صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
صفحه 4:
دهن كرد كرة دان ستام درك و
رس
قلبی» بر درست بودل چیری. منفاو تک
حدودی عمیق تر از آن است.
۶ لد تدای ذس ضیطلی از وا کش ستعیده
تشد دسر [ندیشستد استه سرکت :
صفحه 5:
۷ 120
* ثابت نیست
Ke در طول زندگي قابل افزایش است.
0
داد.
* 10
ا Ree ones Pop
Ne 1
* مي تواند به اندازه 10 تا 20 درصد در موفقیتها نقش
نت 1
صفحه 6:
صفحه 7:
صفحه 8:
۱ ۱ COR OST CRS Ry
7 عملكرد سازمانى افراد بيشتر نمايان
ا ا 7
ren م 0
ا re eS VES
گرو بهره مندی از 160 بالاست به
منطقی و بهرةُ هوشى بالا كه نتوا
روابط اجتماعى خوبى را بنا كند در محيط كارى اش با
ا 000
ات ا ل ا ا SET
ااال ا رد إن
بیشتری می تواند به جایگاههای بهتر و موفقتیهای بیشتر دسترسی پیدا
ی
صفحه 9:
صفحه 10:
1 en ere ee aE]
(Hampshire
۵ مبلادی» دائبل گو لمن, دانشگاه هار وار 1(۵ ۱1
امريكا
صفحه 11:
صفحه 12:
ONS rN Sen TEE رت( ار
مار ارت سر مار س و سار ر 4
به نيازهاى محيطى تحت تأثي قررار مى دهد. اين م
۱-توانایی آگاه بودن از خوده درک و فهم خود و
۲ -توانایی آگاه بودن از دیگران و قدد
7 -تواییمواجهه با هی ای
صفحه 13:
صفحه 14:
مهارتمای
ميان فردى
صفحه 15:
5-برفای راهب ذیگزان
اقدام در ارتباط با در آن »مهار تهای|
lahagement
صفحه 16:
خودآگاهی؛ یعنی تشخیص هراحساس به
بنای هوش هیجانی است. توانایی e
دست آوردن بینش روان شناختی و ادر اک خویشتن:
صفحه 17:
صفحه 18:
صفحه 19:
۳ یز( در حرفه هایی که
ازدیگراننده تدریس» فرروش و مدیمریت موفق تم می سازد.
صفحه 20:
پر بر
eee Cerne) رت
مى دهنده ديكران را مى يذيرند
(CLIP RED ela
كنش متقابل آرام با ديكران es 1
ا لا
صفحه 21:
* حبطه های هرس 5 ۱۳
هیچ فرمول ثابتی برای رهبری عالی و هیچ
مهارتهاى هوش هيجانى داراى ب
ا ا Oy
را را
Ey ey Cre kee ere pe eee) ار در
بر رس دس دس
صفحه 22:
کارگروهي و همياري |
صفحه 23:
صفحه 24:
صفحه 25:
صفحه 26:
CA POD Eee Le BE Set me)
ا ل ار ترا
قدم بعدى نودآ كاهى استر حوقا
ار ae بر
صفحه 27:
صفحه 28:
صفحه 29:
صفحه 30:
صفحه 31:
صفحه 32:
صفحه 33:
al و
رت و ور
صفحه 34:
ابعاد هوش عاطفی در مدیربت
مایرسالووی و کارسو (۱۹۹۰)نیز برای هوش عاطفی پنج بعدا
Rae, ۳ ات رس مر
ا
ا ede Ree 0
آگاهی استفاده
|
سلس ال تا
aie +حل مسایل واستفاده ازفرصتهاست. این کرت oe
eg) VES را ار | Ree Dee acne iO
عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب
0 ا ا ا ا ا
1 ne eee
حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تأثیر منفی داشته باشد. آن را
صفحه 35:
em تغيير هيجانات se ک هٍ
ن توانابى برخوردارند؛ از Og ae
5 ene Berea eae
يا عدم برانكيختن 0
می توانند همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی كتن
برای مردم توضیح دهند. بت
ممکن است به طول انجامد,
OLS UR PT SIN Sitenies tea reese ۲
مدل نشان داده اند.
es ce Ca Ee | ere ee Oo RCS ۱
ا ٩ arn ON KOrar
صفحه 36:
۱ Relea cena ep eicges
عنوان مهمترین عضو انعکاس دهندة احساسات نیز می توان
enn كنند همه را راضى كنتد
es Or a ee eee تصمیم گیریها در نظر می گیرند.
00 کت
لك ees boa STIR eS EY
دانيل كلمن نيز از دیگر صاحبنظرانی است که در زمینه هوش عاطفی 4
دست زده است. در حالیکه دید گاه سالووی و مایر؛ بیشتر جنبه روائ
دارد مفاهیم ارائه شده توسط گلمن به مفاهیم مدیریتی نزدیکتر است.
صفحه 37:
سس ی
یرخی از صاحب نظران براین نظر هستند که امروزه هوش عاطفی به سرعت :
ی
است و دليل اي OS aa
020202000 افزايش يبدا خواهد كرد. همانطور كه
canton Prag ا ۱
ا Ric COC 1
ببرند از مهارت هاى نرم که متی بر عواطف
علت اين است كه سازمان براى اينكه به ت
۳
قرار دهد كه بعضى از اين متغير ها از كرأ ارج
Se Seer ا ا ور
زمینه کمکک بگیرد تا برنامه هایی برای توسعه کارمندان طرحریزی کند و ۶
نتيجه اثر بخشى سازمان با لا ببرد. البته هوش عاطفى با تاثير ب
و نكهدارى_كاركنان» توسعه و بهسازى افراد مستعد و نيز در كزبتش افرا
ارتقاى شغلى آنان و غيره؛ به اثر بخشى سازمان كمكك ميكند. ا
۰ به معرفی یکک فرایند ۳ مرحله ای پرداخته اند که هوش عاطفی را با پیشرفت شغلی مرتبط
می سازد:
صفحه 38:
هنگام معرفیافرد با صلاحیت برای
كنندكان براى رشد فردى و افزايش شايستكى هاى حرفه اى كار كنآن
اینجا هوش عاطفی عامل مهمی افراد برای احراز شغل و ارتة
eer ce ere eed ال
عاطفى در كارا بودن سازمان نقش بسيار بسزايى دارد زيرا بج حاصل |
بيرامون هوش عاطفى و كازاني مديريت شان لى دهد كا 9000
معیار "مهارت های اجتماعی " در بروز کارایی نقش بسزابى 827
غل لازم است تا راهبردهای مو
صفحه 39:
9 3
۲ و ور
بر طبق گفتههای فلدمن (۱۹۹۹) هوش عاطفی شامل مهارت
باشد. مهارت های پایهای خود شامل: خود آگاهی خود کنترلی؛
اطات همراه با انعطاف يذيرى 00
ergy nee Pre ۹
باشد. تر کیب مهارت هاى پایه ۱ eee هیر
ا
به طور اثر بخش در موقعيتهاى مختلف را نشان مى د
رهبری را در ee
متا: شامل مهارت هاى حل مسئله » تصميم كيرى و قضاوت مى بأشل
باتوجه به اينکه مفهوم هوش عاطفی شامل مولفه های درون فردی و میان فردی می باشد
است که انتظار داشته با شیم که رابطهی مثبتی بین هوش عاطفی و رهبری وجود داشته
صفحه 40:
توانابی به کار کیری احساسهاور
عيجاتهاى_خود و ديكران
توانایی مدیریت احساسها و
میجانهای خود و میگران
شکل ۱-ایمادهوشهیجانی درمحیط کار
منیع:(جردن.اشانازی»هارتل وهوپر,۱۹۹۹.ص ۱۲
صفحه 41:
هوش هيجانى و اثر بخشى
همانكونه كه در شكل ١ نشان داده شده؛ مفهوم هوش هيجانى در قالب ارتباطات معنى بيدا فى Be
اگرارتباط وجود نداشته باشد بررسی هوش هیجانی ممکن نیست ارتباطات در سازمان تحت
تأثیر سه عامل رهبری» عملکرد منابع انسانی 2
صفحه 42:
صفحه 43:
حقیقت ۱۵
سبار نوين در كار مديران روابط ea
لحاظ است كه سازمان بزرى دنيا در جذاب
Te tor ل ا 7
عناصر را در ارتقاي عملكرد مديرآن روابط
مي دانند.
صفحه 44:
Foca)
1 هوش هیجانی در مدیرریت و رهبری سنامانی (اصول رهبمی سازمانی
cn ere) les rer Pele SCD erie Tee) ۳
AVA)
al رز
ريو 111
FE ye) ea لكا ال
۲ روزنامه fe. نبل ۳ |
پر 0
ار مديربت
۵ -هوش هیجانی بررلی همه (راهنمای علمی هوش هیجانی ) نویسند: استیو ,0 "
هین/مترجمان: رویا کوچک انتظار» مگان موسوی شوشترری» انتشارات سفیم ( 11
TAT
۳
EQ
،بخش هيجاني ،
قلب
IQ
بخش منطقي ،خردگرا
سر
ذهن
ذهن خرد گرا :همان مقام درک و فهم است که به کمک آن
قادر به تفکر و تعمق هستيم.
ذهن هيجاني :نظام ديگري براي دانستن مي باشد ،نظامي
قدرتمند و گهگاه غير منطقي ،احساس يقين حاصل از «گواهي
قلبي» بر درست بودن چيزي ،متفاوت با گواهي عقلي و تا
حدودي عميق تر از آن است.
نقطه تمايز ذهن هيجاني از واکنش سنجيده و تحليل گرايانه اي که
مشخصه ذهن انديشمند است ،سرعت عمل آن است.
EQ
ثابت نيست
در طول زندگي قابل افزايش است
با آموزشهاي الزم و فراهم كردن بستر تربيتي مناسب مي توان آن را در افراد ارتقا
داد.
IQ
در حدود 15سالگي تثبيت مي شود
قابل افزايش نيست
مي تواند به اندازه 10تا 20درصد در موفقيتها نقش داشته باشد.
تا حد زيادي غير اكتسابي و موروثي است
مقايسه هوش منطقي ( )IQو هوش هيجاني (:)EQ
هوش منطقي ( )IQو هوش هيجاني ( )EQتضادي با يکديگر
ندارند بلکه فقط با هم متفاوتند.
هوش منطقي ( )IQدر مقايسه با هوش هيجاني ()EQداراي سرعت
عمل پايين تري است.
هوش منطقي ( )IQرا نمي توان از طريق تجربه يا آموزش چندان
تغيير داد ،ولي هوش هيجاني و قابليت هاي عاطفي مهم را مي
توان به افراد آموخت و سطح آن را در بزرگسال ارتقاء داد.
IQ
EQ
هوش منطقی
20%
هوش هیجانی
80%
موفقيت
با اشاره به تفاوت EQو IQاهميت EQدر رفتار و
عملكرد سازماني افراد بيشتر نمايان خواهد شد
با توجه به اهميت روابط اجتماعي در سازمانها بدون ترديد نقش EQ
در موفقيت شغلي افراد پر رنگ تر است .امروزه گفته مي شود
موفقيتهاي افراد در سازمانها % 80وابسته به EQو تنها % 20در
گرو بهره مندي از IQباالست به عنوان مثال فردي با توانايي هاي
منطقي و بهرة هوشي باال كه نتواند احساساتش را كنترل كند يا
روابط اجتماعي خوبي را بنا كند در محيط كاري اش با مشكل
روبرو مي شود ،ولي فردي با بهرة هوشي عادي و در عين حال
برخورداري از EQباال با مديريت بر احساسات خود برانگيختگي ،
همدلي و داشتن روابط اجتماعي مطلوب در سازمان با احتمال
بيشتري مي تواند به جايگاههاي بهتر و موفقتيهاي بيشتر دسترسي پيدا
كند.
Emotional( هوش هيجاني
)Intelligence
ديگران
آگاهي
خود
اقدام و عمل
) Awareness Self ( خودآگاهي
)Social Awareness( آگاهي اجتماعي
EIQ
)Self Managment ( ) خودگردانيSocial Managment( مهارتهاي اجتماعي
تاريخچه هوش هيجاني
1983ميالدي ،هوارد گاردنر ،دانشگاه هاروارد)Harvard(،
امريكا
1990ميالدي ،پيتر سالووي ،دانشگاه ييل( ،)Yaleامريكا
1991ميالدي ،جان مي ير ،دانشگاه نيو همشاير(New
)Hampshire
1995ميالدي ،دانيل گولمن ،دانشگاه هاروارد(،)Harvard
امريكا
Q
Emotional Quotient
?EQ
?What is that
ارائه نگرش مثبت ،احترام و
رفتار مناسب به خود و ديگران
هوش هيجاني طبق تعريف رون بار ـ ان عبارت است از:
مجموعه اي از دانش ها و توانايي هاي هيجاني و اجتماعي که قابليت کلي ما را در پاسخ
به نيازهاي محيطي تحت تأثير قرار مي دهد .اين مجموعه شامل موارد ذيل است:
1ـ توانايي آگاه بودن از خود ،درک و فهم خود و قدرت بيان خويشتن
2ـ توانايي آگاه بودن از ديگران و قدرت بيان آنها
3ـ توانايي مواجهه با هيجانهاي شديد و کنترل تکانه ها در خويشتن
4ـ توانايي انطباق با تغييرات و حل مسائل با ماهيت اجتماعي و يا فردي.
شناخت احساس خويشتن واستفاده از آن براي اتخاذ
تصميمهاي مناسب درزندگي
هوش هيجاني
مهارتهاي
ميان فردي
خودآگاهي هيجاني
روابط
ميان فردي
جرأت
خودتنظيمي
مسأله
توانايي
تحمل
استرس
آزمون
واقعيت
تعهد
خودشكوفايي
استقالل
سازگاري
کنترل
استرس
همدلي
انعطاف پذير
ي
كنترل
تكانه
خلق
عمومي
شادي
خوش
بيني
زمينه ها و بسترهاي هوش هيجاني :
1ـ شناخت عواطف شخصي
آگاهي از احساسات خود ،خودآگاهي ( ) Awareness Self
2ـ به كار بردن درست هيجانها
اقدام در ارتباط با خود ،خودگرداني ( )Self Management
3ـ برانگيختن خود
4ـ شناخت عواطف ديگران
آگاهي ازاحساسات ديگران،آگاهي اجتماعي ()Social Awareness
5ـ برقراري رابطه با ديگران
اقدام در ارتباط با ديگران ،مهارتهاي اجتماعي (Social
)Management
خودآگاهي ،يعني تشخيص هراحساس به همان صورتي که بروز مي کند سنگ
بناي هوش هيجاني است .توانايي نظارت بر احساسات در هر لحظه براي به
دست آوردن بينش روان شناختي و ادراک خويشتن نقشي تعيين کننده دارد.
قدرت تنظيم احساسات خود ،توانايي اي است که بر حس خودآگاهي متکي باشد
و به ظرفيت شخص براي تسکين دادن خود ،دورکردن اضطراب ها،
افسردگي ها يا بي حوصلگي هاي متداول اشاره دارد.
برانگيختن خود به زبان ساده يعني کنترل تکانه ها (تکانه هايي مثل خشم ،ميل
جنسي و )...تسلط بر نفس ،تاخير در ارضاي فوري خواسته ها و اميال،
رهبري هيجان ها و توان قرار گرفتن در يک وضعيت رواني مطلوب.
همدلي ،توانايي ديگري بر خود آگاهي عاطفي متکي است و اساس مهارت رابطه
بامردم است .افرادي که از همدلي بيشتري برخوردارند به عال يم اجتماعي
ظريفي که نشان دهنده نيازها يا خواسته هاي ديگران است توجه بيشتري
نشان مي دهند .اين توانايي آنان را در حرفه هايي که مستلزم مراقبت
ازديگرانند ،تدريس ،فروش و مديريت موفق تر مي سازد.
بخش عمده اي از هنر برقراري ارتباط ،مهارت کنترل عواطف در ديگران است.
افرادي که در اين زمينه مهارت دارند ،به خوبي و عميقا به ديگران گوش
مي دهند ،ديگران را مي پذيرند و دست به قضاوت نمي زنند ،در ديگران
احساس ارزش و عزت توليد مي کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به
کنش متقابل آرام با ديگران بازمي گردد به خوبي عمل مي کنند .آنان ستاره
هاي اجتماعي هستند ستاره هايي که حتي در روز نيز درخشان اند!
حيطه هاي هوش هيجاني و موارد مرتبط:
هيچ فرمول ثابتي براي رهبري عالي و هيچ رهبري هر چند برجسته که در «همه»
مهارتهاي هوش هيجاني داراي بيشترين قدرت ،نسبت به ساير کارکنان
باشد وجود ندارد .راههاي بسياري براي خالق بودن وجود دارد و رهبران
عالي مي توانند داراي شيوه هاي شخصي بسيار متفاوتي باشند .با اين حال
اغلب رهبران تأثيرگذار ،قدرت خود را حداقل در يک شايستگي از چهار
حيطه اصلي هوش هيجاني ،نشان مي دهند:
حيطه هاي هوش هيجاني
مهارتهاي فردي
خودآگاهي هيجاني
خودباوري
خود سنجي دقيق
مديريت خود
خودداري هيجاني
شفافيت
تطابق
پيشرفت
پيش قدمي
خوش بيني
مهارتهاي اجتماعي
همدلي
آگاهي سازماني
خدمت
مديريت رابطه
رهبري انگيزه ساز
نفوذ
رشد و توسعه ديگران
ايجاد تغيير
مديريت تعارض
کارگروهي و همياري
هنر
برقراري
ارتباط مؤثر
خود آگاهي
مديريت
هيجانها
پنج حيطه اصلي
توانايي هاي
هوش هيجاني
توان
همدلي باال
توانايي
برانگيختن خود
چگونه هوش هيجاني خود را افزايش دهيم؟
الفباي يادگيري هوش هيجاني شناخت هيجان هاي اصلي و ترکيبات فرعي آنهاست .برخي از هيجان ها را مي توان
«اصلي» تلقي کرد; هيجان هايي که به مثابه رنگ هاي اصلي آبي ،زرد و قرمز اند و ساير ترکيبات از آنها
سرچشمه مي گيرند .عنوان برخي از خانواده هاي اصلي و برخي از اعضاي آنها از اين قرار است:
خشم :تهاجم ،هتک حرمت ،تنفر ،غضب ،اوقات تلخي ،غيظ ،آزردگي ،پرخاش
اندوه :غصه ،تاثر ،دلتنگي ،عبوسي ،ماليخوليا ،دلسوزي به حال خود ،احساس تنهايي،
دل شکستگي
ترس :اضطراب ،بيم ،ناآرامي ،دلواپسي ،بهت ،نگراني ،مالحظه کاري ،ترديد،
زودرنجي ،ترسيدن ،ترس ناگهاني يا شوک
شادماني :شادي ،لذت ،آسودگي ،خرسندي ،سعادت ،شوق ،تفريح ،احساس غرور،
عشق :پذيرش ،رفاقت ،اعتماد ،مهرباني ،هم ريشگي ،صميميت ،پرستش ،شيفتگي.
شگفتي :جا خوردن ،حيرت ،بهت ،تعجب.
شرم :احساس گناه ،دست پاچگي ،حسرت ،احساس پشيماني ،احساس پستي ،افسوس
فهرست مذکور يقيناً نمي تواند کليه سوال هاي مربوط به طبقه بندي هيجان ها را پاسخ دهد.
براي مثال حسادت را که گونه اي از خشم آميخته با اندوه و ترس است چگونه مي توان
طبقه بندي کرد .با اين حال ،قدم اول در اين مسير شناخت دقيق و ظريف انواع
.هيجانهاست
قدم بعدي خودآگاهي است; خودآگاهي به معناي وسيع کلمه عبارت است از تشخيص
احساسات و يافتن واژگاني براي بيان آنها ،يافتن پيوند موجود ميان افکار ،احساسات و
واکنش ها ،آگاهي بر اينکه در تصميم گيري فکر يا احساسات غلبه دارد ،توجه کردن
به پيامدهاي انتخاب راه هاي مختلف و پياده کردن اين بينش ها در تصميم گيري درباره
.موضوع هايي نظير سيگار کشيدن
احساسات خود را به خوبي مي شناسند .
احساسات خود را به خوبي هدايت مي كنند .
احساسات ديگران را نيز درك مي كنند .
با احساسات ديگران به طور مؤثر برخورد مي كنند .
در هرحيطه اي از زندگي ممتازند ،خواه روابط عاطفي وخواه
شغلي .
برزندگي عاطفي خود تسلط ندارند .
درگير كشمكش هاي دروني هستند .
دركار وزندگي عملكرد ضعيفي دارند .
قادر به درك خوب احساسات خود نيستند .
قادر به درك احساسات ديگران نيستند .
بااحساسات ديگران به طور مؤثر برخورد نمي
كنند
داراي طيف گسترده اي از عالقه وتوانايي هاي ذهني وفكري .
بلند پرواز .
سرسخت .
عيب جو .
فخر فروش .
مشكل پسند .
بازدارنده .
ناراحت درتجارب حسي وجنسي .
غير بيانگر .
مستقل .
ازنظر عاطفي سرد وبي روح هستند .
داراي طيف گسترده اي از عالقه وزيبائي شناختي .
اتكا به نفس هوشمندانه .
راحت درطرز تفكرات .
ارزش گذار براي موضوعات ذهني .
درونگرا .
مستعد اضطراب .
مستعد فرو رفتن در تخيالت منفي .
مستعد فرو رفتن دراحساس گناه .
مستعد براي ابراز خشم غير مستقيم .
ازنظر اجتماعي متوازن و مقبول .
خوش برخورد وبشاش .
مقاوم درمقابل افكار نگران كننده وترس آور .
مسئوليت پذير .
داراي ديدگاهي اخالقي .
با ظرفيت .
توانايي همدلي وهم حسي با ديگران .
زندگي عاطفي عميق اما هم خوان وهماهنگ با ديگران .
راحت درروابط اجتماعي .
باجرات .
توان بيان احساسات به طور مستقيم .
داراي احساس مثبت به خود .
داراي زندگي سرشار از صفا .
خوش برخورد واجتماعي .
توان خود داري از بيان احساسات به طور انفجاري .
راحت در روبرو شدن با افراد جديد .
شوخ طبع .
خود انگيخته .
پذيرا درتجارب عاطفي .
به ندرت احساس اضطراب مي كند وناتوان مي شوند .
به ندرت درخياالت واهي غرق مي شوند .
اگر مي خواهيد خودتان را بشناسيد به رفتار بقيه نگاه
کنيد
3يد به قلب خودتان نگاه
اگر مي خواهيد بقيه را درک کن
.کنيد
ابعاد هوش عاطفي در مديريت و رهبري
ماير،سالووي وکارسو ()1990نيز براي هوش عاطفي پنج بعدتشخيص داده اند که عبارتند از:
)1شناسايي هيجانات در خود و ديگران :ضروري ترين توانايي مرتبط با هوش عاطفي اين
است كه از هيجانات و احساسات خودآگاه باشيد .توانايي خودآگاهي به مديران اجازه مي دهد
تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پيدا كنند .مديران خود آگاه براي
آزمون دقZيق روحيات خود از خود آگاهي استفاده مي كنند و به طور شهودي و از راه درك
مستقيم مي دانند كه چگونه ديگران را تحت تأثير قرار دهند.
)2كاربرد هيجانات :کاربرد هيجانات،توانايي استفاده از هيجانها درکمک به کسب نتايج
مطلوب ،حل مسايل واستفاده ازفZرصتهاست .اين مهارت شامل توانايي مهم همدلي و بينش
سازماني است .مديراني كه از اين توانايي برخوردارند .هيجانها و احساسهاي ديگران را بيشتر
عملي مي سازند تا اينكه آنها را حس كنند .آنان نشان مي دهند كه مراقب هستند .عالوه بر اين،
آنان در زمينه شناخت روند سياستهاي اداري تخصص دارند .بنابراين ،مديران برخوردار از
آگاهي اجتماعي دقيقاً مي دانند كه گفتار و كردارشان برديگران تأثير مي گذارد و آن قدر
حساس هستند كه اگر كالم و رفتارشان تأثير منفي داشته باشد ،آن را تغيير مي دهند.
)3توانايي درک و فهم هيجانات :توانايي درک هيجانات پيچيده وآگاهي ازعلل آنها
وچگونگي تغيير هيجانات ازيک حالت به حالت ديگر را درک هيجانات مي نامند .مديراني كه
از اين توانايي برخوردارند ،از اين مهارتها در جهت گسترش شور و اشتياق خود و حل
اختالفهااز طريق شوخي و ابراز مهرباني استفاده مي كنند .آنها به كمك اين تواناييها مي توانند
بفهمند كه چه چيزي موجب برانگيختن يا عدم برانگيختن افراد يا گروهها مي شود و در نتيجه
مي توانند همكاري بهتري را با ديگران برنامه ريزي كنند.
)4مديريت هيجانات :مديريت هيجانات،توانايي کنترل واداره کردن هيجانها درخود و ديگران
است .مديراني كه اين توانايي را دارا هستند ،اجازه نمي دهند بدخلقي هاي گاه و بيگاه در طول
روز از آنها سربزند .آنان از توانايي مديريت هيجانها به اين منظور استفاده مي كنند كه بدخلقي
و روحيه بد را به محيط كاري و اداره وارد نكنند يا منشأ و علت بروز آن را به شيوه اي منطقي
براي مردم توضيح دهند .بنابراين ،آنها مي دانند كه منشا اين بدخلقي ها كجاست و چه مدت
ممكن است به طول انجامد.
«جردن»« ،اشانازي»« ،هارتل» و «هوپر» ( )1999ابعاد هوش عاطفي در محيط كار را به صورت
مدل نشان داده اند.
در اين مدل بر اساس ابعاد ماير ،سالووي و كارسو ،شاخصهاي فرعي تر تبيين و ارتباط آنها با هوش
عاطفي مرتبط با خود و ديگران كه تشكيل دهنده هوش عاطفي محيط كار است.
حركات ،رفZتارها و تكانه هاي اندامها و اعضاي او انعكاس مي يابد .آگاهي از« حاالت چهره » به
عنوان مهمترين عضو انعكاس دهندة احساسات نيز مي تواند مؤثر باشد .رهبران همدل سعي مي
كنند همه را راضي كنند .آنها با مالحظه و فكر ،احساسات كاركنان را همراه با ساير عوامل در
تصميم گيريها در نظر مي گيرند .امروزه همدلي به عنوان جزئي از رهبري بسيار مهم است،
رهبران همدل بيشترين همدردي را با افZراد اطرافشان نشان مي دهند .آنها از دانش خود را براي
پيشرفت سازمانشان به روشهاي ظريف اما با اهميت استفاده مي كنند.
)5مهارت هاي اجتماعي يا تنظيم روابط با ديگران :هنر ارتباط با مردم به مقدار زياد،
مهارت كنترل و اداره احساسات ديگران است .اين مهارت نوعي توانايي است كه محبوبيت ،قوه
رهبري و نفوذ شخصي را تقويت مي كند .رهبران داراي سطوح باالي تواناييهاي هيجاني مي
باشند و اغلب با روحيه هستند .افراد ماهر از نظر اجتماعي به حوزه وسيعي از آشناييها و همچنين
مهارتها براي ايجاد رابطه تمايل دارند .اين افراد در مديريت گروهها ماهر هستند .مهارتهاي
اجتماعي مي تواند به عنوان كليد قابليتهاي رهبري در اكثر سازمانها در نظر گرفته شود ،زيرا
وظيفه رهبر انجام كار از طريق ديگرافراد است .در اين راستا رهبران به مديريت موثر روابط نياز
دارند ومهارتهاي اجتماعي آن را ممكن مي سازد.
دانيل گلمن نيز از ديگر صاحبنظراني است كه در زمينه هوش عاطفي به تالشهاي قابل توجهي
دست زده است .در حاليكه ديدگاه سالووي و ماير ،بيشتر جنبه روان شناختي
دارد ،مفاهيم ارائه شده توسط گلمن به مفاهيم مديريتي نزديكتر است.
نقش هوش عاطفي در سازمان
يرخي از صاحب نظران براين نظر هستند که امروزه هوش عاطفي به سرعت مورد توجه شرکت ها و
سازمان ها قرار گرفته است و اهميت آن از تواناييهاي شناختي و دانشهاي تکنيکي بيشتر شده
است و دليل اين امر آن است که ،مديران دريافته اند که از اين طريق ،پيوستگي دروني و تعادل
شخصي و سازماني افزايش پيدا خواهد کرد .همانطور که مي دانيم سازمانها مجموعه اي از
گروهها هستند که تعامالت موفق آميز اين گروه ها به انعطاف پذيري سازماني وانطباق پذيري و
اعمال تغييرات در سازمان کمک ميکند .بنابر اين سازمانها براي اينکه اثربخشي سازمان را باال
ببرند از مهارت هاي نرم که مبتني بر عواطف ميباشند ،استفاده مي کنند(.)brooks،2003
علت اين است که سازمان براي اينکه به توانمندي برسد بايد يکسري از متغيرها را مورد توجه
قرار دهد که بعضي از اين متغير ها از کنترل ما خارج هستند و با تجزيه و تحليل اين متغيير ها نمي
توان آينده سازمان را پيش بيني کرد .بنابراين سازمان ميتواند از مهارت هاي عاطفي در اين
زمينه کمک بگيرد تا برنامه هايي براي توسعه کارمندان طرحريزي کند و عملکرد افراد و در
نتيجه اثر بخشي سازمان با ال ببرد .البته هوش عاطفي با تاثير بر زمينههايي چون بکارگيري ،حفظ
و نگهداري کارکنان ،توسعه و بهسازي افراد مستعد و نيز در گزيتش افراد براي احراز شغل و
ارتقاي شغلي آنان و غيره ،به اثر بخشي سازمان کمک ميکند .اخيرا ً کارسو و ولف در سال
2000به معرفي يک فZرايند 3مرحله اي پرداخته اند که هوش عاطفي را با پيشرفت شغلي مرتبط
مي سازد:
مرحله اول -توصيف شغل :در هنگام توصيف شغل الزم است که تمامي شرايط و الزامات
شغلي در قZالب عبارات رفتاري و به شکل عيني بيان شود و ضرورت دارد تا مهارتهاي مورد نيز
براي احراز آن شغل به صورت دقيق و يک به يک گفته و فهرست شود .به عنوان بخشي از
تحقق اين مرحله مشاوران بايد به خوبي پژوهشهاي مربوط به شخصيت و عملکرد را مرور کنند.
مرحله دوم -انتخاب ابزار مناسب براي ارزيابي :به کمک يک توصيف شغلي خصيصه
مدار ،ميتوان ابزار مناسبي را اتخاذ کرد .ارزيابي بايد متمرکز بر جنبه هايي باشد که از طريق
شيوههاي گزينشي فعلي (چک ليست ها يا مصاحبه ) شناسايي شده اند .
مرحله سوم -ارزشيابي و معرفي افراد شايسته :اکثر ارزيابي کنندگان در نهايت افردي را
براي احراز يک شغل مناسب ميدانند ،درجه بندي نموده و اسامي آنان را اعالم ميکنند .در
هنگام معرفي افراد با صالحيت براي حراز شغل الزم است تا راهبردهاي موثري از طرف ارزيابي
کنندگان براي رشد فردي و افZزايش شايستگي هاي حرفه اي کارکنان جديد پيشنهاد شود .در
اينجا هوش عاطفي عامل مهمي در گزينش افراد براي احراز شغل و ارتقاي آنان محسوب مي
شود ،البته به شرطي که بخشي از يک جريان و رويکرد فراگير باشد .عالوه براينها هوش
عاطفي در کارا بودن سازمان نقش بسيار بسزايي دارد زيرا نتايج حاصل از پژوهشهاي انجام شده
پيرامون هوش عاطفي و کارايي مديريت نشان مي دهد که در بين معيارهاي هوش عاطفي ،
معيار "مهارت هاي اجتماعي " در بروز کارايي نقش بسزايي دارد .
هوش عاطفي و رهبري
بر طبق گفتههاي فلدمن ( )1999هوش عاطفي شامل مهارت هاي پايه اي و مهارت هاي دستوري مي
باشد .مهارت هاي پايهاي خود شامل :خود آگاهي ،خود کنترلي ،درک ديگران به درستي و
ارتباطات همراه با انعطاف پذيري مي باشد و مهارت هاي دستوري شامل :مسئوليت پذيري،
توانايي توسعه انتخاب ،پذيرش ديدگاه ديگران ،جرات داشتن و بيان و شرح دادن تصميم مي
باشد .ترکيب مهارت هاي پايه اي و دستوري به رهبري اثر بخش منجر ميشود چون که اين
مهارت ها يک نوع آگاهي از ديگران و احتياجات آنها و توانايي پاسخگويي به نيازهاي ديگران
به طور اثر بخش در موقعيتهاي مختلف را نشان مي دهد .در سال 1999پريست شايستگي هاي
رهبري را در 3نوع طبقه بندي کرد:
-1مهارت هاي سخت :اغلب به مهارت هاي تکنيکي برمي گرددکه شامل مهارت هاي عملي و
مهارت هاي امنيتي و مهارت هاي محيطي مي باشد.
-2مهارت هاي نرم :اغلب به مهارت هاي ميان فZردي برمي گردد که شامل مهارت هاي آموزشي
و سازماني مي باشد.
-3مهارت متا :شامل مهارت هاي حل مسئله ،تصميم گيري و قZضاوت مي باشد.
باتوجه به اينکه مفهوم هوش عاطفي شامل مولفه هاي درون فردي و ميان فردي مي باشد پس منطقي
است که انتظار داشته با شيم که رابطهي مثبتي بين هوش عاطفي و رهبري وجود داشته باشد .
هوش هيجاني و اثر بخشي سازمان
هوش هيجاني
فردي
اثربخشي
سازمان
فضا و فرهنگ
سازماني
رهبري
ارتباطات
هوش هيجاني
گروهي
عملکرد
منابع
انساني
شکل -1رابطه هوش هيجاني و اثربخشي سازماني
همانگونه كه در شكل 1نشان داده شده ،مفهوم هوش هيجاني در قالب ارتباطات معني پيدا مي كند.
اگرارتباط وجود نداشته باشد بررسي هوش هيجاني ممكن نيست ارتباطات در سازمان تحت
تأثير سه عامل رهبري ،عملكرد منابع انساني و فضا و فرهنگ سازماني است نكته مهم
زـندگـيبــراـيکسانـيکه فــکر مـيکنند کمديو بــراـيکسانـيکه«
ـيـسـت
»اـحـساسمـيکنند تــراژد ا
هوارس والپول
:با اين توصيف ،تعريف هوش هيجاني چنين است
ـن تــمايز«
ـتنـحـساساتو هـيجاناتخـود و دـيـگرا ،
تــواـنايـيزـير نــظر گــرف ا
گــذاـشـتنبــينآـنـها و اـسـتفادـهـ از اـطـالعاتحـاصـلاز آـنـها و در تــفکر و اـعـماـل
»خـود
فراگيري هوش اجتماعي و هوش هيجاني در حقيقت دو رويکرد
بسيار نوين در کار مديران روابط عمومي است و به همين
لحاظ است که سازمان بزرگ دنيا در جذب مديران روابط
عمومي به شايستگي روانشناختي تکيه جدي دارند و اين
عناصر را در ارتقاي عملکرد مديران روابط عمومي ضروري
مي دانند.
منابع:
1ـ هوش هيجاني در مديريت و رهبري سازماني (اصول رهبري سازماني) تأليف :دانيگر
ريچرد بوياتزيس ـ آني مک لي/ترجمه :بهمن ابراهيمي ـ انتشارات سازمان مديريت صنعتي
1385
2ـ هوش هيجاني (مهارت ها و آزمون ها) مؤلفان :دکتر تراويس برادبري ،دکتر جين
گريوز/ترجمه :مهدي گنجي/نشر ساواالن 1384
3ـ مقاله «درباره هوش هيجاني چه مي دانيد؟» نوشته :فاطمه حسيني حسين آبادي،
روزنامه همشهري مورخ 29مهر 1383
4ـ هوش هيجاني ابزاري نوين در مديريت بازار/نوشته :امير حسين شفقي زاده/سايت:
راهکار مديريت
5ـ هوش هيجاني برلي همه (راهنماي علمي هوش هيجاني) نويسند :استيو
هين/مترجمان :رويا کوچک انتظار ،مژگان موسوي شوشتري ،انتشارات سفير اردهال
1386