حوادث مقارن با ولادت پیامبر اکرم
اسلاید 1: استاد مربوطه دکتر مجتبوی
اسلاید 2:
اسلاید 3:
اسلاید 4: آنچه كه به طور معمول موجب تحولات تاريخي مي شود وقوع حوادث مهم تاريخ ساز است اما مهمتر از آن توجه به وضعيتي است كه حوادث تاريخي در آن زمان و در آن ظرف زماني رخ مي دهد چرا كه ظرف زماني رخدادها بر نقش آفريني اصل رخداد مي افزايد و بر تاثير گذاري آن فزوني مي بخشد. شكي نيست كه تولد پيامبر اعظم يكي از مهمترين و تاثير گذار ترين حوادث تاريخ بشريت بوده است بويژه وقتي با حوادث مقارن با ولادت آنحضرت نيز هماهنگ مي گردد. در اين صورت است كه اهميت آن بر هيچ كسي پوشيده نخواهد بود و همگان به اهميت و تاثير گذاري آن گواهي مي دهند. پيامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ در هفدهم ربيع الاول بنا بر نقل عامه مورخان شيعه و در دوازده ربيع الاول بنا بر نقل عامه مورخان اهل تسنن و در سالي كه اصحاب فيل براي خراب كردن كعبه معظّمه
اسلاید 5: وارد مكّه شدند به دنيا آمد و در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتي به وقوع پيوست كه به آنها اشاره ميشود: حضرت محمد بن عبدالله با قدوم خود جهان را نورباران کرد و قدم بر چشم عالمیان نهاد. در آن هنگام آمنه را حالتی مانند خواب فرا گرفت و پس از لحظاتی به خود آمد و پسر عزیزش را کنار خود دید. آن حضرت همین که قدم بر این دنیا نهاد دو زانو و دو دست خود را بر زمین قرار داد سپس مشتی خاک در دست گرفت و سر به سوی آسمان بلند کرد آنگاه به سجده رفت و پیشانی بر خاک گذارد و با انگشت سبابه همانند کسی که به درگاه پروردگار استغاثه می کند و به آسمان اشاره می کرد پس از آن لب به توحید گشود و فرمود: الله اکبر کبیراً ، والحمدالله کثیراً ، و سبحان الله بکرة و اصیلا.
اسلاید 6: خدا بزرگ است و شکر بسیاری برای پروردگار است، و هر صبح و شب تسبیح خداوند می گویم. هنگامی که حضرت این کلمات را می فرمود نوری از دهان مبارکش ساتع گرديد که اهل مکه آن را دیدند. پرستاران ولادت ناگهان سقف شکافته شد و چند زن بهشتی وارد شدند که اتاق از نور سیمایشان نورانی شد.یکی از آنها نزدیک آمد و شربتی سفیدتر از شیر و سردتر از یخ و شیرین تر از عسل به آمنه داد و گفت:این را بنوش. دو نفر از آنها گفتند: ما آسیه و مریم هستیم.مشکلی بر تو نیست، زیرا ما برای خدمت به تو آمده ایم. ای آمنه، امری را بر خود سخت مپندار.
اسلاید 7: سپس چهار حوریه بهشتی نزدیک آمدند و یکی سمت راست و دیگری سمت چپ و سومی در مقابل و چهارمی پشت سر او نشستند. یکی دیگر از آنها نزدیک آمد و دستی بر شکم آمنه کشید و خطاب به فرزند گفت: با نام پروردگار و اجازه ی خداوند خارج شو. شربت بهشتی برای مادر لحظاتی بعد احساس کرد هنگام زایمان فرا رسیده، و برخاست تا در اتاق را باز کند اما گشوده نشد! لذا بازگشت در حالی که می گفت: وای از تنهایی! در آن هنگام بال های پرنده ی سفیدی را دید که بر قلب او کشیده شد و ترسی را که بر وی عارض گشته بود از وجودش برد. سپس شربتی سفید برای او آوردده شد که گمان کرد شیر است. از آنجا که به
اسلاید 8: شدت تشنه بود آن را نوشید و ناگهان نور عجیبی وی را در بر گرفت. اکنون لحظات نزدیک می شود پدر حضور ندارد و مادر در این فراق اشک می ریزد. درتنهایی شربت بهشتی برایش می آورند و بانوان و حوریان بهشتی به یاریش می آیند. پرده از پیش چشم مادر برداشته می شود و ندایی آسمانی میلاد فرزند را مژده می دهد. محمد قدم در این جهان می گذارد و نام او را خدا تعیین می کند. او را به آسمان ها میبرند و به همه خلایق نشان می دهند و مهر نبوت بر کتف او نقش می کنند و ملائکه برای سلام بر او صف می کشند. در روايات ما آمده است که در شب ولادت آن حضرت حوادث مهم و اتفاقات زيادي در اطراف جهان به وقوع پيوست که پيش از آن سابقه نداشت و يا اتفاق نيفتاده بود که از جمله«ارهاصات»بوده بدانگونه که در داستان اصحاب فيل ذکر شد،و در قصيده معروف برده نيز آمده است که چند بیت آن چنین است:
اسلاید 9: یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسری و هو منصدع کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهی العین من سدم و ساء ساوه ان غاضت بحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
اسلاید 10: و شايد جامع ترين حديث در اين باره حديثي است که مرحوم صدوق«ره»در کتاب امالي به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت کرده و ترجمهاش چنين است که آن حضرت فرمود: ابليس به آسمانها بالا ميرفت و چون حضرت عيسي«ع»به دنيا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا ميرفت،و هنگامي که رسول خدا«ص»به دنيا آمد از همه آسمان هاي هفتگانه ممنوع شد،و شياطين به وسيله پرتاب شدن ستارگان ممنوع گرديدند،و قريش که چنان ديدند گفتند:قيامتي که اهل کتاب ميگفتند بر پا شده! عمرو بن اميه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت وستاره شناسي داناتر بود بدانها گفت : بنگريد اگر آن
اسلاید 11: ستارگاني است که مردم بوسيله آنها راهنمائي ميشوند و تابستان و زمستان از روي آن معلوم گردد پس بدانيد که قيامت بر پا شده و مقدمه نابودي هر چيز است و اگر غير از آنها است امر تازهاي اتفاقافتاده. وقتي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ متولّد شد، مردم را زمين لرزه اي فرا گرفت كه به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا كه كليسا ها ويران گشت و چيزي كه جز خدا پرستش ميشد از جاي خود كنده شد و ستارگاني هويدا گشت كه پيش از آن ديده نميشد و كاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.
اسلاید 12: همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هيچ بتي در آن روز بر سر پا نبود،و ايوان کسري در آن شب شکستخورد و چهارده کنگره آن فرو ريخت . و درياچه ساوه كه سالها آن را ميپرستيدند فرو رفت و خشك شد .و وادي سماوه پر از آب شد. آتشکدههاي فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گرديد. و مؤبدان فارس در خواب ديدند شتراني سخت اسبان عربي را يدک ميکشند و از دجله عبور کرده و دربلاد آنها پراکندهشدند،و طاق کسري از وسط شکستخورد و رود دجله در آن وارد شد.
اسلاید 13: و در آن شب نوري از سمت حجاز بر آمد و همچنان به سمت مشرق رفت تا بدانجا رسيد،فرداي آن شب تخت هر پادشاهي سرنگون گرديد و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخن نميگفتند. از حضرت امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ روايت شده است؛ كه چون آن حضرت متولّد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدني است. (المناقب لابن شهر آشوب) و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخي و درختي خنديد و آنچه در آسمانها و زمين ها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و ميگفت: بهترين امّتها و بهترين خلايق و گرامي ترين بندگان و بزرگ ترين عالميان محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ است. بحار ج 15.
اسلاید 14: دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد،وهر کاهني که بود از تماس با همزاد شيطاني خود ممنوع گرديد وميان آنها جدائي افتاد.
اسلاید 15: مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج از امام موسي ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان كرد و لبهاي خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوري ساطع شد كه اهل مكّه قصرهاي بصري و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاي سرخ يمن و نواحي آن را و قصرهاي سفيد اصطخر فارس و حوالي آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين امر غريبي رُخ داده است. ملائكه را ديدند كه فرود ميآمدند و بالا ميرفتند و تسبيح و تقديس خدا ميكردند و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان هوا ميريختند بحار ج 15
اسلاید 16: آمنه گفت:به خدا فرزندم که بر زمين قرار گرفت دستهاي خود را بر زمين گذارد و سر به سوي آسمان بلند کرد و بدان نگريست،و نوري از من تابش و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني صدايي شنيدم : تو آقاي مردم را زادي او را محمد نام بگذار. آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفتهبود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامنگذارده گفت: (( الحمد لله الذي اعطاني هذا الغلام الطيب الاردان قد سادفي المهد علي الغلما ))
اسلاید 17: ستايش خدائي را که به من عطا فرمود اين فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقا است. آنگاه او را به ارکان کعبه تعويذ کرد و در باره او اشعاري سرود. و ابليس در آن شب ياران خود را فرياد زد(و آنها را به ياريطلبيد) و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اي سرور چه چيزتو را به هراس و وحشت افکنده ؟ گفت : واي بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمين را دگرگون ميبينم و بطور قطع در روي زمين اتفاق تازه و بزرگي رخ داده که از زمان ولادت عيسيبن مريم تاکنون سابقه نداشته،اينک بگرديد و ببينيد اين اتفاقچيست؟
اسلاید 18: آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازهاينديديم. ابليس گفت:اين کار شخص من است آنگاه در دنيا به جستجو پرداخت تا به حرم-مکه-رسيد،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آنرا گرفتهاند،خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند،به سمت غار حري رفت و چونگنجشکي گرديد و خواست در آيد که جبرئيل بر او نهيب زد:-برو اي دور شده از رحمتحق!ابليس گفت:اي جبرئيلاز تو سؤالي دارم؟ گفت:بگو،پرسيد:از ديشب تاکنون چه تازهاي در زمين رخداده؟ پاسخ داد:محمد-صلي الله عليه و آله-به دنيا آمده. شيطان پرسيد:مرا در او بهرهاي هست؟گفت:نه. پرسيد:در امت او چطور؟ گفت:آري.ابليس که اين سخن را شنيد گفت:خوشنود وراضيم. سپس فرار کرد در حالی که می گفت:بهترین مردم و بزرگوارترین بندگان و والاترین عالمیان محمد است.
اسلاید 19: آنگاه نزد شیاطین بازگشت در حالی که بر سر خود خاک می ریخت و می گفت:ای فرزندانم، بدانید که از روز اول خلقتم تا امروز چنین مصیبت عظیمی به من نرسیده بود.انها پرسیدند:چه مصیبتی بر تو وارد شده که غمگین گشته ای؟ گفت : بدانید که امشب فرزندی متولد شده است و نام او محمد بن عبدالله است . محمد، عبادت و سجده بر بت ها را حرام می کند و مردم را به سوی پرودگار فرا می خواند. شیاطین دیگر هم با شنیدن این خبر بر سر خود خاک ریختند و همراه ابلیس برای عزاداری باحالتی غمگین چهل روز بر جای خود نشستند. ملائکه در شب میلاد: در شب میلاد ملائکه ای دیده شدند که به آسمان می رفتند و نازل می شدند و تسبیح و تقدیس می گفتند.
اسلاید 20: سپس در بین زمین و آسمان هفتاد ستون نور زدند که نور هیچکدام شببه دیگری نبود. در آن شب ملکی به نام استحائیل بر قله کوه ابوقبیس ایستاد وبا صدای بلند گفت:آمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا به خدا و فرستاده اش ونوری که نازل کردیم ایمان بیاورید. هنگامی که شب از نیمه گذشت خداوند به جبرئیل دستور داد چهار پرچم را از بهشت به زمین ببرد. جبرئیل با آن چهار پرچم نازل شد و یکی از پرچم ها را که سبز بود بر کوه قاف گذاشت که با رنگ سفید دو سطر بر آن نوشته شده بود:لا اله الا الله.
اسلاید 21: پرچم دوم را بر کوه ابوقبیس گذاشت که دو پارچه داشت. بر یکی لا اله الا الله وبر دیگری محمد رسول الله نوشته شده بود. پرچم سوم را بر فراز کعبه گذاشت که دو پارچه داشت. پارچه اول این سطر را نوشته بود:خوشا به حال کسی که به خدا و محمد ایمان بیاورد. بر پارچه دوم نوشته شده بود:وای بر کسی که بر او کفر ورزد و در مقابل آنچه از سوی خدا آورده سخنی بگوید. پرچم چهارم را در بیت المقدس برافراشت که پارچه سفیدی داشت و با رنگ مشکی دو سطر بر آن نوشته شده بود: هیچ غالب شونده ای جز خدا نیست پیروزی از آن خدا و پیامبر است.
اسلاید 22: سپس جبرئیل قندیلی سرخ کنار کعبه آورد که زنجیرهای آن لعل زرد بود، و بدون هیچ آتشگیره ای روشن بود. در سرزمین یمانه کاهنی به نام سطیح زندگی می کرد. در روزهای اول ازدواج عبدالله و ماه اول بارداری آمنه، روزی سطیح به آسمان نگاه می کرد که با منظره ای غیر عادی روبه رو شد.... او دید ستارگان هنگام روز ظاهر شده اند و از آنها آتش و دود بالا می رود، و بعضی ستارگان با یکدیگر برخورد می کنند. لذا تعجب کرد و از غلامانش خواست هنگام شب او را بالای کوه بلندی ببرند...
اسلاید 23: شب هنگام سطیح را بالای کوهی بردند و نورهایی درخشنده دید و گفت:مرا از کوه پایین بیاورید زیرا این انوار را علامت های عظیم می بینم!از او پرسیدند: ای سطیح زمین و آسمان را چگونه دیدی؟ پاسخ داد: می بینم که نورهایی از آسمان به زمین نازل می شوند و گمان میکنم که مادر آن هاشمی به او باردار شده است و ولادت آن مولود نزدیک است.وای بر من! سطیح تمام شب را به تفکر در باره ی آن نورها و ستارگان گذراند و فردای آن روز قوم خود را جمع کرد و گفت:ای مردم، من امری عظیم می بینم، زیرا علاماتی آشکار شده اما خبری آن از من غایب است و هیچ گونه اطلاعی دربارهی این نورها ندارم. اینک به دیگر کاهنان نامه می نویسم و از آنان نظر می خواهم.
اسلاید 24: او به کاهنان دیگر نامه نوشت و همچنین به کاهنی بزرگ به نام وشق نامه نوشت و از او در باره آن نورها سوال کرد. وشق در پاسخ او نوشت:من نیز بعضی ار آن علامات را دیدم، اما اطلاعی درباره ی آنها ندارم و چیزی برایم گفته نشده است. همه ی انبیای الهی از ولادت و ظهور پبامبر خبر داده اند و در همه ی کتاب های آسمانی بشارت به ظهور حضرت آمده است و در تاریخ هزار ساله ی پیامبران همه چشم انتظار آمدن اول شخص عالم بشریت بوده اند.
اسلاید 25: با انتقال نور محمدی به آمنه، خبر تولد قریب الوقوع این موعود از هر سو شنیده شد و مردم از آن آگاه شدند. آنچه در سرزمین یمانه و مکه رخ داد نزدیک ترین پیشگویی از این ولادت بود. و در حديث ديگري که در کتاب کمال الدين نقل شده چنين است که در شهر مکه شخصي يهودي سکونت داشت ونامش يوسف بود،وي هنگامي که ستارگان را در حرکت وجنبش مشاهده کرد با خود گفت:اين تحولات آسماني به خاطرولادت همان پيغمبري است که در کتابهاي ما ذکر شده کهچون به دنيا آيد شياطين رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوعگردند. و چون صبح شد به مجلسي که چند تن از قريش در آن بودند آمد و بدانها گفت:آيا دوش در ميان شما مولودي به دنيا آمده؟ گفتند:نه.
اسلاید 26: گفت:سوگند به تورات که وي بدنيا آمده و آخرين پيامبراناست و اگر اينجا متولد نشده حتما در فلسطين متولد گشته است. اين گفتگو گذشت و چون قريشيان متفرق شدند و به خانههايخود رفتند داستان گفتگوي با آن يهودي را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند:آري ديشب در خانه عبد الله بن عبد المطلب پسري متولد شده. اين خبر را به گوش يوسف يهودي رساندند،وي پرسيد:آيا اينمولود پيش از آنکه من از شما پرسش کردم به دنيا آمده يا بعد ازآن؟گفتند:پيش از آن!گفت:آن مولود را به من نشان دهيد.
اسلاید 27: قريشيان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بياور تا اين يهودي او را ببيند،وچون مولود را آوردند ويوسف يهودي او را ديدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد وچشمش به خال سياه و درشتي که روي شانه وي بود بيفتاد دراين وقت قرشيان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد يهودي عارض شد و به زمين افتاد قریشيان تعجب کرده و خنديدند. يهودي برخاست و گفت:آيا ميخنديد؟بايد بدانيد که اين پيغمبر پيغمبر شمشير است که شمشير در ميان شما مي نهد...
اسلاید 28: قرشيان متفرق شده و گفتار يهودي را براي يکديگر تعريفميکردند. و در حديثي که مرحوم کليني شبيه به روايتبالا از مردي ازاهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابي به قریشيان که وليد بن مغيرة وعتبة بن ربيعه و ديگران در ميانشان بود رو کرده و گفت:نبوتاز خاندان بني اسرائيل خارج شد و به خدا اين مولود همان کسياست که آنها را پراکنده و نابود ميسازد! قريش که اين سخن را شنيدند خوشحال شدند،مرد که ديد آنها خوشنود شدند بديشان گفت:خرسند شديد! به خدا سوگند اين مولود چنان سطوت و تسلطي بر شما پيدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد.
اسلاید 29: ابو سفيان از روي تمسخر گفت:او به مردم شهر خود تسلط مييابد! و نظير آنچه در روايات ما آمده برخي از اين حوادث درروايات اهل سنت نيز ذکر شده اما در بسياري از آنها اين حوادث قبل از بعثت رسول خدا«ص»ذکر شده نه مقارن ولادت. مانند رواياتي که در سيره ابن هشام و تاريخ طبري و جاهاي ديگر است و در صحيح بخاري نيز از ابن عباس روايتشده و فخر رازي نيز در تفسير آيه شريفه «فمن يستمعالآن يجد له شهابا رصدا» در مورد منع شياطين از نفوذ در آسمانها وتيرهاي شهاب همين گفتار را داشته و اقوالي در اين باره نقلکرده و از ابي بن کعب نيز حديثي در اينمورد نقل کردهاند که گفته است: «لم يرم بنجم منذ رفع عيسي عليه السلام حتي بعث رسولالله-صلي الله عليه و آله-» (5)
اسلاید 30: و در اشعار بعضي از شاعرانعرب نيز قسمتي از اين حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زير که از شاعري به نام قيرواني نقل شده که ميگويد : و صرح کسري تداعي من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذاميلو نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم يسلخرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمي الجن بالشعل
اسلاید 31: -صحیح البخاری ج 6 ص 73. - سوره جن آیه 9. -مفاتیح الغیب ج 8 ص 241. -بحار الانوار ج 15 ص 331.
اسلاید 32: گردآوریامین هاشم زهی و امیررضا دهقانی
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.