اينجا.»[4][1]. راز بزرگ، ص10؛ [2]. همان، ص135؛ [3]. همان، ص251-253؛ [4]. کودک نوين، ص64
اسلاید 48: خدا در عرفان اکنکار عرفان اِکَنکار هدف اصلي تمرينات معنوي خود را خداشناسي ميداند [1] اما خداي مورد نظر اکنکار با خداي اديان الهي متفاوت است. اينان بعضاً تأکيد ميکنند که خدايي که اديان الهي و حتي برخي از اديان هندي مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد. پال توئيچل از زبان ربازار تارز، رهبر معنوي خود، مي گويد خدايي که اديان به اصطلاح الهي مطرح ميکنند وجود خارجي ندارد. ساختة خود آنان است.[2] [1]. حکمت اک، ص6، (ذيل عنوان راه اک-ويديا)[2]. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، ص27.
اسلاید 49: بعضاً با احتياط و زيرکي بيشتري دربارة خداي اديان ديگر سخن ميگويند. به جاي انکار خداي اديان ديگر، چنين ادعا ميکنند که اديان ديگر، غير از اکنکار، همگي محصول خداي طبقة پايين و طبقة فيزيکياند که آن را «کَلنيرانجان» يا «سلطان نيروهاي منفي» مينامند. در سايت فارسي اکنکار متن مصاحبة تخيلي يک چلا يا (دانشجوي معنوي) را با کلنيرانجان منتشر کردهاند.
اسلاید 50: «خدا آن است که هر روحي باور دارد که باشد.» خداي يک مست لايعقل هماني است که او باور دارد و خداي يک عالم بزرگ نيز هماني است که باور دارد. هر دوي آنها دربارة خدا درست ميانديشند! کسي که در جستجوي شادي است، در حقيقت در جستجوي خدا است. به همين دليل يک مست لايعقل که براي دستيابي به شادي دروني، به بادهنوشي و مصرف مسکرات روي ميآورد در حقيقت در جستجوي خدا است. چرا که خدا همان شادي است. و يک عالم بزرگ نيز تمام تلاشش اين است که به مقام فنا و از خود بيخودي برسد و در يک وضعيت شعف و شادي دروني به سر برد. پس هر دو يک مقصود دارند. هر دو در جستجوي خدايند. اين دو هيچ تفاوتي با هم ندارند. حتي ممکن است آن مست به خدا نزديکتر باشد. آنچه که مهم است اين است که اولاً بايد به مطلوب خود، هر چه که ميخواهد باشد، علاقهمند باشند و ثانياً، تمام تمرکز خود را بر روي جستجوي خود بگذارند.
اسلاید 51: شادمانگي به عنوان هدف غاييهدف اصلي بسياري از عرفانهاي نوظهور «شادي و آرامش و اميد» است.از مکاتب سنتي ميتوان به لذتگرايان و کلبيان و اپيکوريان اشاره کرد.دالايي لاما: «من بر اين باور هستم که هدف اصلي زندگي جستوجوي خوشبختي است. اين امري بديهي است. اينکه معتقد به دين باشيم يا نباشيم، و اينکه پيرو کدام مذهب هستيم، تفاوت زيادي نميکند؛ همة ما در زندگي خود به دنبال چيزي مطلوب ميگرديم. به همين دليل، به نظر من حرکت زندگي رو به سوي خوشبختي و شادمانگي است» هنر شادمانگي، دالايي لاما، به روايت اچ. کاتلر، ترجمة محمدعلي حميدرفيعي، تهران، تنديس، دوم، 1380، ص9.
اسلاید 52: سايبابا: «مأموريت من اعطاي شوق و شادي به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموريت من پراکندن شادماني است از اين جهت هميشه آمادهام ميان شما بيايم نه يکبار دوبار يا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شکوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم. قدرت من غيرقابل اندازهگيري است تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درک و پيمايش است.» (تراشهاي الماس خداوند، سيما کوندار، ص168.)
اسلاید 53: فالون دافا: انگيزة اصلي تمرينکنندة فالون دافا فقط بايد تزکية ذهن و بدن باشد. اما هدف از تزکية ذهن و بدن چيست؟ لي هنگجي ميگويد، با تزکية ذهن و بدن است که فرد ميتواند رنج و سختي خود را از بين ببرد. و زندگي او توأم با آرامش و شادي باشد.
اسلاید 54: نفي عقلانيت و فلسفه و منطقاوشو با الفاظ مختلف و به مناسبتهاي گوناگون عليه عقل و ذهن و منطق و فلسفه سخن ميگويد. و به جاي آن بر پيروي از استاد و سرسپردگي دربرابر او تأکيد ميکند. وي مدعي است اگر سالک بخواهد از راه عقل به مقصد برسد، در حقيقت از مقصد خود دورتر ميشود. و معتقد است فيلسوفان با هيچ ترفندي نميتوانند مشکلي را حل نمايند. (راز بزرگ، ص249؛ آواز سکوت، ص206)اُشو با افتخار ميگويد «من صاحب هيچ نظام فلسفي نيستم. ... من حتي نميدانم که ديروز چه گفتهام. به اين موضوع اصلاً فکر نميکنم. من فقط پاسخگوي اين لحظهام. من پاسخگوي حرفهاي ديروز نيستم. برو از ديروزي بپرس. قطعاً پيدايش نخواهي کرد. فردا نيز مرا نخواهي يافت. نه ديروزي وجود دارد و نه فردايي تنها همين لحظه است که واقعيت دارد» (ريشهها و بالها، ص175)
اسلاید 55: برخي از صوفيان مسلمان نيز تعابير تندي نسبت به جايگاه عقل و منطق و فلسفه دارند. مباحث عقلي را بند راه سالکان و عاشقان ميدانند. و راه وصول به مقامات عرفاني را شکستن اين بندها و رها شدن از دست عقل و منطق ميدانند: عقل بند رهروان و عاشقانست اي پسر بند بشکن، ره ميان اندر عيان است اي پسرمخالفت غزالي با فلسفه و تعقل فلسفي: تهافت الفلاسفه
اسلاید 56: نقد و بررسياگر کسي مدعي باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل ميتواند همة رازها و حقايق عالم را کشف نمايد، روشن است که ادعايي بلندپروازانه و دستنايافتني دارد. در عين حال، اگر کسي گمان کند که با بياعتنايي به عقل و منطق نيز ميتواند به حقايق دست يابد، او نيز در خيالي خام به سر ميبرد.
اسلاید 57: عرفان حقيقي، «عرفاني عقلاني» است. نه تنها با عقلانيت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانيت، عرفاني انساني نخواهد بود همانطور که عقلانيت منهاي عرفان، از انسان، موجودي تک ساحتي و خشک و خشن ميسازد. انسان کامل، از ديدگاه اسلام، انساني است که همة ابعاد وجودياش هماهنگ با هم، پيشرفت نمايند. هيچ بعدي را فداي بعد ديگر نکند.
اسلاید 58: تذکر:عقلانيت مورد تأييد برخي معنويتهاي نوظهور عقلانيتي مادي و اينجهاني است. به همين دليل عقلانيتي منهاي دين و ناسازگار با دين و مدافع تساهل و تسامح است.
اسلاید 59: شريعتستيزي و فقهگريزياوشو و نفي شريعت اكنكار و نفي شريعت کوئليو و نفي شريعت صوفيان مسلمان و نفي شريعت
اسلاید 60: اشو: هر مذهبي سه سطح دارد: سطح اول، شريعت است. اما شريعت پيامبران پس از آنان تنها يک نعش است. نعش به بدن واقعي شبيه است، يک بدن دروغين است. شريعت هيچ تأثيري ندارد. سطح دوم: حقيقت است که روح هر مذهب است و تنها با طريقت (بعد سوم) ميتوان به آن رسيد.
اسلاید 61: نقد و بررسينکتة اول: همة عرفانهاي کاذب، اعم از آيينهاي سنتي و جديد، عليرغم انکار شريعت، خود داراي شريعت ويژة خويش هستند. آيين اوشو و اکنکار و کوئليو که به شدت با فقه و شريعت مبارزه ميکنند، خود تعاليم فقهي و دستورالعملهاي رفتاري خاصي دارند که به برخي از آنها اشاره ميشود. به عنوان مثال، مراقبههاي اوشو همگي از اين سنخاند. و يا تمرينهاي معنوي اکنکار چيزي جز دستورالعملهاي رفتاري نيستند. اکنکار مدعي است براي رسيدن به هدف نهايي و انجام سفر روح، هر اکيستي بايد آموزشها و تمرينهاي خاصي را به صورت مداوم عمل نمايد. و اينها خود در حقيقت دستور العملهاي رفتارياند! اينها خود به يک معنا ايجاد محدوديت براي افراد است.
اسلاید 62: نکتة دوم: حقيقت آن است که اگر عرفان راهي است براي رسيدن به خدا و تقرب به او، بايد دانست که جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنين هدفي امکان ندارد. خداي متعال نيز فرموده است هر کس مرا ميخواهد بايد از پيامبر اسلام و احکامي که توسط او بيان ميشود پيروي نمايد: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعوني يحببکم الله». بنابراين راهي براي وصول به هدف جز پيروي از دستورات فقهي اسلامي، که از ناحية خداوند براي بشر ارسال شدهاند، وجود ندارد.
اسلاید 63: نکتة سوم: هيچ انساني به درجة معرفتي و شهودي پيامبر اکرم و امامان معصوم نرسيده است و نخواهد رسيد و اين حقيقتي است که مورد اتفاق همة صوفيان مسلمان است. اما آن انوار قدسيه لحظهاي از عمل به دستورات شرعي فروگذار نکردند.
اسلاید 64: نکتة چهارم: اصولاً وصول به بينهايت معنا و مفهوم ندارد. به تعبير مرحوم علامة محمدتقي جعفري، از شارحان بنام مثنوي معنوي: هر قدمي که مطابق دستور الهي بر ميداريم و کوچکترين گردي را از آينة دل ميزداييم، به همان اندازه از حقيقت مطلق برخوردار ميشويم ... پايان اين سير و سلوک را مانند سير طبيعي و حرکت معمولي فرض کردن، از نهايت بيخبري است؛ زيرا تصور پايان و آغاز و وسط در بينهايت، آن اندازه بياساس است که فرو رفتن در تناقض ... لذا اين مطلب که جلالالدين ميگويد: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازيگري ذهني و رواني ما بيشتر مربوط است تا به واقعيابي ما. (تفسير و نقد و تحليل مثنوي، محمدتقي جعفري، ج11، صص118-119)
اسلاید 65: ناسازگاري بُعد مادي و روحي وجود انساناين ويژگي را نيز ميتوان در بسياري از عرفانهاي شرقي، اعم از عرفانهاي هندي، بودايي و جيني فزون بر آن، در برخي از مکاتب اخلاقي و عرفاني يونان باستان از جمله مکتب کلبيون نيز مطرح بود برخي از آيينهاي ايران باستان همچون آيين ماني نيز کما بيش مدافع اين ايده بودند. در عرفان مسيحي نيز اين مسأله به قوت مطرح است. داستان شکايت سه تن از زنان مدينه از همسرانشان در نزد پيامبر در اين باره مشهور است. گفتگوي زن متبتله با امام باقر
اسلاید 66: كشف المحجوب،ص315: «از ابو علي سياه مروزي- قدس الله روحه- حکايت کنند که گفت: من به گرمابه رفته بودم و بر متابعت سنت ستره را مراعات ميکردم. گفتم: اي ابوعلي، اين مقصود را که منبع شهوات است که ترا مي به چندين آفت مبتلا دارد، از خود جدا کن؛ تا از شهوت بازرهي. به سِرّم ندا کردند که: «يا باعلي اندر مُلک ما تصرف ميکني؟ مر تعبية ما را عضوي از عضوي اوليتر نيست. به عزت ما که آن را از خود جدا کني، که ما در هر موي از آنِ تو صد چندان شهوت آفرينيم که اندر آن محل.» در توصيف عبدالرحمن مجذوب چنين گفتهاند: «كان من الاولياء الاكابر ... و كان مقطوع الذكر قطعه بنفسه اوائل جذبه»(طبقات الكبري عبدالوهاب شعراني، ج2، 127)
اسلاید 67: يکي ديگر از اموري که ناسازگاري بعد مادي و اينجهاني وجود انسان با بعد روحي و معنوي او را در مکاتب و آيينهاي دروغين عرفاني نشان ميدهد، مسألة انزوا و گوشهنشيني است. اينان غالباً اين کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم ميدانند. اصل در چنين عرفانهايي توجه و تمرکز و مديتيشن است. لذا هر چيزي که موجب تقويت اين حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چيزي که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بيارزش تلقي ميگردد.
اسلاید 68: يکي ديگر از شواهد ناسازگار دانستن بعد اين جهاني وجود انسان با بعد روحي و معنوي او در عرفانهاي کاذب، مسألة بيتوجهي آنها به مسائل سياسي و حکومتي و نفي سياست و پليد دانستن آن است. در عرفانهاي کاذب به يک معنا اصالت با فردگرايي و لذتگرايي فردي است. آنچه که براي آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قيمت مشاهدة ظلم و ستم بر مردمان باشد.
اسلاید 69: نقد و بررسينکتة اول: تعارضي ميان بعد مادي و بعد روحي وجود انسان نيست. نميتوان به انگيزة تقويت و سعادت يکي، ديگري را ناديده گرفت. بهرهمندي مشروع از لذتهاي جنسي نه تنها تعارض و تضادي با معنويت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوي انسان و يکي از بهترين اسباب و وسايل وصول به سعادت واقعي است.
اسلاید 70: نکتة دوم: اسلام با ديدگاه فرويدي و نگرش معنوي افرادي همچون اوشو نيز به شدت مخالف است و افسارگسيختگي و بيبند و باري در مسألة جنسي را به شدت نهي کرده است. اصولاً، در اسلام شهوتپرستي و شهوتخواهي، به طور مطلق، اعم از شهوت جنسي، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت شکم و امثال آن، امري مذموم و منفور است.
اسلاید 71: نکتة چهارم: در نقد انزواطلبي و گوشهنشيني صوفيان و عارفان دروغين ميگوييم که حق آن است که براي اصلاح درون هرگز نميتوان از اصلاح برون غافل بود. اين دو چنان در هم تنيدهاند که تفکيک آنها از يکديگر بسيار دشوار است. به همين دليل عرفان حقيقي و عارفان حقيقي افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بيروني نيز مبارزه ميکنند و اين مبارزه را براي حيات معنوي انسان لازم ميدانند. هر چند مبارزات دروني را دشوارتر و سختتر از مبارزات بيروني ميدانند.
اسلاید 72: نکتة پنجم: راه اصلي وصول به هدف عرفان، «بندگي» خداوند است. بندگي به معناي عام. بندگي در همة ارکان و ساحتهاي وجودي انسان. هر يک از غرايز انساني، از جمله غريزة نوعدوستي و ديگرخواهي نيز بندگي خاص خود را دارند. عارف حقيقي کسي است که حق بندگي همة ابعاد وجودياش را ادا ميکند. نميتوان ادعاي محبت خدا و عشق الهي داشت اما نسبت به مخلوقات او بياعتنا بود و در سياست و مديريت و تدبير امور بندگان الهي هيچ دخالتي نکرد و خود را کنار کشيد.
اسلاید 73: نکتة ششم: دربارة رابطة معنويت و سياست نظريات متعددي مطرح شده که ميتوان همة آنها را در دو طيف گستردة «نظرية جدايي معنويت از سياست» و «نظرية تعامل معنويت و سياست» جاي داد. نظرية جدايي معنويت و سياست دو دسته مدافع دارد: از طرفي برخي از معنويتگرايان دروغين و سرکردههاي عرفانهاي کاذب به پندار دفاع از معنويت ميخواهند آن را از سياست دور نگه دارند و از طرف ديگر برخي از سياستمداران و قدرتگرايان غير الهي به منظور بهرهبرداريهاي مادي و اجتماعي از تودهها و بازگذاشتن دست سياستمداران براي حفظ قدرت و سياست خود، ساحت سياست را جداي از ساحت عرفان و معنويت ميدانند. حق آن است که اين نظريه، از طرفي ناشي از عدم درک درست عرفان و معنويت است و از طرف ديگر معلول برداشت نادرست از سياست است.
اسلاید 74: نکتة هفتم: نفس قدرت و سياست را نميتوان خوب يا بد دانست. اگر همراه با معنويت حقيقي و در راستاي تحقق معارف الهي و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترين کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگبيني و ستم بر زيردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهي باشد، بد است. بنابراين نميتوان سياستمداران و قدرتگرايان را صرفاً به اين دليل که دنبال سياست و قدرتاند افرادي بد و پليد دانست. بايد ديد که هدف از سياستورزي و قدرتگرايي چيست.
اسلاید 75: نکتة هشتم: بزرگترين طراحان معنويت و عرفان در بين بشريت، يعني پيامبران و اولياء دين، همگي براي استقرار نظام سياسي و حکومت ديني و الهي تلاش کردهاند و با طاغوتهاي زمان خويش درافتادهاند و لحظهاي در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهي نکردهاند. و اين خود بهترين دليل براي همراهي معنويت و عرفان حقيقي با سياست و تدبير امور اجتماعي مردمان است.
اسلاید 76: نکته نهم: سرکردههاي عرفانهاي کاذب هر چند در ظاهر با سياست و سياستمداران مخالفاند و پيروان خود را به عدم دخالت در سياست و مسائل اجتماعي دعوت ميکنند، اما ترديدي نيست که هدف اصلي و پنهان آنان از چنين توصيهاي هدفي سياسي است. اگر نيک بنگريم ميبينيم که عرفانهاي کاذب خود پديدههايي کاملاً سياسي هستند. لذا از سوي قدرتمندان و سياستمداران غربي به شدت مورد تبليغ و حمايت قرار ميگيرند. چگونه ميتوان باور کرد که پديدهاي که مخالف سياست باشد، از سوي سياستمداران و قدرتمندان تبليغ شده و از هر گونه حمايتي برخوردار گردد؟ بهترين مکانها و تفريحگاهها از سوي اربابان زر و زور و سياست در اختيار آنان قرار گيرد؟
اسلاید 77: انکار معاد و طرح مسألة تناسخ وجه مشترک همة عرفانهاي شرقي و غربي و سرخپوستي همين است. البته اين مسأله، امر جديدي نيست. تناسخ از ويژگيهاي مشهور اديان و آيينهاي هندي است. در يونان باستان و از سوي فيثاغوريان هم مطرح شده است.
اسلاید 78: اکنکار: کارما يک قانون علمي و عقلي است. تعبيري ديگر از قانون عليت است. يا به تعبير خودشان شکل معنوي آن قانون فلسفي و فيزيکي است. به اين صورت که هر عملي، عکس العملي مساوي و در خلاف جهت خود را توليد ميکند. در اکنکار، برخلاف آيينهاي هندي، تناسخ را يک تنبيه نميدانند، بلکه هدف آن را آموزش عشق و ارتقاء معنوي ميپندارند. به اين صورت که اگر کسي در يک کالبد جسماني خود، مرتکب خطايي شده باشد و آزاديهاي انساني خود را محدود کرده باشد، او فرصت تجديد نظر در رفتار خود را بار ديگر و بارهاي ديگر نيز دارد. او ميتواند در بازگشت مجدد خود، با توصل به ماهانتا و پيروي از دستور العملهاي اکنکار، به بازسازي روح خود بپردازد.
اسلاید 79: تناسخ و پاسخدهي به مشکلات روحي«اگر ما در زندگيهاي گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشيم، احتمالاً هنوز اين عواطف را در حافظة رواني خود حفظ کردهايم و شايد به همين دليل در زندگي کنوني از احساس ترس و تنش در عذابيم.» (اکنکار حکمت باستاني براي عصر حاضر، صص39-40.)
اسلاید 80: تناسخ و قانون بقاي ماده و انرژيماده نه هرگز به وجود ميآيد و نه هرگز از بين ميرود، تنها ميتواند از شکلي به شکل ديگر تبديل شود. تعداد ارواح عالم همواره ثابتاند؛ اما لازم نيست که همة ارواح هميشه به شکل انسان متناسخ شوند. افزون بر اين، وقتي که يک انسان از دنيا ميرود، مستلزم آن نيست که روح او بلافاصله به بدن انسان يا حيواني ديگر منتقل گردد، بلکه ممکن است روح او به مدت يک روز تا يک هزار سال يا بيشتر در ساير عوالم به حيات خود ادامه دهد. ... اما نهايتاً و در زمان مقرر که بنا است بدهي کارميک خود را بپردازد، بار ديگر به شکل انساني متناسخ خواهد شد. (اکنکار حکمت باستاني براي عصر حاضر، صص41-44.)
اسلاید 81: تناسخ و حل اختلافات شخصيتي والدين و فرزنداناستدلال ديگر آيين اکنکار براي اثبات تناسخ اين است که اختلافات شخصيتي والدين و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نميتوان توجيه کرد. چطور ميشود که والدين يک کودک هيچ علاقهاي به موسيقي ندارند، اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسيقي ميشود بلکه استعدادي درخشان در موسيقي هم دارد؟ بر اساس تناسخ اين اختلاف به سادگي قابل توجيه است. «شايد او اين استعداد را در زندگي قبلي پرورش داده و خاطرات ضعيفي از آن دوران دارد.»
اسلاید 82: استدلال از راه تجربة شخصياوشو نيز از مدافعان جدي تناسخ است. او براي اثبات تناسخ تمسک به تجربة شخصي است. وي ميگويد «من مراقبه کردهام. من به نقطهاي رسيدهام که از آنجا ميتوانم زندگيهاي قبلي خود را ببينم و همين برهان بسنده است. اين شناخت من است. اين تجربة من است اين به ميراث هندوان، باورها يا هيچ چيز ديگرشان ربطي ندارد. من بر اساس اختيار خود سخن ميگويم» (اينک برکهاي کهن، ص46)
اسلاید 83: تناسخ و تحمل سختيها دالايي لاما: کساني که به تناسخ باور دارند، در مصيبتها يا اصلاً رنجي نميبرند و يا تحمل مصيبت و جدايي دوستان و عزيزان براي او خيلي آسان است. اعتقاد به قانون کارما اين فايده را دارد که فرد ميداند همه چيز در اختيار خود او است. سرنوشت فرد وابستگي تام به رفتارهاي خود او دارد. دالايي لاما ميکوشد به پيروانش بباوراند که اعتقاد به کارما نبايد باعث رکود و بيتحرکي آنان شود و گمان کنند چون زندگي کنونيشان از پيش رقم خورده است پس نبايد هيچ حرکتي براي اصلاح وضع موجود داشته باشند. وي از کارما باوري فعال ميسازد و ميگويد با توجه به اين باور بايد دانست که زندگي آيندة ما در دست خود ما است پس براي بهتر شدن زندگي آيندهمان بايد تلاش کنيم.
اسلاید 84: نقد و بررسيتناسخ به اين معنا که مکاتب هندي و بودايي و آيينهاي نوظهور معنوي مثل اوشو و اکنکار و کوئليو ميگويند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفي و هم از نظر ديني. اين استدلال اوشو براي اثبات تناسخ که ميگويد من خودم وجودهاي سابقم را مشاهده کردهام و با تجربة شخصي به آن رسيدهام، معلوم است که هيچ ارزش منطقي و عقلاني ندارد. در مقابل آن به سادگي ميتوان ادعا کرد که ميليونها نفر ديگر چنين تجربهاي نداشتهاند. هيچ يک از ما زندگيهاي قبلي خود را نديدهايم. بر اساس قانون کارما، اموري از قبيل توبه، استغفار، عفو الهي، احباط عمل، و امثال آن هيچ جايگاهي ندارند. هر عملي عکسالعمل قطعي خود را دارد و با هيچ وسيلهاي نميتوان عکس العمل آن را حذف کرد.
اسلاید 85: اين سخن که با تناسخ بخواهيم علت اختلافات شخصيتي فرزندان را والدين توجيه کنيم، نيز واضح البطلان است. اين حاکي از ناديده گرفتن اختيار آدميان در شکلدهي به شخصيت خودشان و ناشي از جهل نسبت به عوامل شکلدهي به شخصيت انسان است.
اسلاید 86: مدافعان تناسخ، اعتقاد به آن را به معناي دادن فرصت به انسانها براي تکميل شخصيت خود ميدانند. اما اين نيز آرزويي بي مورد و بيوجه است. خداوند ابزار و وسايل دروني و بيروني هدايت را در اختيار همة آدميان قرار داده است: عقل به منزلة پيامبر دروني و هزاران پيامبران بيروني. در قرآن کريم از زبان برخي از جهنميان آمده است که آرزوي بازگشت مجدد به اين دنيا را دارند اما به آنان فرصت داده نميشود.
اسلاید 87: مخالفت با اديان الهيمشکلي که ماهانتا دارد چيرهگي آموزشهاي غلطي است که روح سابقاً در مورد اينکه، روح القدس چيست، خدا چيست، و خدا چه چيزي نيست، گرفته است. تمام اين تصورات اشتباه بايد کنار گذاشته شوند زيرا، اين تصورات غلط در روح، در کالبدهاي تحتانيتر روح، همراه با ترس جاسازي شدهاند. روحانينما گفته است، شما بايد اين کار را انجام دهيد، اگر اين کار بخصوص را انجام ندهيد، اگر تقاضاي بخشش نکنيد و يا اگر در مراسم مذهبي شرکت نکنيد، روح جهنمي خواهد شد. و تمام اين فاکتورهاي ترس با دانش زندگي پس از مرگ و طبيعت روح، گره خورده است. حال بيشتر افراد به اين دليل در انجام سفر روح مشکل دارند که تمام اين مفاهيم غلط، محکم توسط ذهن نگه داشته شدهاند. و اين گفته که بگويم هر چه ذهن شخص قويتر باشد او در گسترش آگاهي با مشکلات بيشتري رو به رو است، تقريباً بيش از حد به حقيقت نزديک است. حکمت اک، ذيل عنوان راههاي پنهان ماهانتا، ص14.
اسلاید 88: مدعياند با وجود ماهانتا، ديگر نيازي به تعاليم ساير اديان وجود ندارد. «ماهانتا در هر عصري با شکوه و جلال تازهاي ظاهر ميشود و در بين مردم امروز قدم ميزند. علم و حکمتي که او استطاعتش را دارد، بسيار پيشرفتهتر از دکترينهايي است که اديان پر طرفدار جمعآوري کردهاند، زيرا مأموريت او آموزش دادن تکنيکهاي سفر روح است.» حکمت اک، ص15.مدعياند فرد ميتواند يهودي يا مسيحي يا مسلمان باشد و به تعاليم اکنکار عمل کند. در عين حال، تأکيد ميکنند که «اکنکار مستقيمترين مسير به سوي جهانهاي بهشتي سوگماد است.»! (همان، ص16)
اسلاید 89: توئيچل از زبان ربازارتاراز، موجودي افسانهاي که توئيچل مدعي است تحت تعليم او واقع شده است، ميگويد: «هر ديني را که امروزه در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زائيدة يک وجدان اجتماعي است؛ نه حقيقتي که از جانب سوگماد آمده باشد. همة آن قوانيني که به عنوان قوانين الهي شناخته شدهاند، چيزي نيست جز يک وجدان اجتماعي متحول شده که از قانون مانو، نظام همورابي، فرامين موسي و احکام کليساي مسيحيت، مشتق شده است.» دربارة محتواي اديان نيز ميگويد اين اديان بزرگ هيچ محتوايي را بازگو نميکنند «مگر پيکري از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانيت رسمي براي تحت کنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده است تا بدان وسيله عنان سياسي و اقتصادي تودههاي مردم را به دست گيرند.» سرزمينهاي دور، ص20.
اسلاید 90: دينستيزي در آيين اوشو «اگر ميل جنسي تو واقعاً ارضاء شود احتياجي به آن همه وعدههاي پوچ نداري، چون به خواستهات رسيدهاي. اگر ميل جنسي تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از اين بابت احساس گناه کني، آن وقت موهوم پرستي ميتواند براي هميشه به حياتش ادامه دهد. با اين ترفند است که موهوم و موهوم پرستي انرژي خويش را از خودکشي تو به دست ميآورد!» وي دين را ساخته و پرداختة روحانيان ميداند و ميگويد روحانيان چون نانشان در ترويج دين نهفته است، دين را سر پا نگه داشتهاند و الا اديان به خودي خود هيچ جذابيتي ندارند! (آينده طلائي، صص37-38.)
اسلاید 91: اوشو «گناه» را ساخته و پرداختة روحانيان به منظور تسلط بر تودهها ميداند و ميگويد: «گناه يكي از قديمي ترفندها براي سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ايجاد ميكنند. آنها ايدههايي بس احمقانه به خوردت ميدهند كه قادر به محقق ساختن آنها نيستي. سپس گناه به وجود ميآيد و همين كه گناه به وجود آمد، تو به دام افتادهاي. گناه راز كاسبي همة به اصطلاح اديان تثبيت شده (بنيادگرا) است.» (الماسهاي اشو، ص258.)
اسلاید 92: مخالفت با احکام قضايي دين«اکنون اين يک واقعيت علمي مبرهن و مسجّل است که تنبيه کردنِ هر کس به خاطر جنايتي که مرتکب شده، حماقت محض است. اين درست به اين ميماند که کسي را به خاطر مسلول بودن تنبيه کنند و يا چون سرطان دارد او را به زندان بيندازند.»اوشو در ادامه ميگويد در جامعة ايدهآل من، دادگاه وجود دارد اما حقوقدانها و وکيلان در آن دادگاهها جايي ندارند؛ ژنشناسان همه کارهاند. اوشو ميگويد کسي که دست به تجاوز جنسي ميزند، به هيچ وجه نميتوان او را واقعاً مسؤول چنان رفتاري دانست! او يا به دليل پيروي از کشيشها و ادياني که عزوبت را رواج ميدهند به چنين کاري مبتلا شده است و يا به دليل وجود هورمونهاي جنسي در بدنش به ناچار به چنين عملي کشيده شده است. اوشو در همين زمينه ميگويد: «مردي که از هورمونهاي جنسي بيشتري برخوردار است بايد زنان بيشتري داشته باشد. در مورد زن هم همينطور.» آينده طلايي، ص116-117.
اسلاید 93: تبليغ کثرتگرايي عرفانيبه سوي كعبه راه بسيار استمن ز دريا شوم تو از خشكي (قاآني)راهها به تعداد انفاس خلايق است. هيچکدام ترجيحي بر ديگري ندارد. مهم نتيجه است، نه وسيله.سماع و رقص عارفانه به همان اندازه درست است که عرفان اسلامي مبتني بر شريعت. عرفانهاي هندي و شرقي و غربي و امثال آن، به همان اندازه ما را به نتيجه ميرسانند که عرفان مبتني بر وحي.
اسلاید 94: دالايي لاما ميگويد: «در اين جهان آدمهاي مختلفي هستند، و باورهاي مختلفي دارند. پنج ميليارد انسان روي کرة خاک زندگي ميکنند و من معتقدم ما به پنج ميليارد دين مختلف نياز داريم، چرا که در برداشتها و تفکرات انسانها تنوع بسيار گستردهاي وجود دارد. به اعتقاد من هر انساني بايد از يک مسير معنوي عبور کند که براي او و در نسبت با باورهايش، بهترين باشد. ... من فکر ميکنم که اگر ما تنها يک دين داشتيم، طولي نميکشيد که آن دين گرهي از کار فرو بستة بشر نميگشود. اگر يک رستوران داشتيم و آن رستوران تنها يک نوع غدا داشت- هر روز، يک نوع غذا- پس از مدتي، چند مشتري ميداشت؟ انسانها به وجود تنوع در غذاي خود نياز دارند؛ چرا که سلائق مختلفي دارند. کار اديان هم تغذية معنوي بشر است، و به گمان من همة ما متوجه هستيم که تنوع اديان به نفع ماست.» هنر شادمانگي، صص294-295.
اسلاید 95: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه صوفيانتحسين دزدي براي مبارزه با نفس و درمان بيماريهاي قلبي؛ توجيه عمل خلاف شرع سماع، به اين صورت که ارتکاب اين معصيت موجب دوري از ساير گناهان ميشود: «اگر دست بر هم زنند، هواي دستشان بريزد و اگر پاي بردارند، هواي پايشان كم شود. چون بدين طريق هوا از اعضايشان نقصان گيرد، از ديگر كبار خويشتن نگاه توانند داشت.» (اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد، محمد بن منور، ص223.ترويج عشق مجازي و همنشيني با نوجوانان زيبارو در تو كه به ديدة صفا مينگريم ني از پي شهوت و هوا مينگريم ديدار خوشت آيينه لطف خدا استما، در تو بدان لطف خدا مينگريم
اسلاید 96: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(2)تشويق مريدان به گناه براي رهايي از غرور تشويق مريدان به ارتکاب گناه براي نيل به مقام تائبين «التائب من الذنب کمن لاذنب له». تشويق به گناه به منظور آشنايي فرد گناهکار با حجابهاي ظلماني )مناقب العارفين، شمسالدين افلاكي، ج1، صص439-440.)
اسلاید 97: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(3)بِکتاشيه: خواندن دعاي «ناد علي» و دم گرفتن و نواختن ني و امثال آن را به جاي نماز و روزه و ساير وظايف شرعي تلقي ميکنند (دانشنامة جهان اسلام، حرف ب، بکتاشيه، ج3، ص653.)در احوالات مولوي چنين نقل شده است که در حال گوش دادن به نواي رَباب بود که کسي به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسيده است. اما او در پاسخ وي گفت: «ني ني آن نمازِ ديگر، اين نماز ديگر. هر دو داعيان حقّند. يكي ظاهر را به خدمت ميخواهد و اين ديگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت مينمايد.» (مناقب العارفين، شمسالدين افلاكي، ج1، ص395.)
اسلاید 98: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(4)ابوسعيد ابوالخير (375-440ق) حاضر نشد براي نماز دست از سماع صوفيانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، ميگفت: «ما در نمازيم»! (اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابيسعيد، محمد بن منور، ص240.)
اسلاید 99: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(5)10. عبدالرحمن جامي در شرح احوال ميرة نيشابوري: روزي ميره مشاهده کرد جمع کثيري از مردمان به ديدار او ميآيند. «از خادم پرسيد كه «اينان كهاند؟» گفت: «به خدمت تو ميآيند». صبر كرد. هيچ نگفت تا به سربالايي رسيد و بادي سخت ميجست. بند شلوار بگشاد و بول آغاز كرد؛ چنان كه جامههاي خود و جامههاي ايشان را پليد كرد. آن قوم گفتند: «احسنت! زهي شيخ و زهي معاملت نيكو!» همه از وي منكر بازگشتند.» (نفحات الانس، ص264)
اسلاید 100: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(6) 11. برخي از ملامتيان به منظور مبارزه با نفس از خواندن نماز نيز پرهيز داشتند و بعضاً به صورت برهنه در ميان مردمان به راه ميافتادند. به عنوان نمونه زماني که شهاب الدين سهروردي، در دمشق در جستجوي شيخ علي کردي، بود مردمان او را از نزديک شدن به وي برحذر داشته و گفتند: «هذا رجل لايصلّي و يمشي مكشوف العورة اكثر اوقاته». (روض الرياحين في حكايا الصالحين، عبداللَّه اليافعي، صص481-482 حکايت 443)
اسلاید 101: نمونههايي از نگرشهاي کثرتگرايانه(7)12. برخي از صوفيان معاصر براي وصول به مقام «بيخودي» از مواد تخدير کنندهاي چون بنگ و افيون نيز استفاده ميکنند. «صوفيه براي تحريک اعصاب و نيل به حالي که از آن تعبير به بيخودي ميکنند گاه به مواد تخديرکننده يا سکرآور متوسل ميشدهاند. شاذِليه با قهوه به تحريک اعصاب ميپرداختهاند. و گويند هم شاذلي مخترع شربت قهوه بوده است. ... بعضي ديگر به بنگ و چَرْس ميپرداختهاند و برخي هم دست به شراب ميزدهاند و از اين همه قصدشان رهايي از خود و از خودي بوده است با وسايل مصنوعي.» (ارزش ميراث صوفيه، عبدالحسين زرينکوب، ص94)
اسلاید 102: نقد و بررسي (1)1. از صوفيان رفتارها و سخنان متضادي در اين باب به دست ما رسيده است. برخي از آنان عليرغم تأکيد بر پايبندي نسبت به دستورات شرعي و نادرست شمردن هر گونه شريعتگريزي، در مواقعي يا خود رفتارهاي کاملاً خلاف شرع را مرتکب ميشدند و يا سخنان خلاف دين بر زبان ميراندند و يا آنکه رفتارها و سخنان خلاف دين ديگران را مورد تأييد قرار ميدادند. مثلاً، بايزيد بسطامي، به دليل آنکه نميدانست پيامبر اکرم چگونه خربزه ميخورده است، از خوردن آن اجتناب ميکرد. و يا از گفتگو با پيري که آب دهان خود به سوي قبله انداخته بود، صرف نظر کرد. در عين حال، همين فرد در شطحيات خود سخناني خلاف شرع دارد.
اسلاید 103: نقد و بررسي (2)2. رسيدن به منزل مقصود و برخورداري از قرب الهي و مقام فناي حقيقي، که اوج اهداف عارفان است، راه ويژة خود را ميطلبد؛ با هر راهي نميتوان به اين هدف رسيد. رسيدن به مقام فنا و قرب الهي را نميتوان با نافرماني او به دست آورد! چگونه ممکن است با ناديده گرفتن فرمانهاي محبوب و معشوق بتوان به بارگاه او راه يافت؟ يک عاشق حقيقي هرگز به خود اجازه نميدهد که لحظهاي از ياد معشوق غافل بماند؛ در همة حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضايت معشوق است.
اسلاید 104: نقد و بررسي (3)3. هيچ کس توانايي رسيدن به اوج معنويت پيامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد. آنان با بالا رفتن از نردبان شريعت به آن مقام رفيع دست يافتهاند. پيامبر تا آخرين ساعات عمر لحظهاي در انجام دستورات الهي کوتاهي نکرد. اميرمؤمنان در محراب نماز به شهادت رسيد و امام حسين در ساية عمل به فريضة امر به معروف و نهي از منکر به آن مقام بزرگ دست يافت.4. عقل و شرع حکم ميکنند که بهترين و صائبترين وسيلة وصول به حقيقت بلکه تنها وسيلة آن، متابعت از شريعت وحياني است. چگونه ممکن است راههاي بهتر و سادهتري باشد اما خداوند آن را از بندگان دريغ نمايد؟ اگر حقايقي باطني وجود دارند که دارند و اگر راهي براي وصول به آنها وجود دارد، اين راه منحصر در راه شريعت است و بس.
اسلاید 105: کار خارق العاده و حقانيتاگر کثرتگرايي عرفاني نادرست است پس کارهاي خارق العادهاي که از برخي مرتاضان و صوفيان و عارفان ساير ملل و اديان مشاهده ميکنيم را چگونه بايد توجيه کرد؟ تلقي بسياري از مردمان اين است که انجام اين کارها نشانة حقانيت است. و حتي بعضاً برخي از صوفيان بودهاند که در عمل همين مسأله را القا ميکردهاند و در پاسخ نقدهاي دينياي که به عملکردهاي آنان ميشد، با ابراز و اظهار کاري خارق العاده، بر شريعتگريزي خود سرپوش مينهادند. نقل ميکنند: ابوسعيد ابوالخير، در روز روشن شمعي را برافروخته بود؛ شخصي به او اعتراض کرد و اين کار را مصداق اسراف دانست. ابوسعيد به جاي پاسخ منطقي دادن به اين نقد و يا پذيرش آن و تشکر از ناقد، با ابراز کرامتي! سر و صورت ناقد را در آتش سوزاند و سپس اين شعر را سرود که: هر آن شمعي که ايزد برفروزد کسي کش پف کند سبلت بسوزد.) اسرار التوحيد، ص112.(
اسلاید 106: کار خارقالعاده نشانة حقانيت نيست (1)روح انساني داراي قدرتي شگفتانگيز است. هر انساني اگر بتواند غرايز حيواني را سرکوب نمايد، ميتواند از قدرت روح خود استفاده کند. سنت الهي در اين عالم به اين صورت است که هر کس به هر ميزان و به هر انگيزهاي که تلاش نمايد، از حاصل تلاش خود بهره خواهد برد.
اسلاید 107: کار خارقالعاده نشانة حقانيت نيست (2)به ابوسعيد ابوالخير گفتند: «فلان کس بر روي آب ميرود.» وي در پاسخ گفت: «سهل است، بزغي (قورباغه) و صعوهيي (گنجشک) نيز بر روي آب ميرود.» دربارة شخص ديگري گفتند که: «فلان کس در هوا ميپرد» باز هم در پاسخ گفت: «زغني و مگسي نيز بر هوا ميپرد» دربارة شخص ديگري نيز گفتند: «فلان کس در يک لحظه از شهري به شهري ميرود.» ابوسعيد در پاسخ گفت: «شيطان نيز در يک نفس از مشرق به مغرب ميرود. اين چنين چيزها را بس قيمتي نيست. مرد آن بود که ميان خلق نشيند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق درآميزد و يک لحظه از خداي خود غافل نباشد.» )نفحات الانس، عبدالرحمن جامي، ص305.(
اسلاید 108: بسياري از عارفان مسلمان به آن توجه داده و تصريح کردهاند کساني که از راههاي خلاف شرع به کرامات و انجام کارهاي خارقالعاده دست مييابند، کافر و زنديقاند.[1] و به طور جد از سالکان خواستهاند که «اگر كسي را داراي چنان كراماتي يافتيد كه در آسمان ميپرد، دلباخته او نشويد تا آن گاه كه رفتار او را در برابر امر و نهي الهي و رعايت آداب شرعي ببينيد.»[2] کارهاي خارق العادهاي را ميتوان از کرامت الهي دانست که در ساية عمل به دستورات الهي به دست آمده باشند، هر چند هيچ عارف حقيقي عملي را براي دست يابي به کارهاي خارق العاده انجام نميدهد. او فقط براي رضايت الهي کار ميکند اما چون که صد آمد نود هم پيش ما است. هر کس به هر ميزاني که به خدا تقرب بجويد، به همان ميزان نيز از قدرت فوق طبيعي بهرهمند ميشود. [1]. ر.ک: نفحات الانس، عبدالرحمن جامي، ص26. به نقل از شيخ شهابالدين سهروردي.[2]. الرسالة القشيرية، عبدالکريم بن هوازن القشيري، ص14.
اسلاید 109: کار خارقالعاده نشانة حقانيت نيست (3)علامة بحرالعلوم:«و اما استاد عام شناخته نميشود مگر به مصاحبت در خلاء و ملاء و معاشرت باطنيه و ملاحظة تماميت ايمان جوارح و نفس او و زينهار به ظهور خوارق عادات و بيان دقايق و نکات و اظهار خفاياي آفاقيه و خباياي انفسيه و تبدل بعضي از حالات خود به متابعت او فريفته نبايد شد چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقائق و عبور بر ماء و طي زمين و هوا و استحضار از آينده و امثال اينها در مرتبة مکاشفة روحيه حاصل ميشود و از آن مرحله تا سر منزل مقصود بس منازل و مراحل است و بس راهروان اين مرحله را طي و از آن پس از راه افتاده؛ به وادي دزدان و ابالسه داخل گشته و از اين راه بسي کفار اقتدار بر بسياري از اين امور حاصل. بلکه از تجليات صفاتيه نيز پي به وصول صاحبش به منزل نتوان برد.» (دو رساله در سير و سلوک، رسالة سير و سلوک سيد بحر العلوم، ص81.
اسلاید 110: مکاشفات رحماني و حقانيت مکاشفات رحماني نيز هرگز نشانة حقانيت سالک نيستند. حداکثر اين است که چنين حالتي همچون رؤياهاي صادقه است. هرگز نميتوان ديدن رؤياهاي صادقه را نشانة ولي الهي بودن يک فرد دانست. چه بسيارند افراد تبهکار و گناهآلودي که خوابهاي صادق ديده و ميبينند. عزيز مصر، که فردي بتپرست و غير موحد بود، خواب صادق ديد! البته اين سخن درستي است که داشتن مکاشفه نيازمند لطافت روحي خاصي است؛ اما لطافت روحي داشتن يک حرف است و حق بودن حرفي ديگر. افزون بر اين، «کشف و مکاشفه در نزد اولياي خدا و عارفان وارسته از امور پيش پا افتادهاي است که کمترين اعتنايي به آن ندارند و هيچ توجهي به آن نميکنند. ... اولياي خدا اين امور را بازيهايي کودکانه تلقي ميکنند.» در جستجوي عرفان اسلامي، صص305-307.
اسلاید 111: نفي واقعگرايي ارزشيعارفان اک در پاسخ به اين پرسش که آيا اکنکار با سقط جنين يا همجنس بازي مخالفت ميکند؟ ميگويند: «اکنکار موضوعاتي از قبيل سقط جنين، طلاق يا گرايش جنسي را به عنوان تصميماتي شخصي در نظر گرفته و به عنوان يک سازمان نظري نميدهد.»ترويج تساهل و تسامح از سوي پائلو کوئليو
اسلاید 112: پيروي از استادکه با نامهاي مختلفي نامگذاري ميشود: مثلا در اکنکار آن را سات گورو مينامند و او را نمايندة خدا دانسته و معتقدند تنها در ساية هدايت او ميتوان به مرحلة خودشناسي و شکوفايي معنوي رسيد.
اسلاید 113: جايگاه استاد در اين تلقي در حقيقت جايگاه پيامبران و بلکه جايگاه خدا است. زيرا پيامبران جرأت و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطة ابلاغ دستورات و خواستههاي الهي به بشر ميدانند و خداوند نيز اختياري جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علي الرسول الا البلاغ»؛ اما استاد و پير در تصوف و عرفانهاي کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفي در احکام الهي را دارد. به همين دليل ممکن است به سالک دستور دهد دزدي کند. و او نه تنها حق سرپيچي از اين دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.
اسلاید 114: در عرفان اکنکار به جاي توسل به خدا براي حل مشکلات، بايد به پير يا ماهانتا که رهبري اکنکار را بر عهده دارد متوسل شد. «هر کسي که تمرينات معنوي اک را انجام دهد متوجه ميشود که زندگي او به خوبي اداره ميشود. اين بدان سبب است که اداره کنندة حقيقي زندگي او ماهانتا است.»[1] «اگر کسي انتظار دارد سفر روح کند، بايد با ايدة وجود استاد زندة اک مشکلي نداشته باشد زيرا استاد وسيلة رسيدن به سرزمينهاي خداوند است که روح الهي آن را در اختيار ما قرار داده است.» [2] «در مدرسة اک هيچ روزنهاي وجود ندارد که يک بچه بتواند به وسيلة آن از ديد استاد بيرون رفته و گم شود.»[3] [1]. حکمت اک، ص2 (ذيل عنوان تمرينات معنوي)[2]. همان، ص3، (ذيل عنوان سفر روح)[3]. همان.
اسلاید 115: در عرفان ساحري نقش ناوال يا پير آنقدر برجسته ميشود که معتقدند سالک براي مواجهه با او بايد تمرينها و رياضتهاي شديد و آموزشهاي طولاني و دراز مدتي را تحمل نمايد. و الا اگر سالک بدون تمرين و رياضت کافي، با ناوال رو به رو شود، بلافاصله خواهد مرد. کارلوس کاستاندا مدعي است «بدون يک آموزش طولاني هيچ انساني قادر به رويارويي با ناوال نيست. اگر يک انسان معمولي با ناوال مواجه شود بيدرنگ خواهد مرد.» گزيده مجموعه آثار، کارلوس کاستاندا، ص62.
اسلاید 116: دامن زدن به مسائل جنسي کوئليو:«براي تحقق تشرف، بايد با اين نيرو آشنا شوي. بقيه چيزها نيروي جنسي ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا ميشوي. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ يک فرمول ساده است ... فرمول اين است در تمام مدت رابطة جنسي، از حواس پنجگانهات استفاده کن. اگر در لحظة اوج لذت جنسي، همة اين حواس با هم از راه برسند، براي تشرف پذيرفته ميشوي. بريدا، ص192، 193.
اسلاید 117: اوشو سکس را امري مقدس و مهمترين نيروي زندگي دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همة دگرگونيهاي زندگي از طريق اين نيرو رخ ميدهد. سکس را مقدمة عبادت ميداند. البته نه هر سکسي را؛ بلکه سکسي که از روي شور و سرخوشي باشد! چنين سکسي است که مولِد عشق است و عشق نيز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غير همجنس خلاصه نميکند؛ بلکه همجنسبازي را نيز تقديس ميکند. و بهترين مکان براي دينشناسي و خداشناسي را کابارهها ميداند و نه کليساها و مساجد! الماسهاي اشو، ص383. و ص126.
اسلاید 118: اوشو انسان ايدهآل را در قالب ترکيبي با عنوان «زورباي بودايي» معرفي ميکند. زوربا شخصيتي است زميني و اهل خوشگذرانيهاي دنيوي و جسماني، اما بودا مظهر عرفان و معنويت و زهد و کنارهگيري از دنيا است. وي در اين باره ميگويد: «همة تلاش من بر يک چيز متمرکز است: آفرينش انساني نوين مثل «زرباي بودا» در يک کمون نمونه همة افراد از هر دوي اين کيفيتها برخوردار خواهند بود
اسلاید 119: رقص و سماع هنديانفيثاغوريانعرفان ساحريتصوف
اسلاید 120: 121Whirling DervishesThe Mawlawiyah order of dervish, the Islamic counterpart to Christian monks, was established in the 12th century. Members are shown here with outstretched arms and swirling robes, spinning into a trance while seeking spiritual oneness with God. Ecstatic ritual dances are central to the beliefs of this Muslim religious society.
اسلاید 121: Whirling Dervishes in KonyaThe whirling dervishes are a mystical sect founded in 1273 by followers of the Persian poet and mystic Jalal al-Din Rumi. Their monastery is located in the central Turkish city of Konya, one of the oldest cities in the world. Excavations reveal settlement from as early as the 3rd century bc.Microsoft ® Encarta ® Reference Library 2004
اسلاید 122: سماع مولويهشمس الدين افلاکي (649-755ق) در احوالات مولوي: وي هر شب جمعه به دعوت زنان قونيه، در جمع آنان حاضر شده و براي آنان سماع ميکرد. «چون آن جماعت جمع شدندي ... حضرت مولانا همچنان بيزحمت، تنها تنها پيش ايشان رفتي و در ميانة ايشان نشسته، همهشان گرد آن قطب حلقه گشتندي و برِ او گشتندي. و چنداني گلبرگها بر او ريختندي که به تبرک از آن، گلبرگها ساختندي و حضرتش در ميان گل و گلاب غرق عرق گشته، تا نصف الليل به معاني و اسرار و نصايح مشغول شدي. آخر الامر کنيزکان گوينده و دفّافّان نادر و ناي زنان از زنان سرآغاز کردندي و حضرت مولانا به سماع شروع فرمودي و آن جماعت به حالي شدندي که سر از پا و کلاه از سر ندانستندي. و تمامتِ جواهر و زرينه آلتي که داشتندي، در کفش آن سلطان کشف ريختندي تا مگر چيزکي قبول کند. ... اصلاً نظر نميفرمود. و نماز صبح را با ايشان گزارده، روانه ميشد.» (مناقب العارفين، ج1، ص490.)
اسلاید 123: سماع ابوالخيرابوسعيد ابوالخير (375-440ق) حاضر نشد براي نماز دست از سماع صوفيانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، ميگفت: «ما در نمازيم»! (اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابيسعيد، محمد بن منور، ص240.)
اسلاید 124: کجفهمي و کجانديشي صوفيان به آنجا رسيده است که در توجيه عمل خلاف شرع سماع، به تحريف معنوي آيات قرآن روي آوردهاند. آياتي از قبيل «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» ، «انک لاتسمع الموتي»، «اتقوا الله و اسمعوا»، «و اسمعوا و اطيعوا» «و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا لکان خيرا لهم و اقوم» «و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق» را به سماع مورد نظر خود تفسير کردهاند. ر.ک: فرهنگ اشعار حافظ، احمدعلي رجائي بخارائي، تهران: انتشارات علمي، هفتم، 1373، صص276-282.
اسلاید 125: «در شرع مسألهاي هست و دانم که خواندهاي، که در حالتِ اضطرار و مخمصة مهلک، آدمي را تناول مردار و چيزهاي حرام حلال ميشود ... اکنون مردان خدا را هم حالتي و ضرورتي هست که به مثابة مخمصه و استسقا است و دفع آن جز به سماع و رقص و تواجد و اصواتِ اغاني نيست و الا از غايت هيبت تجليات و انوارِ جلال حق، وجود مبارک اوليا گداختي و ناچيز گشتي.» [مناقب العارفين، ج1، ص559]
اسلاید 126: ايجاد مکانهاي مقدس اختصاصي خانقاهلنگر و زاويهمعبد زرين اککمون اوشوآشيانة صلح برين (سايبابا)
اسلاید 127: علت تأثيرگذاري عرفانهاي کاذبعلت اصلي جهل افراد است: (عامل اصلي همة انحرافات در تاريخ اسلامي را ميتوان جهل ناميد: دعاي اربعين امام حسين)معمولاً اعضاي اين فرقهها دلبستهتر و پايبندتر هستند.مخفي کاري آنان اين حالت را در ذهن خيلي افراد ايجاد ميکند که حتماً چيز مهمي دارند ...کنترل همة جوانب زندگي مريدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و ...
اسلاید 128: علت تأثيرگذاري عرفانهاي کاذببمباران محبت: وعده شغل، مسکن، تسکين آلام روحي، بهبود امراض مزمن يا صعب العلاج جسمي، قرار گرفتن در محيطي صميمي، يافتن ياران شفيق ... ادعا ميکنند که راهي سريع، مرحلهبندي شده و قابل اجرا براي رسيدن به حقيقت دارند. که نيازي به عمل به دستورات ديني ندارد.ساده و در دسترس جلوه دادن تجربههاي معنوي جديدکمکاري عالمان و مبلغان ديني در ارائة معارف معنوي
اسلاید 129: نقش سياستبازان در ترويج عرفانهاي کاذببهرهبرداري از برخي آموزههامثلا آموزة درونگرايي افراطي و گوشهنشيني و آموزة تناسخدر اغلب آيينهاي جديد اعتقاد به تناسخ که به گونهاي ملازم با جبر اجتماعي و سياسي هم هست، وجود دارد. حتي در عرفان اکنکار آمريکايي اين اعتقاد جايگاه بسيار بالايي دارد. و اين ابزار خوبي در دست زورگويان و ستمگران است. با اين اعتقاد ميتوان جلوي خيلي از شورشهاي اجتماعي و سياسي را گرفت. و افراد را به اميد زندگي بهتر در مرحلة بعدي ساکت نگه داشت.
اسلاید 130: نقش سياستبازان در ترويج عرفانهاي کاذبايجاد پايگاه:نقش کينياز دالگورکي، شاهزادة روسي، در پيدايش بابيت و بهايئت. شرکت در درس سيدکاظم رشتي آشنايي با سيدعليمحمد شيرازي. معتاد کردن او و القا انديشههاي خود به او. کمکم به سيد گفت شما نمايندة امام زمان هستيد و من به شما و مقام بسيار والايتان واقفم. خود سيد هم باورش شد. امروزه فرقهاي شده است که کاملاً در اختيار استکبار و عليه مسلمانان اقدام ميکند.
اسلاید 131: نقش سياستبازان در ترويج عرفانهاي کاذبمقابله با معنويت اسلام شيعي:تقويت اسلام فردي و منهاي سياست. اسلام منهاي روحانيت، اسلام منهاي مديريت. به عنوان مثال در ايران اسلامي از سال 42 به بعد ميبينيم که مشايخ صوفيه روابط خوبي با دربار شاه داشتند. به مقامات عالي ميرسيدند. در زمان دکتر اقبال خانقاهها رشد کردند.
اسلاید 132: نقش سياستبازان در ترويج عرفانهاي کاذبمهار قدرت مرجعيت: نقش مرجعيت را در خنثي كردن توطئههايش به وضوح در سدههاي اخير ديدهاند. بر اين اساس با ترويج چنين فرقههايي، به محوريت دادن به نقش پير و استاد در حقيقت ميخواهند بديلي براي مرجعيت ايجاد كنند.
اسلاید 133: راههاي مقابله (1)راههاي علمي:شناخت عرفان حقيقي و عرفانهاي کاذبعلم مقدمة عمل است. اگر جهل مهمترين عامل اثرگذاري اين نوع مکاتب است، نخستين گام براي مقابله، شناخت و آگاهي است.طراحي مهندسي اخلاقي و تربيتي در سطح خرد و کلانپرهيز از نگاه بخشي و جزيرهاي. تأکيد بر عقلانيت و پرهيز از امور خرافي:بيشتر فريبخوردگان اين عرصه زنان هستند. رؤيابيني، فالبيني، طالعبيني، کفبيني، سنگدرماني و فرادرماني و سحر و جادو و احضار روح و ...جلوگيري از نفوذ خرافات در عزاداريها. به ويژه عزاداريهاي خانگي!
اسلاید 134: راههاي مقابله (2)راههاي عمليافشاگري و ايجاد حساسيت در ميان افراد و خانوادههاجلوگيري از فعاليتهاي خزندة دشمنان و تهاجم اخلاقي و معنوي آناناستفاده از ظرفيت مجالس مذهبي و خانگي و پايگاههاي بسيج براي معرفي عرفان حقيقياحياي ابعاد عرفاني و اخلاقي عاشورا، فاطميه، شعبانيه، دهة فجر، هفتة دفاع مقدس و امثال آن.
اسلاید 135: Drsharifi.ir4. ارائة الگوهاي عيني:داستانهاي عارفان و عالمان راستين؛ داستانهاي شهيدان.5. خودسازي به منظور جامعهسازي:نيروهاي ارزشي ميتوانند الگوي عيني و متحرک ارزشها و اخلاقيات اسلامي باشند.
اسلاید 136: مشخصههاي عارفان حقيقي ياد خدانيست در لوح دلم جز الف قامت يار/چه کنم حرف دگر ياد نداد استادم الهي و الحقني بنور عزّک الابهج فاَکون لک عارفاً و عن سواک منحرفاً و منک خائفاً مراقباً
اسلاید 137: محبت نسبت به همة آفريدههابه جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست يکي از بارزترين نمودهاي محبت عام به همة مخلوقات را ميتوان در نوع مراودات و مناسبات عارفان حقيقي با محيط زيست مشاهده کرد. برخي: اديان هندي مشکل محيط زيست را حل ميکنند.اما اسلام نه حيوانات را خدا ميدانند و نه اجازة تصرف بيمبنا در آنها ميدهد.داستان علامه مجلسي و محافظت از بچه گربهعلامه بحر العلوم و داستان شکت عنک عصفورة في الحضرة
اسلاید 138: محبت به همة انسانها لعلّک باخع نفسک الا يکونوا مؤمنين پيامبر اکرم: مردمان همگي، عيال خداوندند، پس محبوبترين افراد در نزد خداوند، نيکوترينشان نسبت به عيال خداوند است. داستان صاحب فصول:در پاسخ اين پرسش که: «اگر بداني چند ساعت ديگر به مرگت مانده است، در اين چند ساعت چه ميکني؟» ميگويد: «روي سکوي در خانهام مينشينم تا نيازهاي مردم را برآورده سازم. شايد کسي بيايد و از من چيزي بخواهد و نيازي داشته باشد؛ گر چه آن نياز استخاره باشد.» بحر العلوم و شاگردش سيد جواد عاملي صاحب مفتاح الکرامة و عدم آگاهي از نيازهاي همسايهداستان سري سقطي و استغفار سيساله براي يک الحمدلله
اسلاید 139: نااميدي از انسانهاامام علي (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) توصيه ميکند که: ان استطعت ان لايکون بينک و بين الله ذو نعمة فافعل. عارفان حقيقي از خلق و خوشايندها و بدآيندهاي آنان، بينيازند. به دليل هيچکاره دانستن مردم و خدا را يگانه فاعل حقيقي دانستن تحمل جفاي خلق نيز بر آنان آسان ميشود. البته تحمل جفاي خلق ملازم با ظلمپذيري نيست.
اسلاید 140: خوددوستي روانشناختيبه شدت مراقب و مواظب خودشان هستند. به همين دليل هرگز به وضع موجود خود قانع نيستند. دائماً در انديشة بهتر کردن اوضاع دروني خودند. يا ايها الذين آمنوا عليکم انفسکم لايضرکم من ضلّ اذا اهتديتمخوددوستي به معناي خودبزرگبيني نيست. تواضع آنان از همه کس بهتر است. داستان انتخاب بهترين فرد که بنا بود بدترين بنياسرائيل را پيدا کند.
اسلاید 141: ناشناخته بودنغير از خود فرد هيچکس نميتواند عارف بودن يا نبودن کسي را درک کند. ما تنها ميتوانيم علائم و نشانههايي را به دست آوريم. کساني که به گوهر راستين عرفان دست يافته باشند اهل تظاهر و به دنبال اسم و رسم و عنوان نيستند. به همين دليل براي عامة مردمان قابل شناخت و تشخيص نيستند.هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و زبانش دوختند.سرّ حق را آن سزد آموختن کز بيانش لب تواند دوختن
اسلاید 142: مرحوم بهاري همداني در تذکرة المتقين:از جملة آنها [مغرورين] طايفهاي است که خود را عارف ميدانند و از عرفان اکتفا کرده به پوشاک و خفض الصوت و سر پائين انداختن و آه سرد کشيدن و شبيه گريه به جا آوردن لاسيما اگر بشنود کلامي را در عشق و محبت و توحيد و فقر مع عدم معرفة معناها بل بعضي تجاوز کرده به شهيق و نهيق و اختراع بعضي از اذکار و التغني بالاشعار و ساير حرکات شنيعه به گمان اينکه اين اطوار شخص را به مقامي ميرساند. نه چنين است، بل اسباب سخط و غضب الهي است.
اسلاید 143: صراحت و اجتناب از مبهمگوييهرگز به بهانة اينکه زبان عرفان زباني خاص است سخنان چند پهلو که موجب سوء استفادة ديگران شود، بر زبان نميرانند. همانگونه که پيامبران و امامان معصوم چنين بودند. هرگز به گونهاي سخن نميگفتند يا به گونهاي رفتار نميکردند که هر کسي برداشتي متناسب با ميل خود از گفتار و رفتار آنان داشته باشد.
اسلاید 144: البته اقتضاي مباحث عرفاني آن است که در مواردي در لفافه و با استفاده از قالبهاي ادبي مجاز و استعاره و کنايه و امثال آن سخن گفته باشند. طبيعي است که الفاظ تاب تحمل همة معاني را ندارند. افزون بر اين، همة عارفان نيز لزوماً شناخت کافي از زبان و توانمنديهاي ادبي زبان خود را ندارند. برخي از آنان اديبان زبردست و زبانشناسان سرشناسي بودند و اينان در بسياري موارد ميتوانستند مضامين بلند عرفاني را با استفاده از قالبهاي زباني متعارف و بدون گرفتار شدن در سخنان دو پهلو، بيان کنند، اما برخي ديگر، که از چنين توانمنديهايي بيبهره بودند.
اسلاید 145: پرهيز از فرقهگرايي يکي از آفات گرايشهاي عرفاني فرقهگرايي است. مباحث عرفاني زمينة مساعدي براي پيدايش فرقههاي مختلف پديد ميآورد. بسياري از مردم وقتي کاري خارق العاده از فردي ميبينند به دليل آنکه توان تحليل چنين کارهايي را ندارند، آن را نشانه و دليل حقانيت رفتار و گفتار آن فرد نيز ميپندارند. به همين دليل علاقهاي عاطفي و قلبي نسبت به چنين افرادي پيدا ميکنند و اين خود زمينه ايجاد فرقههاي جديد را پديد ميآورد. اما عارفان حقيقي هرگز به دنبال سوء استفاده از چنين موقعيتهايي نيستند. و به هيچ وجه اجازة چنين بهرهبرداريهايي از گفتار و رفتار خود را نميدهند. به همين دليل هيچ يک از عارفان حقيقي در طول تاريخ منشأ پيدايش يک فرقه يا گروه خاصي در عرض ساير فرقهها و گروههاي مسلمان نشدهاند.
اسلاید 146: تأکيد بر رياضتهاي شرعي رسيدن به کمال و سعادت نهايي بدون رياضت و تمرينهاي سخت جسمي و روحي امکانپذير نيست. «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا مما تحبون» «افضل الاعمال ما اکرهت عليه نفسک»
اسلاید 147: آيا رياضت ارزش مقدمي و وسيلهاي و ابزاري دارد يا ارزش غايي و نهايي؟ روشن است که ارزش رياضت ارزشي مقدمي و ابزاري است. اما آيا ميتوان از هر وسيلهاي براي رسيدن به خدا کمک گرفت؟ جواب منفي است. بر اساس نظام علّي و معلوليِ حاکم بر عالم، هر فعلي معلول خاص خود را دارد و هر معلولي، علت ويژة خود را ميطلبد. رياضتها هم به منزلة علتهايي براي وصول به همان هدف مقدس هستند. اما اينکه چه نوع رياضتي واقعاً ما را به آن هدف ميرساند و چه نوع رياضتي ما را از آن دور ميسازد، از دو راه ميتوان فهميد: عقل و شرع.
خرید پاورپوینت توسط کلیه کارتهای شتاب امکانپذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.
در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.
- پاورپوینتهای مشابه
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.