mafahime_enghelab

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.




  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “مفاهیم انقلاب”

مفاهیم انقلاب

اسلاید 1: بسم الله الرحمن الرحیممفاهيم (تئوریهای) انقلابتاریخ تدریس نیم سال دوم 88-89

اسلاید 2: 1- نظریه های انقلاب تالیف دکتر عباس منوچهری ناشر : انتشارات سمت 1380 2-حديث انقلاب --- شامل‏9 مقاله از دكتر ابوالفضل دلاورى، دكتر عليرضا ازغندى، دكتر صادق زيباكلام، دکتر حميرا مشيرزاده، محمد حسن رجبى، دكتر محمدباقر حشمت‏زاده، دكتر حاتم قادرى و دكتر مصطفى ملكوتيان3-رهيافتهاى نظرى برانقلاب اسلامى‏--- مجموعه‏مقالات گردآورى توسط آقاى عبدالوهاب فراتى 3-مقدمه ای بر انقلاب اسلامی--- تالیف :دکتر صادق زیبا کلام4-تئوریهای انقلاب الوین استانفورد کوهن ترجمه :علیرضا طیب - نوبت چاپ 165-سیری در نظریه های انقلاب تالیف دکتر مصطفی ملکوتیانچاپ سومپیرامون انقلاب اسلامی --- شهید مرتضی مطهریمجموعه آثار دکتر شریعتی برخی از منابع مورد استفاده

اسلاید 3: مفهوم وهدف علم واژه علم در ترجمه science (علم تجربی)غالبا معادل تئوری Theory (نظریه یا فرضیه) درنظر گرفته میشود.در برخی متون رسیدن به تئوری (نظریه یا فرضیه) به عنوان هدف علم محسوب می شود.3

اسلاید 4: تئوري Theory عبارتست از مجموعه اي از مفاهيم و تعاريف و قضايا که به وسيله روشن ساختن روابط بين متغيرها و با هدف تبيين و پيش بيني پديده ها ، در صدد است تا ديدگاهي سيستماتيک (نظامدار) از پديده ها ارائه دهد 4

اسلاید 5: علم يا تئوري موجد سه نوع توانايي است توانايي تبيين و توضيحExplanatory Powerتوانايي پيش بينيPrediction Powerتوانايي كنترل Control Power5

اسلاید 6: پارادایم چیست؟ What is Paradigmپارادايم (paradigm) از جديدترين مفاهيمى است كه وارد حوزه علوم و جامعه شناسى شده است. اين مفهوم با نام فيلسوف و مورّخ علم، توماس كُن (T.kuhn)، مقارن است و اولين بار توسط وى در كتاب معروف او، ساختار انقلابهاى علمى(The structure of scientific Revolutions)، به كار گرفته شده است.این کتاب توسط مرحوم احمد آرام به فارسی ترجمه شده است

اسلاید 7: در زبان فارسى، براى مفهوم پارادايم معادل هاى متعددى برگزيده اند; مانند نمونه، الگوى نظرى، سرمشق، نمونه و امثال آن كه اين امر حاكى از نوعى ابهام و پيچيدگى در اين مفهوم است. كُنkuhn مى گويد: «يك سرمشق (= پارادايم) چيزى است كه اعضاى يك جامعه علمى در آن با يكديگر اشتراك دارند و بعكس، يك جامعه علمى از كسانى تشكيل يافته است كه در يك سرمشق (= پارادايم) با يكديگر شريك اند.منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]پارادایم چیست؟ What is Paradigm

اسلاید 8: نمونه هاى عالى يا سرمشق ها (= پارادايم ها) همان نمونه هاى معيار كارهاى علمى سابق اند كه گروه معيّنى از دانشمندان در زمان معيّنى، آنها را پذيرفته اند. اينها همان نمونه هاى فراوانى هستند كه كتاب هاى درسى آكنده از آنهاست و دانشجويان با آموختن آنها، هم مفاهيم نظرى، هم روش هاى تجربى و هم هنجارهاى رشته علمى خود را همزمان كسب مى كنند. اين سرمشق ها راهنماى پژوهش هاى گروهى نيز هست; چرا كه تلويحاً مى گويد چه نوع سؤال هايى وارد و قابل طرح است، چه تكنيكى مفيد است، چه نوع راه حل هايى پذيرفتنى است.»منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]پارادایم چیست؟ What is Paradigm

اسلاید 9: جامعه شناس معاصر امريكا، جرج ريتزر، كه جامعه شناسى را در قالب سرمشق مورد بحث قرار داده است درباره سرمشق، چنين مى گويد: «سرمشق (= پارادايم) يك تصور اساسى درباره قلمرو موضوعى علوم است. الگوى نظرى به تعريف چيزى مى پردازد كه چه چيز بايد مطالعه شود، چه سؤالاتى بايد پرسيده شود، چگونه سؤال شود و چه قوانينى را بايد در تفسير جواب ها به كار برد. الگوى نظرى وسيع ترين واحد توافق و اجماع در يك علم است و موجب تفاوت يك اجتماع علمى از ديگرى است. الگوى نظرى مقوله بندى مى كند، به تعريف و تفسير نمونه ها مى پردازد، نظريه، شيوه ها و ابزار آنها را نيز شامل مى شود.منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]پارادایم چیست؟ What is Paradigm

اسلاید 10: پارادايم تعيين مى كند كه چه چيزى مسلّم، مفروض، امر واقع و مسأله است; چه سؤالاتى قابل طرح اند; چه تكنيكى مفيد است; چه راه حل هايى پذيرفتنى است; چه نوع از تبيين، جستجو كردنى است; چه تبيينى كامل است; چه مفاهيمى جهان نماست; در كار علمى، چه انتظارى معقول است; در كار علمى، چه زبانى به كاربستنى است. پس پارادايم ها فضاى فراگير دانشمندان، سؤالات، مفاهيم، روش ها و زبان مشترك و معيار قضاوت و زيربناى نظريه ها و عام تر از مباحثات رايج بين دانشمندان يك رشته مى باشد.»منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]پارادایم چیست؟ What is Paradigm

اسلاید 11: مثال هايى از چند سرمشق1ـ سرمشق فيزيك ارسطو و گاليله: «در فيزيك ارسطويى، اصل در هر چيز قرارگرفتن در مقرّ خود بود و به تعبير ديگر، اصل [بر] سكون بود و حركت علت مى خواست. لذا، سؤالات قابل طرح، با توجه به اين پارادايم شناخته مى شد، ولى در نظر گاليله، حركت اصل بود و سكون امر[ى] عارضى، تبعى و محتاج به علت.»منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]

اسلاید 12: باتومور بر اين باور است كه جامعه شناسى هنوز انقلاب علمى را تجربه نكرده است; «به بيان كُن، در جامعه شناسى، هنوز انقلابات علمى واقعى صورت نگرفته است; زيرا در هيچ مرحله اى از آن، الگوى (= پارادايم) كاملاً پذيرفته شده اى، كه بعداً واژگون شده باشد، وجود نداشته است.»منبع:سـرمشق و جـامعه شناسى [ محمدرضا برات نژاد ]پارادایم چیست؟ What is Paradigm

اسلاید 13: فقدان الگو (= پارادايم) كاملاً پذيرفته شده در جامعه شناسی به طریق اولی در مورد پدیده انقلاب صادق است .از این رو پدیده انقلاب در گستره علوم انسانی مورد بحث این درس می باشد.((به عبارت دیگر هیچ پارادایم مقبول یا تئوری جامعی در باره پدیده انقلاب که :مفهوم ،علت وچرایی وقوع و پیش بینی وقوع این پدیده اجتماعی را بنماید وجود ندارد.لذا همه نظریه پردازان در مورد پدیده انقلاب صرفا به بخشی از این پدیده توجه کرده اند .از همین روی نظریه های مطرح شده در این مجموعه از اندیشمندان در حوزه های گوناگون علوم انسانی ارائه شده است تا این مفهوم بیشتر گشوده شود . هدف صرفا بیان نظریات می باشد و نه داوری در باره قوتها و ضعف های هر نظریه که کاری طولانی است)). ایا تئوری قابل قبول یا پارادایم پذیرفته شده ای در مورد پدیده انقلاب وجود دارد؟

اسلاید 14: تعاریف انقلاب

اسلاید 15: تعريف انقلابمفهوم انقلاب مانند بسيارى از پديده‏هاى اجتماعى ديگر داراى تعريف واحد و متفق ميان‏همه نيست. شايد به تعداد انديشمندانى كه درباره آن به بحث پرداخته‏اند، از انقلاب تعريف ارائه‏شده است. تعاريفى كه از انقلاب ارائه شده است را مى‏توان در سه دسته جاى داد: گروهى ازتعاريف، انقلاب را بر اساس نيات انقلابيون تعريف كرده‏اند. گروه دوم، انقلاب را بر اساس نتايج‏و پيامدهاى آن شناسايى كرده‏اند و از نظر گروه سوم، انقلاب به عنوان يك فرايند، مورد بررسى‏و تعريف قرار ‏گرفته است. [1]  [1] حميرا مشيرزاده، «نگرشى اجمالى به نظريه‏هاى انقلاب در علوم اجتماعى، انقلاب اسلامى و ريشه‏هاى آن»،مجموعه مقالات (1)، معاونت امور اساتيد، قم، ص 15  

اسلاید 16: مفهوم انقلاب از دیدگاه استاد مطهریانقلاب از مقوله عصیان، انکار، اعتراض، طغیان، تغییر و دگرگونی است. استاد مطهری در تعریف این واژه می‏گوید: انقلاب چندان احتیاج به تعریف ندارد، می‏فرماید: «انقلاب عبارت است از طغيان و عصيانی که مردمی عليه نظام حاکم موجود براي ايجاد وضع و نظمي مطلوب انجام می‏دهند.»پیرامون انقلاب اسلامی --- شهید مرتضی مطهری

اسلاید 17: ریشه‏های انقلاب استاد مطهری علاوه بر اینکه مبدأ و مسیری الهی برای حرکت انسان و جامعه قائل است، و همین اعتقاد به توحید و به تبع اعتقاد به معاد را عامل اصلی انقلاب اعتقادی می‏داند، به نظر می‏رسد وی با توجه به تعریف انقلاب علاوه بر به اسلام، ریشه‏های «انقلاب» را سه چیز می‏داند:1.      نارضایتی و خشم از وضع موجود2.      عصیان، تهاجم و تعرض3.      در نظر داشتن یک آرمان و وضع مطلوب، به جای وضع موجودمطهری شناخت یک انقلاب را هم معطوف به شناخت همین موارد می‏داند. حال این سؤال مطرح است که این عصیان، طغیان و شورش باید تا چه اندازه باشد که ما بتوانیم آن را انقلاب بنامیم؟ برای اینکه پاسخ این پرسش روشن شود لازم است به تفاوت انقلاب، با مفهوم اصلاح و همچنین مفهوم کودتا اشاره شود.پیرامون انقلاب اسلامی --- شهید مرتضی مطهری

اسلاید 18: انقلاب، اصلاح و کودتاتغییراتی که در جامعه صورت می‏گیرد، چند صورت است؛ شهید مطهری درباره مفهوم اصلاح بر این باور است که اگر تغییر و دگرگونی که در اجتماع صورت می‏گیرد جزئی باشد و ساخت اصلی نظام سیاسی حاکم را متحول نکند، اصلاح نامیده می‏شود، و لذا مصلح هم فردی است که ساخت جامعه را دگرگون نمی‏کند، اما به وضع جامعه بهبود می‏بخشد.اما کودتا؛ انقلاب ماهيت مردمی دارد، ولی كودتا چنين نيست. در کودتا، يك اقليت مسلح و مجهز به نيرو، در مقابل اقليت ديگری كه حاكم بر اكثريت جامعه است، قيام مي‏كنند و وضع‏ موجود را متحول می‏کنند و خود، جای گروه قبلی قرار مي‏گيرند، آنچه اهميت دارد اين است كه در كودتا اكثريت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند.پیرامون انقلاب اسلامی --- شهید مرتضی مطهری

اسلاید 19: فلسفه وانقلاب

اسلاید 20: فلسفه وانقلاب فلسفه در پي پاسخ گفتن به چيستي امور است.موارد بسياري نيز بوده كه فلسفه در مواجهه انسان با دغدغه هاي حاصل از رابطه با پيرامون خود به ارائه پاسخ پرداخته يا تلاش در فهم امور داشته است. انقلاب از جمله اموري است كه چنين ارتباطي با فلسفه و فلسفه ورزيدن داشته است. در ميان فلاسفه اي كه ارتباط وثيق تري مابين فلسفه خود با مقوله انقلاب برقرار كرده اند مي توان از هگل، ماركس و سارتر نام برد.

اسلاید 21: فلسفه وانقلاب آراى فلسفى مطرح شده، جريان انقلاب كبيرفرانسه را تسريع بخشيد و پشتوانه اى نظرى و بس غنى را در كوله بار خود جاى داد. فلاسفه سده هجدهم با هوشمندى بسيار اصول نظمى نوين را ترسيم و ارائه كردند. جنبش هاى فلسفى سده هجدهم كه بر پايه ضديت با كمال مطلوب و رياضت كشانه و اقتدارطلبانه كليسا و حكومت در سده هفدهم استوار بود، بر ذهنيت فرانسويان تاثيرى ژرف گذارد. اين جنبش ابتدا به بيدارى اذهان كمر بست و سپس شيوه تفكر انتقادى را گسترش داد و نظرات نوينى را فراهم آورد. جنبش روشنگرى در تمامى زمينه هاى فعاليت بشرى از علم گرفته تا ايمان يا در حيطه اخلاق تا سازمان سياسى و اجتماعى، اصل «خرد» را جانشين اقتدار و سنت كرد. پس از سال ۱۷۴۸ بزرگترين آثار قرن به سرعت و پى در پى انتشار يافتند. روح القوانين منتسكيو در،۱۷۴۸ اميل و قرارداد اجتماعى در ،۱۷۶۲ گفتارهايى درباره منشاء عدم مساوات انسان ها در ،۱۷۵۵ از روسو مقاله اى درباره آداب و رسوم و روح ملل ولتر در سال ۱۷۵۶ و از همه مهم تر سال ۱۷۵۱ شاهد انتشار نخستين جلد «دايره المعارف» به ابتكار ديدرو بود.

اسلاید 22: فلسفه وانقلاب -هگلايدئاليسم آلماني را «نظريه انقلاب فرانسه» نيز نام نهاده اند. ايدئاليسم عنواني است براي آنگونه آراء فلسفي كه نقش تعيين كننده اي براي ايده و تفكر انساني در حيات تاريخي انسان قائل است. ايدئاليسم آلماني با اين معنا، در رابطه تنگاتنگي با انقلاب فرانسه و رشد تفكر ليبرالي در باب آزادي قرار مي گيرد. هگل مقوله محوري فلسفه خويش يعني عقل را با انقلاب فرانسه مرتبط كرده است. وي تأكيد دارد كه انقلاب فرانسه ايجاب مي كند هيچ چيز معتبر شناخته نشود مگر براساس اصول عقل

اسلاید 23: فلسفه وانقلاب -هگلهگل در تفسير خويش از تاريخ بشر بر اين نكته تأكيد مي كند كه با انقلاب فرانسه، انسان به مرحله اي از حيات خويش وارد مي شود كه بر عقل و رأي خويش متكي باشد و جسارت مي يابد كه واقعيت موجود را منوط به ملاكهاي عقل كند. به نظر هگل، اصل و بنياد انقلاب فرانسه به تثبيت اين اصل منتهي مي شود كه تفكر بايد بر واقعيت فرمان براند.

اسلاید 24: فلسفه وانقلاب -هگلاز نظر هگل، انسان وقتي آزاد است كه در جهان احساس آرامش كند. يعني آنچه جامعه از او طلب مي كند چيزي باشد كه او خود بر اساس وجدان اخلاقي ميل به انجام آن دارد. انسان تنها از طريق عمل (ايجاد كردن، خلق كردن، ساختن) و تأمل در باب آنچه انجام داده است و سپس با دست زدن به كار نو خود را نيز متحول ساخته است.

اسلاید 25: فلسفه وانقلاب -هگلانسان ابتدا ميل به سوي فرد گرايي در اشكال مختلف آن دارد؛ اما با اصالت يافتن عقل، انسان در آستانه جهانی قرار مي گيرد كه در آن روح خودش را مي يابد و از خودبيگانگي آن به پايان مي رسد و روح انسان قائل به اين مي شود كه جهان بايستي با نيازهاي وي وفق داده شود. چنين نگرشي به كوشش انسان براي تغيير شكل جامعه در جهت رسيدن به مقاصدش ختم مي شود كه همان انقلاب است؛ اما گام ديگري تا تحقق آزادي باقي است. به تعبير هگل، آزادي تنها زماني مي تواند وجود داشته باشد كه ميان اراده كلي و اراده هاي جزئي كه بايد از آن پيروي كند هماهنگي وجود داشته باشد. از طريق انقلاب، اراده كلي دروني مي شود و به صورت اراده اخلاقي در مي آيد.

اسلاید 26: فلسفه وانقلاب-مارکسكارل ماركس را نمي توان به هيچ شكلي يك فيلسوف سياسي دانست. وي اساساً نمي توانست در چهارچوب فكري و روشي خود قائل به اصالت هيچ نوعي از هنجار باشد. هنجارها ملاكهاي عام هستند، اما از نظر ماركس هر هنجاري در هر زماني تابعي است از وضعيت اجتماعي موجود. در دوران فئوداليته هنجارهايي حاكمند كه پس از حاكميت اجتماعي - اقتصادي بورژوازي فاقد ارزش و اصالت مي شوند. تنها چيزي كه از نظر ماركس اصالت دارد تغيير در فرايند تاريخ است. منظور از اصالت، ذات قائم به خود است و تنها تضاد است كه قائم به خود و موجب ديگر پديده ها از جمله تغيير در تاريخ است

اسلاید 27: فلسفه وانقلاب-مارکساز نظر ماركس، انسان براي رفع نيازهاي طبيعي خود از ابراز توليد، يعني ابزاري كه بتوانند در توليد مايحتاج انسان به كار روند، استفاده مي كند؛ اما نكته مهم اين است كه بتدريج رابطه انسان با طبيعت و نيز رابطه انسانها با يكديگر از ابزار توليد متأثر مي شود. در هر دوره اي ابزار توليد متفاوتي مورد استفاده انسان قرار مي گيرد، اما آنگاه كه جوامع انساني بتوانند مازاد بر مايحتاج خود توليد كنند موضوع توزيع اين مازاد در جامعه مطرح مي شود. اين مسأله منشأ شكل گيري طبقات اجتماعي است.

اسلاید 28: فلسفه وانقلاب-مارکساز نظر ماركس رابطه انسانها با ابزار توليد، شاكله جايگاه طبقاتي آنها را در جامعه ايجاد مي كند. آنان كه با ابزار توليد كار مي كنند و آنان كه از مازاد توليد بهره مي برند در هر دوره اي و با هر ابزار توليدي اي، طبقات عمده اجتماعي را تشكيل مي دهند؛ اما با تغيير در ابزار توليد زمينه براي ظهور طبقه نويني كه صاحب ابزار جديد است ايجاد مي شود. منتها، طبقه صاحب ابزار قديمي به آساني حاضر به پذيرش حاكميت طبقه جديد نيست؛ اين سير آغاز بروز تضاد طبقاتي است. تضاد طبقاتي كه به قول ماركس «موتور تاريخ» است، در مقاطع خاص تاريخي به انقلاب ختم مي شود.

اسلاید 29: فلسفه وانقلاب-مارکسماركس معتقد بود انقلاب پرولتاريايي(کارگری) كه در جامعه صنعتي رخ مي دهد نهايتاً ساختار سلطه سرمايه داران را ويران مي سازد و سير حركت تاريخ به سوي ايجاد جامعه اي بدون سلطه و استثمار را (جامعه بی طبقه ) فراهم مي سازد.

اسلاید 30: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسماگزيستانسياليسم عصياني است عليه برخي وجوه فلسفه سنتي و جامعه مدرن. اين مكتب اعتراضي است نسبت به عقلگرايي در سنت فلسفي يونانيان و متفكراني چون افلاطون و هگل. اگزيستانسياليسم همچنين اعتراضي است عليه مفاهيم «عقل» و «طبيعت» به گونه اي كه در آراء روشنگري قرن 18 از محدوديت برخوردار بودند.

اسلاید 31: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمدغدغه عمده اين متفكران اين بود كه انسان در خطر شيء شدن و ابزار شدن است. به نظر اين متفكران، انسان قرن بيستم در اين جهان احساس بيگانگي مي كند. آزادي در اين نگرش يعني انتخاب در ميان گزينه ها، تصميم گرفتن و پذيرفتن مسئوليت براي آن.

اسلاید 32: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمبراي اگزيستانسياليستها، سوژه انساني فقط يك سوژه انديشه ورز نيست، بلكه يك كنشگر است. اين تمايز عمده اگزيستانسياليسم عبارتند از مقاومت و عصيان كه مظاهر نوع خاصي از تماس و تقابل انسان با محيط خارج هستند. اراده نيز در مقابل عقل مطرح شده است؛ در حالي كه عقل وسيله شناخت است و اراده وسيله انتخاب. بنابراين، مقاومت در مقابل حاكميت دنياي موجود و تلاش در جهت عينيت بخشيدن به اصلي ترين ابعاد وجود انسان براي اگزيستانسياليستها هدف و معناي زيستن است.

اسلاید 33: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمژان پل سارتر، فيلسوف نامي اگزيستانسياليست، معتقد است كه جوهره انسان آن چيزي است كه وي از خود مي سازد. از نظر سارتر انسان فاقد سرشت از پيش معين است و محيط زيستن انسان مي تواند محصول اراده و عمل خودش باشد. انسان چيزي است كه خود اراده مي كند. به گفته وي «انسان خود تاريخ خويش را مي سازند، اما در يك محيط از پيش معيني كه آنها را مقيد ساخته است». به عقيده سارتر، عمل انسان مي تواند در محيط اجتماعي نفوذ كند و دنياي پيرامون خود را براساس شرايط موجود تغيير دهد.

اسلاید 34: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمانسان سارتري انسان آگاهي و عمل است. از نظر وي، آدمي در زندگي خود به نحوي ملتزم و درگير مي شود و بدين گونه تصويري از خود بدست مي دهد و خارج از اين تصوير هيچ نيست. به گفته سارتر، بشر موجودي است كه بيش از هر چيز به سوي آينده جهش مي كند و نسبت به اين جهش مي كند و نسبت به اين جهش وقوف دارد. و به معنايي بنيادي تر، «بشر آن مفهومي است كه از خويشتن در ذهن دارد و همان كه از خود مي خواهد»

اسلاید 35: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمسارتر، بودن انسان در جهان را شامل دو حالت مي داند كه ملازم يكديگرند، يكي بودن در وضع حال و ديگري فراسو بودن. حضور انسان در جهان، بودني است كه هميشه فراسوي بودن در وضع حال است. هر فردي در شرايط خاص زندگي خود قرار دارد؛ اما بودن در جهان موجب مسئول بودن است، مسئوليت براي شيوه بودن بدون دست داشتن در منشاء بودن خويش در جهان. اگر انسان خود را نفريبد در مي يابد كه براي هر آنچه در پيرامون وي و در زمانه وي واقع شده است مسئول است. انسان نبايد به هيچ دليلي از مواجهه با دنياي خود، هر چند ناخوشايند، بگريزد

اسلاید 36: فلسفه وانقلاب- اگزيستانسياليسمسارتر مقوله آزادي (رهايي) را در دل چنين مواجهه اي تعريف مي كند. آزادي بنيادين، آن آزادي كه نمي توان از انسان پس گرفت، ((نه گفتن)) است. انسان آگاه، آزاد است. آگاهي و آزادي ملازم يكديگرند؛ اما عامل محقق ساز آزادي انتخاب است.

اسلاید 37: الهيات رهايي بخشوانقلاب

اسلاید 38: الهيات رهايي بخش -دکتر شریعتیدر بررسی پدیده انقلاب از منظر الهیات رهایی بخش مرحوم دکتر شریعتی چهره برجسته ای است .دکتر شریعتی دلباخته اسلام و تشیع بود و در ارائه اسلام و تشیع انقلابی به ادبیات مورد پسند عصر جدید بسیار موفق بود.البته تاثیر پذیری دکتر شریعتی از آموزه های روشنفکری و انقلابی عصر خود مثل سوسیالیسم و اگزیستانسیالیسم در گفتار و نوشته های او مشهود است.موضوع تاثیر پذیری از اندیشه های عصر خویش در مورد اکثر اندیشمندان صادق است.

اسلاید 39: الهيات رهايي بخش-دکتر شریعتی وي از مقولاتي چون اليناسيون، تك ساحتي شدن، شبيه شدگي، ماشينيزم و اسكولاستيك جديد استفاده كرده است. آنگاه در مقابل اين معضلات راه حلهايي را در قالب مقولات ديگري ارائه مي دهد. مثلاً در مقابل از خود بيگانگي بحث بازگشت به خويشتن را مطرح مي كند و در مقابل ((تجدد))، ((تمدن)) را؛ در مقابل ((تحجر))، ((تعهد)) را؛ در مقابل ((استحمار))، ((كتاب)) را؛ در مقابل ((استثمار))، ميزان را و در مقابل ((استبداد))، ((آهن)) را.

اسلاید 40: الهيات رهايي بخش -دکتر شریعتیاو عوامل ضد ارزشي را در قالب مثلث ((زر و زور و تزوير)) بيان كرده است و در مقابل آنها ((عرفان، برابري، آزادي)) را به عنوان يك سه گانه ارزشي بيان كرده است.[1] وي در نهايت، اين سه گانه مطلوب را قالب توحيد قابل تحقق مي داند. شريعتي توحيد را چونان يك جهان بيني مي داند كه در مقابل جهان بيني شرك مطرح شده است. توحيد، نوعي تفسير از جهان است كه از يك سو منشاء و مقصد هستي را منوط به خالق يكتا مي داند و از سوي ديگر، براي بازتاب وحدانيت به شكل توحيد اجتماعي ضرورت قائل است [1] مجموعه آثار 2؛ ص 50-59.

اسلاید 41: الهيات رهايي بخش-دکتر شریعتیشريعتي با بيان نمادين، فلسفه تاريخ قرآن را در قالب تقابل هابيل و قابيل بيان مي كند. قابيل مظهر خودپرستي، استيلاگري و شرك است و هابيل مظهر عشق، برادري و توحيد است. شريعتي، تاريخ انسان را سير مبارزه ((قبيله قابيل)) با هابيليان مي داند.

اسلاید 42: الهيات رهايي بخش-دکتر شریعتی تعريف انقلابانقلاب به صورت تجلي اراده جامعه – كه حق تعيين حاكميت و مسئوليت بر سرنوشت خويش را دارد- فرد با رژيم يا گروهي را – كه تجلي اراده اقليتي ضد مردم اند – با اعمال قدرت و فشار كنار مي زند و خود زمام جامعه را به دست مي گيرد.

اسلاید 43: الهيات رهايي بخش-دکتر شریعتی نمونه نوشته ها خدايا مي دانم كه اسلامِ پيامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشيع دوست تو نيز با « نه » آغاز شد مرا اي فرستنده محمد و اي دوستدار علي ! به« اسلام آري » و به « تشيع آري » كافر گردان

اسلاید 44: فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده‏تر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مى‏كند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى‏كند نه وجود آن را. الهيات رهايي بخش-دکتر شریعتی نمونه نوشته ها

اسلاید 45: امام حسین‏علیه السلام) فرزند خانواده‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حیات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى‏فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى‏شود و حسین «وارث آدم» - كه به بنى‏آدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اكنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزندالهيات رهايي بخش-دکتر شریعتی نمونه نوشته ها

اسلاید 46: تاریخ و انقلاب

اسلاید 47: تاریخ و انقلاب - نظریه برينتون برينتون قائل به وجود چهار گونه انقلاب است: «انقلاب مردمي - دمكراتيك»، «انقلاب ملي - ميهني»، «انقلاب دست راستي» و «انقلاب عقيم».

اسلاید 48: تاریخ و انقلاب-نظریه برينتونبرينتون انقلاب مردمي - دمكراتيك را آن انقلابهايي مي داند كه در پي كسب آزادي براي اكثريت و عليه اقليت ممتاز بوده اند؛ به نظر برينتون انقلاب فرانسه از اين نمونه است. انقلاب ملي - ميهني از نظر برينتون آن انقلابهايي هستند كه عمدتاً‌ معطوف به رهايي از سلطه يك قدرت بيگانه بوده اند؛ وي انقلاب آمريكا را از اين نمونه مي داند. سومين نوع انقلاب از نظر برينتون، انقلاب برانگيخته از سوي افراد معتبر، متنفذ يا محافظه كار است؛ وي انقلابهاي فاشيستي در ايتاليا و اسپانيا و انقلاب ناسيونال سوسياليستي در آلمان را در زمره اين نوع انقلابها به شمار مي آورد. چهارمين نوع انقلاب از نظر برينتون انقلاب عقيم است كه در آن شورش گروههاي سازمان يافتة انقلابي شكست مي خورد؛ مانند كمون فرانسه در سال 1871.

اسلاید 49: فلسفه سياسي وانقلاب

اسلاید 50: فلسفه سياسي وانقلاب فلسفه از چيستي امور مي پرسد و فلسفه سياسي به چيستي امور سياسي مي پردازد و قلمرو اين پرسش يك طيف مفهومي است كه از قدرت تا انقلاب را در بر مي گيرد. بدين ترتيب، فلسفة سياسي سعي در ساختن حقايق غايي دارد و نه واقعيتهاي موجود. پرسشهاي فلسفة سياسي غايي است، يعني معطوف به يك ملاك و هنجار معيني است؛ پاسخهاي آن نيز غايي است. براي مثال، فلسفة سياسي در پي پاسخ به پرسشي چون خير برتر و بهترين سامان سياسي- اجتماعي است.

اسلاید 51: فلسفه سياسي وانقلاب اگر مفهوم انقلاب را در ارتباط با سه مفهوم ديگر، يعني قدرت، عدالت و اطاعت مورد توجه قرار دهيم ميزان توجه پارادايمهاي مختلف در فلسفه سياسي به انقلاب روشن مي شود.

اسلاید 52: فلسفه سياسي وانقلاب پارادايم مدرن: عصر مدرن مشتمل بر دو پارادايم در فلسفه سياسي است: پارادايم هابزي و پارادايم روسويي. پارادايم هابزي كه با ماكياولي و هابز آغاز مي شود به آراء هايك مي رسد. اما پارادايم روسويي، با روسو آغاز مي شود و در آراء هابرماس احيا مي شود.

اسلاید 53: فلسفه سياسي وانقلاب وجه غالب در پارادايم هابزي اصالت و ضرورت با قدرت است. وي «وضع طبيعي» را وضعيتي بسيار نامطلوب و آن را در بردارنده عنصر نزاع و خشونت مي انگارد. وي با انسان شناسي ذره اي خود كه براساس آنها انسانها موجوداتي هستند كه رفتارشان برآيند دو نيروي حرص و هراس است، به ضرورت تمركز قدرت در نهاد سياسي حاكم تأكيد دارد؛ لذا اقتدارگرايي وجه قالب پارادايم هابزي است. بديهي است كه در ميان سه مقوله عدالت، قدرت و اطاعت، هابز پاسخ به پرسش قدرت در جامعه را اطاعت مي داند؛ لذا هرگونه حقي را براي مقابله با حاكميت سياسي از جامعه سلب مي كند، مگر در صورت اقدام حاكميت در سلب حق حيات از افراد.

اسلاید 54: فلسفه سياسي وانقلاب در پارادايم روسويي، پرسش قدرت با عدالت پاسخ داده مي شود. ويژگي برجسته پارادايم روسويي تلاش براي واسازي هر وضعيتي است كه متضمن نابرابري و غلبه عده اي بر عده ديگر باشد. روسو قدرت را از كانونهاي سلطه به عرصه حيات جمعي منتقل مي كند و جامعه مدني مدرن را در صورتي كه متضمن تحقق اراده جمعي باشد مطلوب و در غير اين صورت مستحق واژگوني مي داند. با توجه به خصيصه حاكم بر پارادايم روسويي مي توان چنين نتيجه گرفت كه آنجا كه ارائه جمعي حاكم نباشد حق طبيعي افراد جامعه است كه در جهت تحقق آن تلاش كنند، حتي در صورت نياز به عصيان و انقلاب عليه وضع موجود.

اسلاید 55: فلسفه سياسي وانقلاب آنارشيسم از نظر لغوي، آنارشيسم به معني «بي حاكمي» است. كلي ترين تعريفي كه مي توان از اين مكتب سياسي داد اين است كه قائل به وجود جامعة بدون دولت است. هماهنگي در چنين جامعه اي، از منظر نظريه پردازان آن، نه از طريق پذيرش قانون يا اطاعت از اقتدار رسمي، بلكه با توافق آزاد بين گروههاي مختلف اجتماعي حاصل مي شود.

اسلاید 56: فلسفه سياسي وانقلاب از نظر آنارشيستها، يكي از بارزترين نشانه ها و دلايل براي مذمت دولت وجود چنگ در طول تاريخ است. آنارشيستها حتي معتقدند كه «بي حاكمي نظم است و دولت جنگ داخلي». بسياري از آنارشيستها با مالكيت خصوصي و دارايي نيز كاملاً مخالفند؛ از نظر آنها «مالكيت يعني دزدي». لذا، نظام سرمايه داري، همچون دولت در اين مكتب كاملاً مذموم است. كليسا نيز از نظر آنارشيستها نهادي است كه در طول تاريخ به توجيه وضع موجود پرداخته است و لذا وجود آن ماية شر براي حيات جمعي است.

اسلاید 57: فلسفه سياسي وانقلاب يكي از شاخصترين متفكراني كه از وي به عنوان بنيانگذار ياد مي شود، ژان ژاك روسو است. مذمت مالكيت و رده ايده تفويض حق تعيين سرنوشت توسط شهروندان، از اصولي است كه آنارشيستها در آراء روسو به منزله مخالفت با دولت و سرمايه داري مي بينند. در ميان ديدگاههاي مدرن، تنها آنارشيسم است كه صراحتاً موضع تقبيحي در قبال قدرت اتخاذ كرده است. آنارشيسم به دليل توجه به آرمانهاي سياسي و بها دادن به عنصر عقلانيت، از ديدگاههاي مدرن محسوب مي شود، اما در تقبيح قدرت از آنان كاملاً متفاوت است.

اسلاید 58: فلسفه سياسي وانقلاب آنارشيسم دولت را تجليگاه قدرت مي شناسد و تقبيح دولت را تقبيح قدرت مي شمارد. از نظر پرودن، «حكومت انسان بر انسان بندگي» است. به نظر وي حكومت را پذيرفتن «يعني مراقبت شدن، وارسي شدن، هدايت شدن و ... توسط موجوداتي كه نه حق نه حكمت و نه فضليت دارند». ماكس اشتايرنر نيز نظريه انتقادي بارزي در مورد دولت دارد؛ از نظر وي تنها هدف دولت «محدود كردن، كنترل كردن، مطيع كردن و ملزم كردن فرد» است. اشتايرنر معتقد است كه دولت «سركوب را وظيفه خود مي داند»، بدين علت كه «غريزه حفظ خويش او را ملزم مي كند»؛ لذا دولت «تلاش مي كند از هر فعاليت آزادي جلوگيري كند.

اسلاید 59: مکتب انتقادي هربرت مارکوزهمارکوزه شديداً متاثر از هايدگر، نيچه و وبر است.وي معتقد است که فراسوي نظام مسلط سرمايه داري صنعتي- مصرفي فضايي فيزيکي و ذهني براي ساختن قلمرويي از رهايي هست که مانند زمان حال نباشد؛ رهايي از آزاديهاي نظام استثمارگر، رهايي که بايد بر ساختن يک جامعه آزاد مقدم باشد و يک گسست تاريخي از گذشته و حال را ايجاب کند.

اسلاید 60: مکتب انتقادي هربرت مارکوزهمارکوزه در انتقاد از مارکسيسم در اجتناب از ارماني انديشيدن تاکيد مي کند که نظريه انتقادي بايستي از اين محدوديت خود را برهاند. مارکوزه معتقد است که ارمان شهر ديگر به معناي «ناکجا آباد» نيست بلکه وضعيتي است که تحقق آن به وسيله قدرت جوامع مستقر جلوگيري شده است. وي معتقد است که ممکنات آرماني در دل نيروهاي فني و فناورانه سرمايه داري و سوسياليسم پيشرفته نهفته است. اما هر دو اين نظامهاي اجتماعي- اقتصادي در نهايت سرکوبگرند؛

اسلاید 61: مکتب انتقادي هربرت مارکوزه...زيرا همچنان بر«تامين نيازها» تاکيد دارند. نکته اساسي اين است که خود نيازها اکنون در معرض سؤالند پرسش اين نيست که چگونه مي توان بدون آسيب رساندن به ديگران نيازهاي فردي را برطرف کرد. بلکه پرسش اين است که «چگونه مي توان نيازها را برطرف کرد بدون صدمه زدن به خويشتن» يعني بدون باز توليد وابستگي به يک دستگاه استثمارگر از طريق خواسته ها و رضايتمندي خويش؛ دستگاه استثمارگري که با رفع نيازهاي او بندگي اش را تدام مي بخشد

اسلاید 62: مکتب انتقادي هربرت مارکوزه...مارکوزه در واقع اشاره به ضرورت بازنگري نسبت به کيفيت نيازهاي انساني دارد. وي ظهور يک جامعه آزاد را منوط به تغيير کيفيت نوع زندگي مي بيند، تغيير در نيازها در زير بناي انسان که خود بعدي است از زير بناي جامعه وي معتقد است که نيازها و رضايتمنديهاي انسان بايد متفاوت و در واقع ضد آنگونه نيازهايي باشد که در جوامع استثمارگر وجود دارد.

اسلاید 63: مکتب انتقادي هربرت مارکوزهاما اين «بندگي» تنها:از طريق عمل سياسي که به ريشه هاي محصور کردن و قانع کردن در زير بناي انسان مي رسد قابل شکستن است عمل سياسي گسستن ارزشمند از ساختار حاکم و اعراض از آن، با هدف يک فر ارزشگذاري ارزشها. مارکوزه چنين عملي را معطوف به بريدن از شيوه هاي اشنا و رايج «ديدن، شنيدن، حس کردن و فهميدن چيزها» مي داند به گونه اي که ارگانيسم انساني بتواند پذيراي شکلهاي بالقوه يک جهان غير سرکوبگر و غير استثمار گر شود.

اسلاید 64: مکتب انتقادي هربرت مارکوزهبه گفته مارکوزه پيشرفت سرمايه داري نه تنها محيط ازادي را، يعني «فضاي باز» وجود انساني را، کاهش داده است، بلکه نياز به اين فضا را نيز از بين برده است. از نظر مارکوزه در بالاترين مرحله سرمايه داري، ضروري ترين انقلاب غير محتمل ترين به نظر مي ايد.شرايط عيني به اگاهي طبقاتي تبديل نمي شوند، عامل ذهني بسيار عقب مانده است؛ لذا وي به ضرورت ارائه تعريف جديدي از انقلاب اشاره مي کند. به گفته وي تامين فزاينده نيازها حتي فراتر از نيازهاي معاش، وجوه گزينه انقلاب را نيز تغيير مي دهد. چنين گزينه اي، طرح ساختن يک نظم اجتماعي مي شود که نه تنها قادر است بيشتر توليد کند و بهتر توزيع کند، بلکه به شيوه ديگر، چيزهايي متفاوت توليد کند. و شکل جديدي به روابط انسانها بدهد

اسلاید 65: مکتب انتقادي هربرت مارکوزه...از نظر مارکوزه هدف سرمايه داري متاخر باعث شده است که پايگاه استثمار از کارخانه و کارگاه و از کارگران صنفي فراتر رود.آنهايي که مورد استثمار و کنترل و سرکوب واقع مي شوند تحصيل کردگان و طبقات متوسط و مرفه هم هستند. وي معتقد است که کليت افراد، يعني هوش و حس آنها براي توليد و باز توليد در سيستم سرمايه داري موضوع اداره شدن شده است. در قاعده جامعه ذره اي شدن حاکم است. فرد به بدن و ذهن به ابزار يا حتي بخشي از ابزار تبديل شده است.

اسلاید 66: مکتب انتقادي هربرت مارکوزه...در واقع،نظريه انقلاب مارکوزه از نظر تاريخي و نوع ، متاخر ترين نظريه انقلاب است. او در بطن جامعه مرفه و آزاد غرب انقلاب را ضروري مي بيند. مارکوزه حيات اجتماعي- سياسي معاصر را در پرتو ويرانگر کاربرد فناوري موجود ترسيم مي کند و معتقد است:در پس پوشش تکنولوژيک، در پس پوشش سياسي دموکراسي، واقعيت پيداست، بردگي همگاني، از کف رفتن حرمت انساني در يک آزادي انتخاب مصنوعي و ساختار قدرت ديگر به سبک فرهنگ ليبرالي ارتقا داده نمي شود.... بلکه همه ادعاي حقيقت و عدالت را به دور افکنده است.

اسلاید 67: نظریه سياسی و انقلاب

اسلاید 68: نظریه سياسی و انقلاب-هانا آرنت هانا آرنت معتقد است که انقلاب را نمي توان به معناي محدود مقيد کرد. وي معتقد است که تغييرات انقلابي در دوران يونان باستان نيز وجود داشته است. منتها علت آنها با علت انقلاب در دوران مدرن متفاوت است. وي معتقد است ارسطو اولين نظريه پرداز ماديگراي تاريخ است. چون منشاً انقلاب را عوامل مادي می بيند؛ اما در دوران مدرن عامل ديگري تعيين کننده است و آن «معضل اجتماعي» است. به گفته آرنت «معضل اجتماعي از زماني در به وجود آمدن انقلاب موثر شد که در عصر مدرن و نه پيش از ان افراد جامعه نسبت به اين مساله که فقر، ذاتي شرايط انسان باشد، شک کردند

اسلاید 69: نظریه سياسی و انقلاب-هانا آرنت... آرنت به مساله فقر با عنوان «معضل اجتماعي» اشاره مي کند و به تاثيري که توجه به اين معضل بر انقلاب فرانسه داشته است مي پردازد. عقيده ؛آرنت انقلابيون امريکا فاقد آن حس نوعدوستي بودند که انقلابيون فرانسه نسبت اقشار محروم جامعه خود داشتند وي معتقد است مساله فقر بردگان در امريکا هيچ تاثيري در نگرش انقلابيون امريکا در باب سازماندهي اوضاع پس از انقلاب نداشت؛

اسلاید 70: نظریه سياسی و انقلاب-هانا آرنت... اما در فراسنه ژاکوبنها با تمرکز بر اين معضل تا آنجا پيش رفتند که حتي دو مقوله محوري «ازادي» و «جمهوريت» را به فراموشي سپردند براي آنان رهايي از ضرورتهاي اقتصادي و آزاد شدن از غلبه فقر بربخشي از جامعه مهمتر از رهايي از مشکل تاريخي- سياسي استبداد بود؛ اما براي انقلابيون امريکا واقع بینی هرگز همراه با نوعدوستي نبود آنان با استقرار قانون اساسي جديد و ساماندهي يک نظام جمهوري، تلاش در نهادينه کردن نظارت بر قدرت داشتند.

اسلاید 71: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتونهانتينگتون با بهره گيري از دو منشاء فکري- نظري به بررسي مقوله انقلاب مي پردازد. وي از يکسو نگرش ارسطو نسبت به انقلاب را مطمع نظر دارد و بحث انقلاب را در کنار مباحثي چون اصلاح و زوال مورد توجه قرار مي دهد و از سوي ديگر مانند ارسطو مقوله نابرابري را مورد توجه خاص قرار مي دهد. اما بر خلاف وي، اين مقوله را در چهارچوب نگرش سيستمي مکتب مدرنيزاسيون مورد بحث قرار مي دهد

اسلاید 72: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...طبق نظريه مدرنيزاسيون جامعه مشتمل بر چند زير مجموعه است که عبارتند از اقتصاد، سياست، فرهنگ و اجتماع. هريک از اين زير مجموعه ها با کارکرد خاص خود نقش موثري در تداوم حيات اجتماعي دارند. حال اگر به هر دليلي يکي از اين زير مجموعه ها دچار اختلال کارکردي شود يا در آن تغييراتي رخ دهد، کل سيستم دچار تنش مي شود و امکان کار کردن منظم و تداوم حيات مجموعه به خطر مي افتد. طبق اين نظريه فرايند مدرنيزه شدن به عدم توازن در جامعه ختم مي شود؛ زيرا تناسبي بين رشد در حوزه اقتصاد و فرهنگ از يکسو و سياست از سوي ديگر وجود ندارد

اسلاید 73: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون... به عبارت ديگر رشد اقتصادي و فرهنگي باعث افزايش ميل به مشارکت در حوزه سياسي مي شود، در حالي که نهاد (يا خرده سيستم) سياست انعطاف کافي براي پاسخگويي به اين احساس نياز اجتماعي را ندارد؛ در نتيجه شکافي مابين تغييرات به دست امده از يکسو و تغيرات مورد انتظار از سوي ديگر ايجاد مي شود. اين شکاف در حيات ساسي بازتابهاي بسيار موثري دارد. بر اثر اين شکاف توقعات سياسي افراد جامعه بدون پاسخ باقي مي ماند و چنين عدم پاسخگويي باعث احساس وازدگي و جستجوي راه حل مي شود. اين به نوبه خود مي تواند به شکلهاي مختلفي از کنشهاي جمعي بروز و انعکاس يابد، از جمله به شکل شورش و انقلاب.

اسلاید 74: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...بنابراين اگر خرده سيستمهاي مختلف جامعه مثل اقتصاد سياست....... به يک ميزان تقريباً يکسان رشد کنند، دولت باثبات خواهد بود؛ اما اگر يک خرده سيستم مستقلاً تغيير کند، عدم توازن حاصله باعث تغيير در نگرش مردم و جستجوي آنها براي ارزشهاي جديد مي شوند. انگاه که چنين عدم توازني جدي باشد ايدئولوژيهايي که مشروعيت وضع موجود را به چالش مي کساند ظهور مي يابند و فراگير مي شوند. در چنين دوره هايي يک جنگ يا ورشکستگي دولتي و يا يک خشکسالي مي توانددولت را به سقوط بکشاند.

اسلاید 75: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...براين اساس هانتينگون در در بحث خود در باب «سامان سياسي در کشورهاي د حال دگرگوني» به موضوع نوسازي مي پردازد. «نظريه انقلاب» هانتينگون در ارتباط با موضع مدرنيزاسيون شکل گرفته است به گفته او«انقلاب جنبه اي از نوسازي است» هانتينگون نوسازي را فرايندي بر مي شمارد که مستلزم دگرگوني «در همه زمينه هاي انديشه و فعاليت انساني» است. وي به نوسازي از جنبه فکري روانشناسي، اجتماعي و سياسي اشاره مي کند و نوسازي سياسي را «حرکت از جامعه سنتي به جامعه نوين» تعريف مي کند.[1] 1- هانتينگون، ساموئل؛ سامان سياسي بر جوامع دستخوش دگرگوني؛ ص 56

اسلاید 76: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون... از نظر وي در نوسازي سياسي سه مقوله عمده وجود دارد: يکي«معقول شدن اقتدار سياسي» ديگري «تمايز کارکردهاي سياسي نوين» و سوم «اشتراک هرچه بيشتر گروههاي اجتماعي» در امور سياسي. وي به اين نکته اشاره دارد که آنجا که فرآيند نوسازي سياسي آغاز مي شود امکان بروز سه نوع پيامد افزايش مي يابد يعني : بي ثباتي، فساد ، انقلاب.

اسلاید 77: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...از نظر هانتينگون در صورتي که نهادمندي سياسي با ميزان اشتراک گروههاي سياسي- اجتماعي تناسب نداشته باشد جامعه دچار بي ثباتي مي شود. هانتينگون رابطه نوسازي و فساد را بدين گونه تبيين مي کند که چون در فرايند نوسازي هنجارهاي قبلي اي که بر حيات اجتماعي حاکم بوده اند در حال بي رنگ شدن و بي تاثير شدن هستند و در عين حال هنجارهاي نوين نيز شکل نگرفته اند، افراد دست به اعمالي مي زنند که تامين کننده منافع خود آنها باشد و بتوانند از فرصتهايي که در فرايند نوسازي فراهم شده است بهره بيشتري ببرند.

اسلاید 78: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...به گفته هانتينگون انقلاب در جوامعي رخ مي دهد که فراگردهاي نوسازي و تحول سياسي آنها از فراگردهاي دگرگوني اجتماعي و اقتصادي شان عقب مانده باشد. هانتينگون به دو نوع انقلاب با عنوان «الگوي غربي» و «الگوي شرقي» انقلاب اشاره مي کند: به تعبير وي در الگوي غربي ورود گروههاي تازه به صحنه با گسترش مشارکت سياسي پس از براندازي رژيم پيشين صورت مي پذيرد؛ اما انقلاب شرقي اساساً با تحريک گروههاي اجتماعي تازه در صحنه آغاز شده، سپس نظام پيشين سرنگون مي شود. وجه تمايز عمده ديگر بين اين دو الگو، از نظر هانتينگون اين است که در الگوي غربي رژيم پيش انقلاب بسيار سنتي است، مثلا شاه مطلق يا اشرافيتي زميندار ، اما در الگوي شرقي اين رژيمها تا اندازه نوين شده هستند

اسلاید 79: نظریه سياسی و انقلاب- هانتينگتون...به طور خلاصه، عدم تناسب بين ميل به مشارکت سياسي از يکسو و فقدان نهادهاي سياسي لازم براي هدايت و پذيرش اين ميل از سوي ديگر، به ايجاد بحران مشروعيت براي نظام حاکم و نهايتاً سرنگوني آن ختم ميشود. بنابراين به گفته هانتينگون«علتهاي انقلاب را باید در کنش متقابل نهادهاي سياسي و نيروهاي اجتماعي جستجو کرد.»نيروهاي که در خارج از صحنه سياس بوده اند زماني که براثر تغيرات حاصل از فرايند نوسازي حضور موثري مي يابند در مواجهه با نهادهاي خشک يا انعطاف ناپذير که نمي توانند مسيرهاي لازم براي جذب نخبگان جديد در حکومت و مشارکت دادن گروههاي اجتماعي نو در سياست را فراهم آورند ادامه وضع موجود را بر نمي تابند در چنين وضعيتي ادامه حيات نظام موجود ناممکن مي شود و زمينه انقلاب فراهم مي آيد.

اسلاید 80: انديشه سياسي امام خميني

اسلاید 81: انديشه سياسي امام خميني مسائل چندى سبب شده تا موضوع «ثبات و تحول‏» در «انديشه سياسى امام خمينى(ره)» مورد توجه پژوهشگران قرار گيرد. تمسك به بخش‌هايى از تفكر سياسى امام، به هدف تحكيم ديدگاه‌هاى جناحى و يا توجهاتى كه از سر نقد و احيانا تأثيرپذيرى از ديدگاه‌ها و نظريات رئاليستى، به انديشه سياسى ايشان شده‏ است، از مهم‌ترين رهيافت‌ها در اين باب است. ديدگاه اول، عمدتا از سوى جناح‌ها و گروه‌هاى داخل نظام جمهورى اسلامى و ديدگاه دوم، عمدتا از سوى كسانى كه خارج از نظام قرار دارند، ارائه شده ‏است. البته اندكى هم هستند كه درون نظام قرار دارند و در رديف گروه دوم قرار مى‏گيرند. در اين باره در ادامه سخن خواهيم گفت. گروه سومى هم هستند كه سعى كرده‏اند به طور منصفانه و در واقع با بى طرفى و از سر «علم‏» و با تكيه بر «روش معتبر»، به توضيح موضوع «ثبات و تحول در انديشه حضرت امام (ره)» بپردارند.

اسلاید 82: انديشه سياسي امام خميني ادعاى نگارنده اين است كه هيچ كدام از ديدگاه‌هاى اول و دوم تا كنون موفق به توضيح معتبرى از انديشه سياسى امام و ميزان ثبات يا تحول آن نشده‏اند. چنانكه گروه سوم نيز تلاششان ناكافى بوده است. بر همين اساس، به نظر نگارنده اولا، انديشه سياسى حضرت امام (ره) دچار تحول شده‏است. ثانيا، اين تحول مبتنى بر اصول ثابتى بوده‏است. ثالثا، آن اصول ثابت، مشتمل بر مواردى چون «اجتهاد»،«شرايط زمان و مكان‏»، تكليف، مصلحت، اصل تقدم اهم بر مهم، اصل عمل به قدر مقدور و ساير اصولى كه در ادامه ذكر خواهد شد، مى‏شود. رابعا، تحول در انديشه سياسى يك متفكر، نه نقطه قوت آن انديشه است و نه نقطه ضعف آن؛ بلكه جهت تحول و مبناى آن است كه موجب قوت يا ضعف مى‏گردد.فرضيه مذكور با عنايت ‏به برداشتى است كه نگارنده از مفهوم «انديشه سياسى‏»،«سياست‏» و «دين‏» دارد.

اسلاید 83: انديشه سياسي امام خميني به نظر نگارنده انديشه کوشش براى تعيين اهدافى است كه به اندازه معقولى احتمال تحقق دارد و نيز تعيين ابزارهايى است كه در حد معقولى مى‏توان انتظار داشت، موجب دستيابى به آن اهداف بشود.(1)بنابراين، با توجه به اينكه مشكلات انسان در عرصه سياست و زندگى و در بستر زمان، نو مى‏شود و بعضا شرايط و امكانات نيز، در شرايط يكسانى ـ در بستر زمان ـ قرار ندارند، انديشمند و متفكر سياسى، بايسته است كه متناسب با شرايط و امكانات به تعيين اهداف معقول و تعيين مكانيزمهاى رسيدن به آن اهداف بپردازد. به عبارت ديگر، به «اصل قدر مقدور» و «تقديم اهم بر مهم‏» توجه نمايد. بر همين اساس است كه ما مى‏توانيم از انديشه‏هاى سياسى متفكران با ديدگاه‌ها و نگاههاى مختلف در درون يك مكتب فكرى، سخن بگوييم و نيز بر همين اساس است كه مى‏توانيم از تحول انديشه سياسى يك متفكر در بستر زمان گفت و گو نماييم.

اسلاید 84: انديشه سياسي امام خميني متفكران مسلمان، دقيقا به اين مسأله توجه داشته‏اند. بد نيست در اينجا به يك نمونه كلاسيك اشاره شود. خواجه نصيرالدين طوسى در «اخلاق ناصرى‏»، چنين آورده‏است:«و ببايد دانست كه مبادى‏مصالح اعمال و محاسن‏افعال نوع بشر كه مقتضى نظام امور و احوال ايشان بود دراصل، يا طبع باشد يا وضع؛ اما آنچه مبدا آن طبع بود، آن است كه تفاصيل آن، مقتضاى عقول اهل بصارت و تجارب ارباب كياست‏بود و به اختلاف ادوار و تقلب سير و آثار، مختلف و متبدل نشود و آن اقسام حكمت عملى است كه ياد كرده آمد. و اما آنچه مبدا آن وضع بود، اگر سبب وضع اتفاق راى جماعتى بود بر آن، آن را آداب و رسوم خوانند و اگر سبب، اقتضاى راى بزرگى بود، مانند پيغمبرى يا امامى، آن را نواميس الهى گويند؛ و آن نيز سه صنف باشد: يكى [...]عبادات و احكام آن؛ و دوم[...]مناكحات و ديگر معاملات؛ و سيم آنچه راجع با اهل شهرها و اقليمها بود؛ مانند حدود و سياست، و اين نوع علم را علم فقه خوانند، و چون مبدا اين جنس اعمال، مجرد طبع نباشد، وضع است، به تقلب احوال و تغلب رجال و تطاول روزگار و تفاو ادوار و تبدل ملل و دول در بدل افتد». (2)

اسلاید 85: انديشه سياسي امام خميني هرچند فقره مذكور اندكى طولانى شد؛ اما نيازى كه به استناد به عين نص مذكور داشتيم، سبب شد تا تطويل آن را ناديده بگيريم. نكته مهم در فقره پيش گفته، همان «در بدل افتادن‏» و تغيير كردن فقه سياسى به حسب تقلب احوال و ايام و ملل و دول است. دقت در فقره مذكور، روشن مى‏كند كه قسم سوم علم فقه از نگاه خواجه نصير الدين طوسى، فقه سياسى و يا به تعبير ديگر، انديشه‏هاى سياسى فقهى مى‏باشد كه چون «وضعى‏» است، بر حسب مبناى وضع، كه شرايط و مقتضيات مختلف است، در حال تغيير و تحول است.با توجه به آنچه آمد، لازم است در جهت تعقيب پرسش اصلى پژوهش كه همانا پرسش از «ثبات و تحول در انديشه سياسى امام خمينى(ره) است، مباحث ذيل را دنبال كنيم:

اسلاید 86: انديشه سياسي امام خميني 1ـ گزارشى از تحول در انديشه سياسى امام خمينى(ره)2ـ ارايه ديدگاه‌هاى مختلف در زمينه پرسش محورى مقاله و احيانا نقد و بررسى آنها3ـ پاسخ نگارنده1ـ تحولات انديشه سياسى امام خمينى(ره)از آنجا كه اين پژوهش عهده‌دار تبيين انديشه سياسى امام نيست (3) صرفا به بيان نقاط عطف، كه نشان دهنده تحول در انديشه است، اكتفا خواهد كرد. مهمترين منابع انديشه سياسى امام، عبارتند از: كشف‌الاسرار، كتاب البيع، مصاحبه‏ها و نامه‏ها. (4)مخصوصا نامه‏هايى كه در آخرين سالهاى زندگى ايشان صادر شده است.

اسلاید 87: انديشه سياسي امام خميني الف‌ ـ كشف‌الاسرار: اين كتاب در سال‏1323(ه.ش) به نگارش در آمده است. هدف عمده از نگارش كشف‌الاسرار، پاسخگويى به اتهاماتى بود كه نويسنده «اسرار هزار ساله‏» و ديگران، به اسلام، حوزه‏هاى علميه و علما زده بودند. در ضمن رد اين اتهامات بود كه حضرت امام، حمله‏هاى تندى عليه رژيم پهلوى، بويژه رضاخان داشتند. همچنين در بخشهايى از اين كتاب، مطالبى آمده‏است كه مربوط به انديشه سياسى ايشان مى‏شود. آنچه براى برخى از افراد ايجاد سؤال كرده‏است، همين مطالب است؛ چرا كه در برخى موارد، به نظر مى‏رسد كه حكومت‏سلطنتى مورد تاييد قرار گرفته‏است و حضرت امام مى‏خواهد بگويد؛ علما از قديم الايام با آن همكارى داشته‏اند و در پاره‏اى از مطالب، حكومت‏سلطنتى به شرط نظارت علما بر آن، مورد تاييد قرار گرفته‏است و در بخشى از مطالب، اساسا حكومت‏سلطنتى نفى و حكومت اسلامى به جاى آن پيشنهاد شده‏است. نظريه اخير بعدها از سوى حضرت امام شرح و بسط بيشترى يافت و با تشكيل نظام جمهورى اسلامى وارد مرحله نوينى شد. در اينجا به برخى از مستندات تصريح كرده و با توجه به اهميت آنها، از زاويه بحث اين پژوهش، تاملات بيشترى در آنها مى‏كنيم.

اسلاید 88: انديشه سياسي امام خميني 1ـ در يك مورد مى‏خوانيم: «ما ذكر كرديم كه هيچ فقيهى تا كنون نگفته و در كتابى هم ننوشته كه ما شاه هستيم يا سلطنت‏حق ما است. آرى همان طور كه ما بيان كرديم، اگر سلطنتى و حكومتى تشكيل شود، هر خردمندى تصديق مى‏كند كه خوب است و مطابق مصالح كشور و مردم است. البته تشكيلاتى كه بر اساس احكام خدا و عدل الهى تاسيس شود، بهترين تشكيلات است لكن اكنون كه آن را از آنها نمى‏پذيرند، اينها هم با اين نيمه تشكيلات هيچ‏گاه مخالفت نكرده و اساس حكومت را نخواستند به هم بزنند و اگر گاهى هم با شخص سلطانى مخالفت كردند، مخالفت‏با همان شخص بوده از باب آن كه بودن او را مخالف صلاح كشور تشخيص دادند و گر نه، با اصل اساس سلطنت تا كنون از اين طبقه مخالفتى ابراز نشده[است]؛ بلكه بسيارى از علماى بزرگ عالى مقام، در تشكيلات مملكتى با سلاطين همراهى‏ها كردند؛ مانند: خواجه نصير الدين و علامه حلى و محقق ثانى و شيخ بهائى و محقق داماد و مجلسى و امثال آنها.[...] مجتهدين هميشه خير و صلاح كشور را بيش از همه مى‏خواهند». (5) برخى خواسته‏اند از مطالب مذكور، نتيجه بگيرند كه گويا امام با حكومت‏سلطنتى مخالفتى نداشته‏اند.

اسلاید 89: انديشه سياسي امام خميني 2ـ اما در همين كشف‌الاسرار، از نوع و بلكه از انواع ديگرى از حكومت هم ياد شده‏است. به اين بخش از متن كشف‌الاسرار توجه كنيد: «ما كه مى‏گوييم حكومت و ولايت در اين زمان با فقها است، نمى‏خواهيم بگوييم فقيه، هم شاه و هم وزير و هم نظامى و هم سپور است؛ بلكه مى‏گوييم همان طور كه يك مجلس مؤسسان تشكيل مى‏شود از افراد يك مملكت و همان مجلس، تشكيل يك حكومت و تغيير سلطنت مى‏دهد و يكى را به سلطنت انتخاب مى‏كند. (6) و همان طور كه يك مجلس شورا تشكيل مى‏شود از يك عده اشخاص معلوم الحال و قوانين اروپايى يا خود درآرى رابر يك مملكت كه همه چيز آنها مناسب با وضع اروپا نيست تحميل مى‏كنند و همه شماها كوركورانه آن را مقدس مى‏شمريد و سلطان را با قرار داد مجلس موسسان سلطان مى‏دانيد و به هيچ جاى عالم و نظام مملكت‏بر نمى‏خورد؛ اگر يك همچو مجلس از مجتهدين ديندار كه هم احكام خدا را بدانند و هم عادل باشند، و از هواهاى نفسانيه عارى باشند و آلوده به دنيا و رياست آن نباشند و جز نفع مردم و اجراى احكام خدا غرضى نداشته باشند تشكيل شود و انتخاب يك نفر سلطان عادل كنند كه از قانونهاى خدايى تخلف نكند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نكند، به كجاى نظام مملكت‏بر خورد مى‏كند؟» (7)

اسلاید 90: با تأمل در متن مذكور، به نظر مى‏رسد كه حكومت‏سلطان عادل كه تحت نظارت علما و با نصب آنها به اداره امور بپردازد، بدون اشكال است و لااقل به نظر امام، مى‏توان از اين نوع حكومت‏سخن گفت. البته روشن نشده كه اين سلطان عادل، لازم است فقيه باشد يا خير؟ در هر صورت تاكيدى بر فقاهت‏سلطان نشده‏است.برخى از مطالب ارائه شده در مصاحبه‏هاى دوران انقلاب نيز قرابتى با مطالب مذكور دارد. امام در پاسخ به سؤالى مى‏گويد:«من در آينده[پس از پيروزى انقلاب اسلامى] همين نقشى كه الان دارم، خواهم داشت؛ نقش هدايت و راهنمايى، و در صورتى كه مصلحتى در كار باشد، اعلام مى‏كنم و اگر چنانكه خيانتكارى در كار باشد، با او مبارزه مى‏كنم، لكن من در خوددولت هيچ نقشى ندارم». (8)انديشه سياسي امام خميني

اسلاید 91: انديشه سياسي امام خميني 3ـ در كشف‌الاسرار مطالبى آمده كه نشان مى‏دهد امام، هيچ يك از دو نوع حكومتى را كه ذكر شد، مشروع نمى‏داند؛ بلكه در نظر ايشان حكومت مشروع، حكومت الهى است كه فقيه جامع الشرائط در راس آن باشد:«جز سلطنت‏خدايى، همه سلطنتها بر خلاف مصلحت مردم و جور است و جز قانون خدايى، همه قوانين باطل و بيهوده‏است». (9)حضرت امام در رد ادعاى نويسنده اسرار هزار ساله، كه گفته‏بود: هيچ دليلى بر اين مطلب كه حكومت‏حق فقيه‏است، وجود ندارد، چنين سخن گفته‏است:«مبانى فقهى، عمده‏اش اخبار و احاديث ائمه‏است كه آن هم متصل است‏به پيغمبر خدا و آن هم از وحى الهى است». (10)آنگاه حضرت امام به ذكر چند حديث پرداخته و ذيل يكى از آنها چنين نتيجه گرفته‏است:«پس معلوم شد آنهايى كه روايت‏سنت و حديث پيغمبر مى‏كنند، جانشين پيغمبرند و هر چه براى پيغمبر از لازم بودن اطاعت و ولايت و حكومت ثابت است، براى آنها هم ثابت است؛ زيرا كه اگر حاكمى كسى را جانشين خود معرفى كرد، معنى‏اش آن است كه كارهاى او را در نبودنش او بايد انجام دهد». (11)

اسلاید 92: انديشه سياسي امام خميني در جمله فوق دقت كنيد؛ با اينكه جمله مذكور در كشف‌الاسرار آمده‏است؛ اما تمامى انديشه سياسى امام، حتى ولايت مطلقه فقيه را كه در روزهاى پايانى عمر خويش به تبيين بخشهايى از آن پرداختند، در بر دارد. اين سه نظريه چگونه با يكديگر قابل جمع است؟ به نظر مى‏رسد، آنان كه كشف‌الاسرار را در تبيين انديشه سياسى امام ناديده مى‏گيرند، به اين دليل كه پاره‏اى از افكار مطرح شده در اين كتاب با مبحث ولايت فقيه قابل جمع نيست، كار درستى نمى‏كنند. به نظر من، عظمت امام در اين است كه بتوانيم اصالت فكرش را در كشف‌الاسرار هم نشان دهيم. در ادامه اين پژوهش، اين مسأله روشن خواهد شد و وجه علمى تفاوت نظريات مذكور را بيان خواهيم كرد. حضرت امام در ادامه، نظريه سوم را در منابع بعدى به نحو روشنتر و شفافترى تبيين كرده‏است. گمان مى‏كنم خوانندگان با مباحث‏بعدى به مقدار لازم آشنايى دارند. لذا در اينجا به قدر لازم اكتفا مى‏كنيم و فقط به ذكر برخى نكات؛ كه در جهت اهداف اين پژوهش است و به ايضاح بيشتر بحث كمك مى‏كند، مى‏پردازيم.

اسلاید 93: انديشه سياسي امام خميني ب ـ كتاب البيع: امام خمينى(ره) در اول بهمن 1348 (ه. ش) در اثناى بحث فقهى «مكاسب‏»، موضوع «ولايت فقيه‏» را محور تدريس خويش قرار داد. در اين درس كه محتواى آن، هم در كتاب البيع آمده‏است و هم به صورت مستقل در همان زمان توسط شاگردان ايشان منتشر شده، آمده‏است كه:«بر تمام مسلمانان و پيشاپيش آنان بر علماى روحانى و طلاب حوزه‏هاى علميه اسلامى واجب است كه عليه سمپاشى‏هاى دشمنان اسلام، به هر وسيله ممكن، قيام كنند تا اينكه بر همگان آشكار شود كه اسلام براى اقامه حكومتى عدل گستر آمده‏است». (12)براى پرهيز از تفصيل، به چند نكته اساسى كه در اين درسها مطرح شده‏است، به اختصار اشاره مى‏كنيم. امام(ره) در مورد لزوم بر پايى حكومت اسلامى متذكر شده‏اند كه:«احكام اسلامى، اعم از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى، تا روز قيامت‏باقى و لازم الاجرا است. [...] اين بقا و دوام هميشگى احكام، نظامى را ايجاب مى‏كند كه اعتبار و سيادت اين احكام الهى را تضمين كرده، عهده‏دار اجراى آنها شود؛ چه، اجراى احكام الهى جز از رهگذر بر پايى حكومت اسلامى امكان پذير نيست». (13)

اسلاید 94: انديشه سياسي امام خميني ايشان درباره اهداف حكومت اسلامى فرموده‏اند: «لزوم حكومت‏به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاى كشور و جلوگيرى از تجاوز بيگانگان، از بديهى‏ترين امور است،بى آنكه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقى باشد». (14)و بالاخره نتيجه گرفته‏اند كه: «پس، اقامه حكومت و تشكيل دولت اسلامى بر فقيهان عادل، واجب كفايى است». (15)بر همين اساس است كه در انديشه سياسى امام، فقها مكلف بودند كه براى «تحصيل‏» حكومت تلاش كنند و البته «اگر يكى از فقيهان زمان به تشكيل حكومت توفيق يافت، بر ساير فقها لازم است كه از او پيروى كنند». (16)

اسلاید 95: انديشه سياسي امام خميني ج ـ نامه‏ها: با پيروزى انقلاب اسلامى و به ثمر رسيدن انديشه سياسى حضرت امام و تشكيل حكومت اسلامى در قالب «جمهورى اسلامى‏»، در مرحله عمل مشكلاتى پيش آمد كه راهگشاى اين مشكلات تنها تفكر سياسى حضرت امام بود كه در صحنه عمل نيز توانايى خود را نشان داده بود؛ از قبيل تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام و قرار گرفتن احكام حكومتى در كنار احكام اوليه و ثانويه. واكنشهايى كه از سوى برخى افراد و محافل، بويژه در قبال احكام حكومتى ابراز شد سبب شد تا حضرت امام برخى از ابعاد اختيارات حكومت اسلامى و ولى فقيه را تبيين نمايد. در يكى از اين نامه‏ها حضرت امام چنين نوشته است:«آنچه گفته شده‏است تا كنون يا گفته مى‏شود ناشى از عدم شناخت ولايت مطلقه الهيه‏است. آنچه گفته‏شده است كه شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها، با آن اختيارات از بين خواهد رفت، صريحا عرض مى‏كنم فرضا چنين باشد، اين از اين اختيارات حكومت است». (17)

اسلاید 96: انديشه سياسي امام خميني آنچه در انديشه سياسى امام اتفاق افتاده‏است، در عمل سياسى ايشان نيز وجود داشته است. به عنوان مثال، تاريخ مبارزات سياسى امام نشان مى‏دهد كه ايشان از آغاز مبارزات شعار نفى سلطنت نداده‏اند، بلكه در ابتدا تقاضاهاى ايشان متوجه انجام برخى اصلاحات در سازمان سياسى و فرهنگى جامعه و جلوگيرى از تخلفات شرعى و قانونى بوده‏است. مثلا امام در نامه‏اى به محمد رضا پهلوى گوشزد مى‏كند كه به اسدالله علم در اين بدعتى كه مى‏خواهد به اسم انجمنهاى ايالتى و ولايتى انجام دهد، تذكر دادم؛ و مفاسدش را گوشزد كردم اما توجه نكرد. و سپس ادامه مى‏دهد كه: «اينجانب به حكم خير خواهى براى ملت اسلام اعليحضرت را متوجه مى‏كنم به اينكه اطمينان نفرماييد به عناصرى كه با چاپلوسى و اظهار چاكرى و خانه زادى، مى‏خواهند تمام كارهاى خلاف دين و قانون را كرده به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسى را كه ضامن مليت و سلطنت است، با تصويبنامه خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند تا نقشه‏هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى كنند. انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكيد، آقاى علم را ملزم فرماييد از قانون اسلام و قانون اساسى تبعيت كند و از جسارتى كه به ساحت مقدس قرآن كريم نموده استغفار نمايد و الا ناگزيرم در نامه سرگشاده به اعليحضرت مطالب ديگرى را تذكر دهم. از خداوند تعالى استقلال ممالك اسلامى و حفظ آن را از آشوب مسالت مى‏نمايم». (18)

اسلاید 97: انديشه سياسي امام خميني روشن است كه رفتار سياسى حضرت امام(ره) در جريان لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در چارچوب دولت مشروطه و نظارت عاليه علما قابل تفسير است؛ چنانكه رفتار سياسى حضرت امام در سالهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و حتى در بيشتر موارد قبل از انقلاب، در چارچوب نظريه ولايت فقيه و حاكميت فقها قابل تفسير است.

اسلاید 98: انديشه سياسي امام خميني به نظر مى‏رسد به دو روش مى‏توان چرايى تحول انديشه سياسى حضرت امام را توضيح داد؛ يكى به طريق طبقه بندى محتواى انديشه سياسى اسلام و بيان ديگر، استفاده از روش «گفتمان سازى‏» در حوزه انديشه سياسى و ديگرى، از طريق فهم مكانيزم «اجتهاد» در مكتب شيعه و فضاى حاكم بر استنباط احكام اسلامى. درباره روش اول، در جاى ديگرى بحث كرده‏ام (25) و در اينجا ديگر فرصت‏بحث تفصيلى وجود ندارد، لذا ضمن اشاره‏اى به آن، بحث تفصيلى را به نشر مقاله ديگرى كه در همين زمينه آماده شده است، واگذار مى‏كنم.

اسلاید 99: انديشه سياسي امام خميني طبق روش «گفتمان سازى‏»، تمامى محتواى انديشه سياسى اسلام را كه توسط متفكران مسلمان ارائه شده است ـ مى‏توان در سه گفتمان قرار داد: گفتمان تغلب، گفتمان اصلاح و گفتمان انقلاب. تمامى انديشه‏هايى كه در صدد توجيه نظامهاى سياسى استبدادى بوده‏اند و براى آنها مشروعيت‏سازى مى‏كرده‏اند، تحت عنوان گفتمان تغلب قرار مى‏گيرند و آن دسته از انديشه‏ها كه دغدغه بهبود اوضاع سياسى و اجتماعى، از طرق مسالمت‏آميز و گام به گام را داشته‏اند، ذيل عنوان گفتمان اصلاح قرار مى‏گيرند. و اما آنها كه سوداى تعويض نظام سياسى را داشته‏اند، انديشه‏هايى هستند كه گفتمان انقلاب شامل آنها مى‏شود.

اسلاید 100: طبق اين روش، انديشه سياسى امام مركب از گفتمان اصلاح و انقلاب است. به عبارت ديگر، در انديشه سياسى، دو دسته مواد قابل شناسايى است. بخشى كه ذيل گفتمان اصلاح قرار مى‏گيرد؛ مانند نظريه اول و دومى كه در كشف‌الاسرار آمده و مبتنى بر تقاضاى اجراى احكام اسلامى و به نوعى مبين كنار آمدن با سلطنت مى‏باشد؛ مشابه آنچه آيت‌الله نائينى در باب مشروطه پذيرفته بود. چيزى كه با اصل «قدر مقدور» و «دفع افسد به فاسد»، قابل توجيه و توضيح است.انديشه سياسي امام خميني

اسلاید 101: انديشه سياسي امام خميني اما بخشهاى ديگرى از انديشه سياسى امام، از قبيل نظريه سومى كه در همان كشف‌الاسرار آمده است و نيز آنچه بعدا با عنوان «ولايت فقيه‏» در كتاب البيع مطرح شد، در رديف انديشه‏هاى انقلابى است. در واقع، انديشه اصلاحى گفتمانى است كه از قبل در ميان متفكران شيعى رواج داشته‏است، همانند آنچه در انديشه محقق سبزوارى و آيت‌الله نائينى (26) آمده است.

اسلاید 102: اما بايد گفت كه بخش انقلابى، انديشه اصيل امام خمينى است. بنابر اين، تحول در انديشه امام، محصول حركت‏حضرت امام در ميان اين دو گفتمان است. گفتمان انقلاب از وقتى به طور جدى مطرح شد كه خلا قدرت و بحران مشروعيت توسط حضرت امام احساس شد. در واقع، نظريه ولايت فقيه در جهت پر كردن بحران مشروعيت و خلا قدرتى بود كه پس از مرجعيت‏حضرت امام و بويژه قيام 15 خرداد 42 و به دنبال آن، قضيه كاپيتولاسيون و تبعيد امام ـ به خاطر اعتراض عليه كاپيتولاسيون در سال‏1343 ـ به خوبى قابل لمس است.

اسلاید 103: انديشه سياسي امام خميني روش دوم براى توضيح تحول در انديشه سياسى امام، توضيح فضايى است كه فقها در آن فضا به ارائه نظريات و فتاواى خويش مى‏پردازند. بر طبق اين روش، لازم است‏به اين نكته توجه كنيم كه محتواى اسلام از دو دسته مسائل تشكيل شده‏است. دسته‏اى كه ثابت است و از آنها با عنوان اصول ثابت‏ياد مى‏كنيم و مسائلى كه متغير است و در پناه آن اصول ثابت، متناسب با شرايط زمانى و مكانى مختلف جعل مى‏شوند. بد نيست اشاره كنم كه مثلا قاعده و اصل «لاضرر و لاضرار فى الاسلام‏» به فقيه اجاره مى‏دهد كه بگويد روزه در صورتى كه براى شخص ضرر داشته باشد، نه تنها از حالت وجوب مى‏افتد، بلكه حرام هم مى‏شود. و يا اصل «قدر مقدور» به فقيه اجازه مى‏دهد كه درباره مثلا نماز بگويد ايستاده بخوانيد، اگر نمى‏توانيد تكيه بدهيد و بخوانيد و اگر اين كار را هم نمى‏توانيد بكنيد، نشسته بخوانيد و خلاصه به هر طريقى كه براى شما مقدور است، اين عبادت را انجام دهيد. بنابر اين، در بحث نظام سياسى هم، اصول خاصى حاكم است.

اسلاید 104: بر طبق اين اصول، هر قدر كه ما بتوانيم در جهت كاهش ظلم و افزايش عدالت قدم بر داريم، به همان ميزان مكلفيم. بنابر اين، در يك طيف بندى، تمامى آنچه در انديشه حضرت امام آمده است؛ از قبيل: پذيرش سلطنت مشروطه، نظارت فقها و ولايت فقيه، قابل توجيه و توضيح است. سلطنت مشروطه و حتى سلطنت عادله در يك سر طيف قرار مى‏گيرد كه حداقلى از ضرورت نظام سياسى است و در طرف ديگر آن، نظام سياسى الهى است كه معصوم يا نايب عام معصوم؛ يعنى فقيه جامع الشرايط در راس آن باشد حداكثر چيزى است كه از نظر آرمانى مى‏توان بر قرار كرد. اين طيفهاى مختلف، چيزى نيست كه بگوييم بخشى از آن در آغاز مطرح شده بود و بخش ديگرى در پايان يا قسمت اخير عمر حضرت امام؛ بلكه تمامى آنها در كشف‌الاسرار، مطابق آنچه پيش از اين آمد، بيان شده‏است.انديشه سياسي امام خميني

اسلاید 105: انديشه سياسي امام خميني انديشه سياسى موفق، انديشه‏اى است كه ضمن انعطاف، داراى اصول ثابت هم باشد. انديشه سياسى، همانگونه كه در ابتداى اين پژوهش گفته شد، داراى سه ركن است: تعيين اهداف معقول، تعيين و انتخاب ابزارهاى لازم براى رسيدن به اهداف و منطقى بودن. بديهى است در شرايطى كه امكان ساقط كردن يك نظام سياسى نيست، انديشمند عاقل براى سقوط آن وقت تلف نمى‏كند؛ بلكه در اصلاح آن مى‏كوشد. و اگر فضا و شرايط براى سقوط آن مناسب باشد، در اصلاح آن وقت تلف نمى‏كند، بلكه در سرنگونى آن مى‏كوشد. اين دقيقا همان چيزى است كه حضرت امام(ره) در سيره عملى خويش، آن را به نمايش گذاشت.

اسلاید 106: انديشه سياسي امام خميني در اين جا، به برخى از اصول حاكم بر انديشه سياسى حضرت امام(ره) اشاره مى‏كنم:1ـ اصل تكليف؛ 2ـ اصل مصلحت اسلام؛3ـ اصل مصلحت مسلمانان؛ 4 ـ اصل رعايت احكام ثابت‏شرعى؛5ـ اصل دعوت و گسترش اسلام؛6ـ اصل نفى سبيل؛ 7ـ اصل تقدم اهم بر مهم؛8ـ اصل عمل به قدر مقدور؛ 9ـ اصل عدالت؛10ـ اصل ضرورت حكومت؛ 11ـ اصل ولايت الهى؛12ـ اصل در نظر گرفتن مقتضيات زمان و مكان؛13ـ و از همه مهمتر، اصل «اجتهاد» كه در واقع اصل مادر و حاكم و جهت دهنده به تمامى اصول فوق مى‏باشد و اصولى ديگر كه در اينجا در صدد استقراء و استقصاى كامل آنها نيستيم.در اين جا ضرورى است تا به برخى از مستندات اصولى مذكور، از فرمايشات حضرت امام و يا ياران ايشان، اشاره‏اى كنم.

اسلاید 107: انديشه سياسي امام خميني مقام معظم رهبرى، حضرت آيت‌الله خامنه‏اى درباره اصل تكليف در سيره حضرت امام(ره) فرموده‏اند:«نقطه اساسى كار او اين بود كه در اراده الهى و تكليف شرعى محو مى‏شد و هيچ چيزى برايش غير از انجام تكليف مطرح نبود». (27) «بارها ايشان مى‏فرمود كه ما كار را براى رسيدن به نتيجه نمى‏كنيم؛ بلكه مامور به انجام تكليف هستيم». (28)روشن است كه تكليف، خود دائر مدار قدرت انجام آن است. بايد شرايط براى انجام وظيفه الهى فراهم باشد. لايكلف الله نفسا الا وسعها؛ چنانكه تمامى اصول مذكور در ارتباط با هم و تعديل كننده يكديگرند.حضرت امام(ره) درباره شرايط زمان و مكان چنين فرموده‏اند:«يكى از مسائل بسيار مهم در دنياى پر آشوب كنونى، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم‏گيرى‏ها است». (29) «زمان و مكان، دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسأله‏اى كه در قديم داراى حكمى بوده‏است، به ظاهر، همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است‏حكم جديدى پيدا كند». (30)«روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمى‏تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست». (31)

اسلاید 108: انديشه سياسي امام خميني پر واضح است كه بحث زمان و مكان و شرايط و مناسبات اجتماعى، از عوامل تأثير گذار بر انديشه خود حضرت امام نيز بوده است و بديهى است كه كسى كه توصيه به در نظر گرفتن زمان و مكان و شرايط اجتماعى در اظهار نظر و اجتهاد به ديگران مى‏كند، خود قهرا آن را رعايت مى‏نمايد. حضرت امام، درباره رعايت اصل مصلحت چنين فرموده‏اند:«يك فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد؛ ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد.[...]اين فرد در مسائل اجتماعى و حكومتى مجتهد نيست و نمى‏تواند زمام جامعه را به دست گيرد». (32)«اما اين طور نيست كه هر جا يك كلمه‏اى گفتيم و ديديم مصالح اسلام، حالا ما آمديم ديديم اينجورى نيست، اشتباه كرده بوديم، بگوئيم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم، ما هر روزى فهميديم كه اين كلمه‏اى كه امروز گفتيم اشتباه بوده و ما اينجورى بكنيم. ما دنبال مصالح هستيم، نه دنبال پيشرفت‏حرف خودمان». (33)

اسلاید 109: انديشه سياسي امام خميني «حكومت مى‏تواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، در موقعى كه آن قرار داد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يك جانبه لغو كند و مى‏تواند هر امرى را چه عبادى و يا غير عبادى كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامى كه چنين است، جلوگيرى كند». (34)بديهى است كه اصل حفظ مصلحت جامعه، مصالح كشور، مصالح اسلام و نيز اصل دفع ضرر از جامعه، كشور و اسلام؛ و در كل، حذف و دفع مفاسد مورد اهتمام حضرت امام و متجلى در انديشه سياسى ايشان بوده است. بنابر اين، در تفسير و تحليل انديشه سياسى ايشان لازم است، به اصول مذكور توجه كنيم.

اسلاید 110: انديشه سياسي امام خميني خاتمهدر خاتمه، گفتنى است كه در تحليل انديشه تمامى متفكران، توجه به اصول پيش گفته مى‏تواند راهگشا باشد. حتى در تحليل تاريخ اسلام و سيره معصومين(ع)، بى توجهى به اصول مذكور سبب بدفهمى خواهد شد. آنچه در قرآن تحت عنوان نسخ آيات داريم و نيز تفاوت شرايط مكه و مدينه، كه در نتيجه، سبب تفاوت سيره عملى حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(ص) در مكه و مدينه شد و نيز آنچه در سيره حضرت على(ع) داريم و همين طور صلح امام حسن(ع) و قيام امام حسين(ع) و نيز تحليل درست‏سيره ساير ائمه(ع)، در گرو فهم درست‏شرايط زمان و مكان و مصالح و مفاسد و اصول حاكم بر رفتار بزرگان دين و اهداف و تكاليف اسلامى و دينى است. در همين رابطه بخشهاى ديگرى از سخنان حضرت امام(ره) قابل توجه و خواندنى است. حضرت امام در كشف‌الاسرار در رد بر نويسنده «اسرار هزار ساله‏» كه گفته است علما، حكومتهاى قبل از قيام قائم(عج) را حكومت جور مى‏دانند و لذا همكارى با آنها را حرام مى‏دانند، چنين فرموده است:

اسلاید 111: انديشه سياسي امام خميني «اكنون اگر كسى تكذيب كند از وضع يك حكومتى كه اين حكومتها، جائرانه است و كسى هم تا زمان دولت‏حق نمى‏تواند آنها را اصلاح كند؛ چه ربط دارد به اين كه حكومت عادلانه نبايد تشكيل داد؟ بلكه اگر كسى جزئى اطلاع از اخبار ما داشته باشد، مى‏بيند كه هميشه امامان شيعه با آنكه حكومتهاى زمان خود را حكومت ظالمانه مى‏دانستند و با آنها آن طورها كه مى‏دانيد سلوك مى‏كردند، در راهنمايى براى حفظ كشور اسلامى و در كمكهاى فكرى و عملى كوتاهى نمى‏كردند و در جنگهاى اسلامى در زمان خليفه جور، باز شيعيان على (ع) پيش قدم بودند. جنگهاى مهم و فتح‏هاى شايانى كه نصيب لشگر اسلام شده مطلعين مى‏گويند و تاريخ نشان مى‏دهد كه يا به دست‏شيعيان على يا به كمكهاى شايان تقدير آنها بوده. شما همه مى‏دانيد كه سلطنت‏بنى اميه در اسلام بدترين و ظالمانه‏ترين سلطنتها بوده و دشمنى و رفتارشان را با آل پيغمبر(ص) و فرزندان على بن ابى طالب(ع) همه مى‏دانند و در ميان همه بنى هاشم بدسلوكى و ظلمشان به على بن الحسين زين العابدين(ع) بيشتر و بالاتر بود. به همين سلطنت وحشيانه جائرانه، ببينيد على بن الحسين(ع) چقدر اظهار علاقه مى‏كند. در كتاب صحيفه سجاديه مى‏گويد: اللهم صل‏على محمد و آله و حصن ثغور المسلمين بعزتك و ايد حماتهابقوتك و اسبق عطاياهم من جدتك[...] تا آخر اين دعا كه قريب هشت صفحه است». (35)

اسلاید 112: انديشه سياسي امام خميني پى‌نوشت‌ها 1. حسين بشيريه، تاريخ انديشه‏هاى سياسى در قرن بيستم، نشر نى، تهران،1376، ص‏16.2. خواجه نصير الدين‏طوسى، اخلاق ناصرى، به تصحيح و تنقيح: مجتبى مينوى و على رضا حيدرى، خوارزمى، تهران، 1369، صص 40 ـ 41.3. نگارنده در جاى ديگرى به تفصيل از انديشه سياسى حضرت امام(ره) سخن گفته است. ر. ك، به: نجف لك‏زايى، امام خمينى: احياگر انديشه حكومت اسلامى، مجله حضور، دوره دوم، شماره نهم. همچنين ر. ك، به: نجف لك‏زايى و منصور ميراحمدى، زمينه‏هاى انقلاب اسلامى ايران، نشر ائمه، قم،1377، فصل مربوط به انديشه سياسى امام خمينى (ره).4. آنچه با عنوان «ولايت فقيه‏» و «حكومت اسلامى‏» چه به صورت درس‏ها و چه در شكل ترجمه آن، منتشر شده است، همان مباحثى است كه در كتاب البيع آمده است. براى مطالعه منظومه انديشه و تفكر امام خمينى، منبعى كه اخيرا از سوى مؤسسه تنظيم و نشر آثار منتشر شده از كارآيى بالايى بر خوردار بوده و به محققين مدد زيادى مى‏رساند. مشخصات اثر مذكور از اين قرار است: آيين انقلاب اسلامى (گزيده‏اى از انديشه و آراى امام خمينى)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، تهران،1373. براى يك بررسى توصيفى ـ تحليلى از انديشه سياسى امام خمينى مى‏توانيد مراجعه كنيد به: كاظم قاضى‏زاده، انديشه‏هاى فقهى ـ سياسى امام خمينى، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهورى، تهران،1377.

اسلاید 113: انديشه سياسي امام خميني پى‌نوشت‌ها 5-. امام خمينى، كشف‌الاسرار، (بدون مشخصات)، ص‏186 ـ187.6. اشاره به تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير سلطنت از سلسله قاجاريه به پهلوى‏ها است، كه با تغيير قانون اساسى مشروطه به انجام رسيد.7. كشف‌الاسرار، پيشين، ص 185.8. صحيفه نور، ج 4، ص‏206.9. كشف‌الاسرار، پيشين، ص‏186.10. همان، ص‏187.11. همان، ص 188.12.آيه الله العظمى امام خمينى، شؤون و اختيارات ولى فقيه، (ترجمه مبحث و لايت فقيه از كتاب البيع)، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران،1369، ص 20.13. همان، ص‏23.14. همان، ص 24.15. همان، ص‏33.16. همان، ص‏33.17. صحيفه نور، ج 20، ص 171.18. سيد حميدروحانى، بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، انتشارات راه امام: تهران‏1359، ص‏156 ـ157.

اسلاید 114: انديشه سياسي امام خميني پى‌نوشت‌ها 25. نجف لك‏زايى، انديشه سياسى محقق سبزوارى، قسمت اول، مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع) قم،1377، صص‏57 ـ86 .(منتشر نشده). نيز ر.ك، به: منطق تحول در انديشه و عمل سياسى امام خمينى، به قلم نگارنده، پيشين، صص‏79 ـ 81.26. براى مطالعه انديشه محقق سبزوارى ر.ك، به: انديشه سياسى محقق سبزوارى، پيشين و براى مطالعه انديشه سياسى آيت‌الله نائينى ر.ك به: تنبيه الامه و تنزيه المله، با مقدمه و پاورقى‏هاى آيه الله سيد محمود طالقانى( بدون مشخصات).27. حديث ولايت (مجموعه سخنان و فرمايشات مقام معظم رهبرى، حضرت آيت‌الله‏خامنه‏اى حفظه الله)، گرد آورى: دفتر مقام معظم رهبرى، ج 1، ص 4.28. همان، ص 24.29. صحيفه نور، ج 21، ص 61.30. همان، ص 98.31. تطور انديشه سياسى امام خمينى، پيشين، ص‏123.32. صحيفه نور، ج 21، ص‏47.33. صحيفه نور، ج‏16، ص 211.34. صحيفه نور، ج 20، ص 170.35. كشف‌الاسرار، صص 225 ـ226.

اسلاید 115: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب

اسلاید 116: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور برينگتون مور در چهار چوب مطالعه الگوهاي نوسازي به موضوع انقلاب پرداخته است. وي در بررسي الگوهاي نوسازي قائل به وجود سه الگوست: يكي نوسازي دمكراتيك، ديگري نوسازي فاشيستي و نهايتاً الگوي نوسازي كمونيستي.

اسلاید 117: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...الگوي اول تركيبي از سرمايه داري و دمكراسي پارلماني بود. به نظر مور، اين الگو حاصل وقوع انقلابات بورژوازي در انگلستان و فرانسه و نيز جنگ داخلي امريكا بوده است. در الگوي سوم، نوسازي از طريق انقلاباتي كه «عمدتاً ريشه دهقاني» داشتند ممكن شد.

اسلاید 118: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...الگوي دوم يعني الگوي فاشيستي، اگر چه در داشتن عنصر سرمايه داري با الگوي اول مشترك است، به علت فقدان جنبش انقلابي نيرومند در درون آن به رژيمهاي ارتجاعي- فاشيستي انجاميد. در اين الگو به عقيده مور نوسازي از طريق «انقلاب از بالا» حاصل شد. فرايند نوسازي در آلمان و ژاپن مصاديق بارز الگوي دوم هستند؛در الگوي سوم، نوسازي از طريق انقلاباتي كه «عمدتاً ريشه دهقاني» داشتند ممكن شد.

اسلاید 119: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...برينگتون مور معتقد است كه انقلابات را بايد براساس «نتايج حاصل از آنها دسته بندي كرد»، لذا جنگ داخلي انگليس، انقلاب فرانسه و جنگ داخلي آمريكا، از نظر وي، مراحلي از رشد انقلاب بورژوا - دمكراتيك طي تاريخ هستند. از نظر مور، آزادي دهقانان از قيود نظام فئودالي و توسعه زندگي شهري از شرايط عمده انقلابات بورژوازي است. از نظر وي، وجه مشخصه اين انقلابات اين است كه طبقات زميندار يا به ايجاد دمكراسي بورژوايي كمك كرده اند يا به دست آن نابوده شده اند. در اين نمونه هاي تحول تاريخي، طبقه دهقان فاقد جايگاه و توان لازم براي تأثيرگذاري در روند تحولات بوده است.

اسلاید 120: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...در الگوي دوم، طبقه جديد يعني سرمايه داران تجاري- صنعتي (بورژوازي تجاري و صنعتي) در درون چهارچوبهاي سنتي با طبقه زميندار ائتلاف كرد و بدين سان به جاي انقلاب، فاشيسم پديد آمد و راه نوسازي نتيجه وقوع يك تحول «انقلابي و مردمي نبود». اگرچه در اين ممالك، سرمايه داري در دو بخش كشاورزي و صنعت حاكم شد، اين غلبه نه حاصل فقدان توده هاي عظيم كشاورز بود و نه نتيجه منازعه با طبقات زميندار، بلكه در يك روند واحد، بورژوازي در عين وحدت تاريخي با اشراف زميندار اقدام به سركوب شديد كشاورزان كرد. اشراف نيز به زيان دهقانان دست به گسترش زمينهاي خود زدند.

اسلاید 121: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...برينگتون مور در اشاره به نتايج انقلاب از بالا، وجود دستگاه ديواني قدرتمند، بخصوص در نظاميگري و نظام پليسي، را مورد بحث قرار مي دهد. وي به استقلال دولت از جامعه به عنوان وجه مميزه دولتهاي فاشيستي، كه حاصل روند تحولات الگوي دوم هستند، اشاره مي كند.

اسلاید 122: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...در الگوي سوم كه وجه شاخص آن انقلاب كمونيستي است، دستگاه ديواني دولت موجود مانع از رشد گروههاي تجاري و صنعتي شد؛ در عين حال طبقات حاكم نيز قادر به اصلاحات نبودند. در نتيجه منازعه بين طبقه وسيع دهقانان با اشراف زميندار، «نيروي اصلي انقلاب» فراهم آمد كه با رهبري روشنفكران به انقلابات دهقاني ختم شد.

اسلاید 123: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه نوسازي برينگتون مور...به عقيده مور تحولات فوق حاصل وجود ارتباط سه روند در بطن جامعه است؛ اول اينكه دولت متمركز قوي شكل مي گيرد و رابطه اي با دهقانان برقرار مي شود كه موجب سست شدن تسلط طبقه زميندار بر كشاورزان مي شود. دوم اينكه بر اثر روند تجاري شدن كشاورزي، كشاورزان ضعيف از همه سو مورد فشار و بهره كشي قرار مي گيرند. سوم اينكه وجود نارضايتي در ديگر بخشهاي جامعه و ظهور همنوايي و همسويي اين بخشها با كشاورزان، در مجموع شرايطي را فراهم مي آورد كه كشاورزان، با جلب حمايت بخشهاي ديگري در جامعه و يافتن رهبري انقلابي نهايتاً شكل گرفتن يك انقلاب اجتماعي بنيادين را ميسر مي سازند.

اسلاید 124: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه تدااسكاچيولتدااسكاچيول از منظر جامعه شناسي تاريخي و در قالب مطالعه مقوله دگرگوني به مطالعه به انقلابات در جهان معاصر مي پردازد. وي تأكيد بر اين اصل داشت كه انقلابات حاصل يك ذهنيت هدفمند نيست بلكه از بطن يك شرايط ساختاري حادث مي شوند. اين اصل متضمن اين مطلب است كه اعتقادات و ايدئولوژيهاي جمعي نمي توانند منشأ ايجاد انقلاب باشند. (( وی با حادث شدن انقلاب اسلامی ایران نظر خود را تغییر داد ))

اسلاید 125: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه تدااسكاچيول...از نظر اسكاچپول ارتباطات فرا ملي در پيدايش تمامي بحرانهاي انقلابي سهم دارند. به نظر وي، «اكثر انقلابهاي نوين اجتماعي در كشورهايي به وقوع پيوسته كه از نظر موقعيت بين المللي، در محروميت به سر مي برند». اسكاچپول به طور مشخص عقب ماندگي نظامي در مقياس بين المللي، وابستگيهاي سياسي، شكست در جنگها و درگيري براي حفظ مستعمرات را از جمله عناصر مرتبط با عامل شرايط بين المللي بر مي شمارد.

اسلاید 126: جامعه شناسی تاريخی و انقلاب نظريه تدااسكاچيول...اسكاچپول در مورد بحران نظامهاي دولتي در فرایند انقلاب، معتقد است كه شروع انقلابات اجتماعي ناشي از بحرانهايي بوده است كه در مركز و كانون نظامهاي حكومتي قديمي وجود داشت. از جمله اين بحرانها درگيري دربارها با زمينداران يا توليد كنندگان اقتصادي ديگر بوده است. به عقيده وي، نهاد حكومت و زمينداران بزرگ در سه كشور چين، فرانسه و روسيه در عين اينكه در فساد و انحطاط اجتماعي شريك و سهيم بودند، با يكديگر نيز «در كنترل نيروي انساني كارگران و كشاورزان و مازاد توليد اقتصادي» رقابت مي كردند.

رایگان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

دانلود رایگان