Falsafe

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.




  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “فلسفه چیست”

فلسفه چیست

اسلاید 1: درس اول : فلسفه چيست؟ (1)اصطلاح فلسفه در بين مردممباني فلسفي علوم تجربيدرس دوم

اسلاید 2: درس اول : فلسفه چيست؟ (1)الف) كلمه‌ي فلسفه :1) ريشه‌ي يوناني دارد.2) معرَّب (ترجمه شده به عربي) كلمه‌ي فيلوسوفياست.3) معناي اوليه‌ي آن دوستداري دانايي          فيلو : دوستداري            سوفيا : دانايي4) معناي امروزي آن دانش است.ب) كلمه‌ي فيلسوف:1)ريشه‌ي يوناني دارد.2) معرَّب كلمه‌ي فيلوسوفوس است.3) معناي اوليه‌ي آن دوستدار دانايي است.    فيلو : دوستدار             سوفوس : دانايي4) معناي امروزي آن دانشمند است.5) اولين كسي كه خود را فيلوسوفوس ناميد، فيثاغورث بود و افلاطون هم استاد خود سقراط را با اين عنوان     معرفي كرد.

اسلاید 3: ج) كلمه‌ي سوفيست:1) كلمه‌اي يوناني است.2) معناي اوليه‌ي آن دانشمند است.3) معناي امروزي آن مغالطه‌كار است.4) سوفيست‌ها قبل از سقراط پديد آمدند.5) اعتقاد سوفيست‌ها درباره‌ي حقيقت: آنها مقياس و ملاك حقيقت را ادراك (حسي) انسان مي‌دانستند و براي حقيقت و واقعيت ارزش و اعتباري جدا از ادراك آدمي قائل نبودند.6) روش سوفيست‌ها استفاده از مغالطه در استدلال‌هايشان بود.7) مغالطه: به كار بردن استدلال‌هايي كه به ظاهر درست است اما در واقع غلط مي‌باشد. لفظ «سفسطه» كهمعرَّب «سوفيست» است به معناي «مغالطه‌كاري» مي‌باشد.مثال براي مغالطه : 1- هركس مسلمان باشد دروغ نمي‌گويد. پس هر كس دروغ نگويد، مسلمان است.2- امروز نوجواني كه از مدرسه اخراج شده بود، به جرم سرقت دستگير شد. همه جوانان و نوجواناني كه نتوانند درس بخوانند به فساد و جنايت كشيده مي‌شوند.3- اسلام سفارش فراوان كرده است كه در عروسي وليمه داده شود. خانواده داماد هم استطاعت مالي دارند. بنابراين در شب مراسم خوب است پنج نوع غذا، چند نوع نوشيدني و انواع سالاد و دسر سفارش داد.

اسلاید 4: د) سقراط به دو  دليل خود را فيلسوف ناميد نه سوفيست: 1- تواضع و فروتني 2 -هم‌رديف نشدن با سوفيست‌ها                                                                 ه) تحولات كلمه‌هاي فلسفه، فيلسوف، سوفيست:معناي جديدمعناي نخستينكلمهدانشدوستداري داناييفلسفهدانشمنددوستداري داناييفیلسوفمغالطه كاردانشمندسوفيست

اسلاید 5: اصطلاح فلسفه در بين مردم:اصطلاح فلسفه :1) در نزد عامه ی مردم: چرايي حادثه‌ها و توضيح و تبيين آن‌ها و به عبارت ديگر «تبيين عقلاني» يك واقعه يا پديده است. فلسفه به دنبال پاسخ به چيستي و چرايي حادثه‌ها است.چه زمان مردم از فلسفه‌ي يك امر سؤال مي‌كنند؟ زماني كه :1- با اموري مواجه شوند كه برخلاف انتظار و عادت آ‌ن‌هاست.  2- از عواملي كه سبب پيدايش امري شده است، اطلاع درستي نداشته باشند.ارسطو مي‌گويد: اعجاب و حيرت است كه نخستين انديشمندان و هم‌چنين مردم امروز را به بحث‌هاي فلسفي كشانيده است.ورود به فلسفه زماني اتفاق مي‌افتد كه آدمي در مقابل حوادث جهان دچار حيرت شود و فلسفه مي‌خواهد به وضع حيرت و زدودن آن با تبيين عقلاني دست يابد.2) فلسفه به عنوان دانش خاص : الف) به معناي عام : فلسفه‌ي علوم              فلسفه‌ي علوم تجربي                                                                                           فلسفه‌ي علوم انساني                                          ب) به معناي خاص: مابعد الطبيعهمعناي فلسفه به‌عنوان يك دانش : شكل خاصي از تكاپوي پايان‌ناپذير عقلاني براي پي بردن به راز و رمز امور كه حوزه‌هاي مختلفي را دربرمي‌گيرد. مانند : پديده‌هاي طبيعي، اجتماعي، تاريخي و .....معناي مشترك ميان فلسفه در نزد توده‌ي مردم و فلسفه به معناي دانش خاص «تبيين عقلاني» است.

اسلاید 6: مباني فلسفي علوم تجربي :از آن‌جا كه هر علمي نيازمند پايه‌ها و مباني محكمي است كه به آن تكيه كرده و با هر شبهه‌‌اي فرو نريزد علوم تجربي نيز به مباني كلي عقلاني نيازمند است كه در فلسفه‌ي علوم طبيعي بيان مي‌شود.سؤال‌هايي مانند «چرا طبيعت قابل شناخت است؟» و يا « چرا با اين‌كه حواس خطا مي‌كنند، به آن‌ها اعتماد داريم؟ و .... در علوم تجربي مطرح مي‌شود كه پاسخ آن در خود علوم تجربي قابل تحقيق نيست. پاسخ اين سؤالات در قلمرو ديگري كه همان فلسفه‌ي علوم طبيعي است با تبيين عقلاني صورت مي‌گيرد.اصل اول: واقعيت داشتن جهان :كاربرد مفاهيمي مانند فلز، راديم، اشعه و ..... توسط يك دانشمند علوم تجربي نشان‌دهنده‌ي اين است كه آنان معتقدند، اين عناصر خيالي نبوده و ساخته‌ و پرداخته‌ي ذهن نمي‌باشد. بلكه اموري واقعي است.× بيشتر بدانيماصل واقعيت داشتن جهان يك اصل بديهي است كه هر انسان عاقلي آن را قبول مي‌كند و در عمق ذهن و ادراك خويش به آن معترف است. كساني‌كه اين اصل را انكار مي‌كنند در عمق وجود خود به آن باور دارند ولي در مقام بحث و سخن آن را نمي‌پذيرند.

اسلاید 7: اصل دوم : قابل شناخت بودن طبيعت :كاربرد مفاهيم علمي توسط دانشمند علوم تجربي بيانگر آن است كه اين مفاهيم حكايت از عناصر در عالم طبيعت دارند كه قابل شناخت است و آدمي قادر به شناخت طبيعت و موجودات و قوانين آن است.× بيشتر بدانيمقدرت بر شناخت طبيعت در انسان به معناي آن است كه نيروهايي در درون انسان وجود دارد كه به كمك آن مي‌تواند پديده‌ها را بشناسد. مانند عقل و حواساصل سوم : درستي روش تجربه و آزمايشدانشمندان قبول دارند كه به حواس انسان مي‌توان اعتماد كرد و تجربه و آزمايش روشي مطمئن براي كشف اسرار طبيعت است.تعريف علوم تجربي : مجموعه‌ي منظمي از نتايج تلاش‌هاي تجربي انسان براي درك بهتر پديده‌هاي طبيعت است.

اسلاید 8: اصل چهارم: اصل يكنواخت عمل كردن طبيعتيكي از نشانه‌هاي قانون طبيعت آن است كه از پديده‌اي خبر مي‌دهد كه تكرار مي‌شود. پس مفهوم قانون به ما مي‌فهماند كه انتظار داريم طبيعت همواره به‌صورت يكنواخت عمل كند يعني در شرايط مشابه نتايج مشابه به‌دست آيد و اين يكي از فرض‌هاي اوليه و مقدماتي است كه دانشمندان در همه‌ي علوم تجربي آن‌را پذيرفته‌اند. (به اين اصل در فلسفه، اصل سنخيت علت و معلول مي‌گويند.)اصل پنجم : اصل عليتامكان ندارد حادثه‌اي در اين جهان بي علت اتفاق افتد و يا موجودي خود‌به‌خود و بدون دخالت يك عامل ديگر به‌وجود آيد. به عبارت ديگر هر قانوني، بيان يك رابطه‌ي عليت است. لذا :1) تمام تحقيقات علمي در پرتو قاعده‌ي عليت معنا پيدا مي‌كند.2) رنج و زحمت طاقت‌فرساي دانشمندان براي دست‌يابي به علل پديده‌هاست.3) همه‌ي قوانين علمي بر پايه‌ي قانون عليت بنا شده است.كار فلسفي: هرگاه ما يك موضوع جدي را مقابل ديدگان عقل قرار دهيم و با روش عقلي و منطقي سعي در شناخت ابعاد آن بنماييم.كار فلسفه‌ي علوم طبيعي : دانش‌هاي تجربي را در مقابل ديدگان عقل قرار داده و با روش عقلي و منطقي به تعمق در آن‌ها مي‌پردازد تا :1) به تببين عقلاني مبادي و نقاط اتكاي علوم تجربي2) به تبيين عقلاني روش‌هاي تجربي دست يابد.

اسلاید 9: نتيجه : هر علمي داراي قوانين مخصوص به خود است. در همه‌ي قوانين اصول مشتركي وجود دارد كه در نزد دانشمندان پذيرفته شده است. بنابراين علوم تجربي براي اثبات اصول و مباني كلي نيازمند فلسفه است و اين اصول كلي خود غير‌تجربي است.مقايسه‌ي علوم تجربي و فلسفه‌ي علوم تجربي:علوم تجربي : مسأله‌ي علوم تجربي يافتن رابطه بين پديده‌هاست.                 روش علوم تجربي، تجربه است.                 هدف علوم تجربي، شناخت طبيعت و بهره‌مندي از آن مي‌باشد.فلسفه‌ي علوم تجربي : مسأله‌ي فلسفه‌ي علوم تجربي سؤال‌هايي از قبيل «چرا طبيعت قابل شناخت است؟»، «چرا مي‌توان به حواس انسان اعتماد كرد؟» و ......روش فلسفي علوم تجربي، تبيين عقلاني است.هدف فلسفه‌ي علوم تجربي، تبيين عقلاني مبادي و نقاط اتكاي علوم تجربي است.

اسلاید 10: درس دوم فلسفه : فلسفه چيست؟ (2)رابطه‌ي فلسفه و جامعه شناسيرابطه‌ي فلسفه و علم سياسترابطه‌ي فلسفه و علم اخلاقرابطه‌ي فلسفه و علم هنررابطه‌ي فلسفه و علم حقوقبراي مطالعهدرس سوم

اسلاید 11: درس دوم فلسفه : فلسفه چيست؟ (2)الف) شالوده‌ي[1] علوم انساني عقايدي است كه يك دانشمند نسبت به حقيقت و ماهيت انسان دارد.ب) نظريات دانشمندان علوم انساني (جامعه‌شناس، روان‌شناس و ....) در رشته‌هاي علمي خود متأثر از نظريات آن‌ها درباره‌ي ماهيت انسان است. يعني عقايد آن‌ها درباره‌ي انسان موجب نظريات مختلف مي‌شود.ج) اثبات عقايد مختلف دانشمندان علوم انساني درباره‌ي انسان از راه‌هاي علمي و تجربي امكان‌پذير نيست.رابطه‌ي فلسفه و روان‌شناسيتعريف روانشناسي : علمي كه در آن حالات رواني و رفتار آدمي تحقيق و بررسي مي‌شود.پيشرفت روانشناسي : از قرن 18 ميلادي با استفاده از روش تجربي و اندازه‌گيري شروع شد.دو مسأله رابطه‌ي فلسفه و روان‌شناسي را برقرار مي‌كند:1) ماهيت انسان (روح غيرمادي): الف) روانشناسي كه نگرش فلسفي‌اش نسبت به انسان اين است كه انسان علاوه بر جسم مادي، صاحب روح غيرمادي است باب) روانشناسي كه نگرش فلسفي‌اش اين است كه انسان چيزي جز جسم مادي نمي‌باشد، متفاوت است.2) بحث شناخت و معرفت : يكي از بحث‌هاي مهم فلسفه است كه در آن سخن از حقيقت ذهن آدمي و قواعد آن در شناخت عالم خارج سخن به ميان آيد.از آن‌جا كه شناخت يكي از افعال رواني انسان است، اين بحث در روانشناسي هم مطرح مي‌شود.

اسلاید 12: رابطه‌ي فلسفه و جامعه شناسيتعريف جامعه : تجمع گسترده‌اي از مردم با عقايد و سنت‌ها و روش‌هاي زندگي و منافع اقتصادي و سياسي مشترك، كه براي رسيدن به هدف‌هاي مشترك خود، آگاهانه با يكديگر تعاون عمومي دارند.دو مسأله‌ي ارتباط دهنده‌ي فلسفه و جامعه شناسي :1) اصالت فرد و اصالت جامعه : الف) اصالت فرد : جامعه چيزي جدا از افراد نيست و براي جامعه جداي از افراد هويت مستقلي وجود ندارد..ب) اصالت جامعه : جامعه چيزي جداي از افراد است و براي جامعه جداي از افراد هويت مستقلي وجود دارد.اين بحث كه آيا جامعه وجود مستقلي غير از افراد دارد يا خير؟ يك بحث فلسفي است.2) انسان و پايگاه طبقاتي او :اين مسأله كه آيا انسان موجودي است كه كاملاً تابع پايگاه طبقاتي (جامعه) است و يا اين‌كه انسان مي‌تواند خود را از تأثير مطلق و بي‌قيد و شرط پايگاه طبقاتي آزاد كند؟ دو پاسخ دارد:الف) ديدگاه ماركسيسم: انسان كاملاً تابع پايگاه طبقاتي خود است.در‌كدام‌دوره‌ي‌تاريخي و به كدام طبقه‌ي اقتصادي تعلق دارد، داراي عقايد، فرهنگ، ارزش‌ها وآرمان‌هاي خاصي است.2- انسان مانند يك موم فرض شده كه نمي‌تواند به خودش شكلي بدهد و در دست شرايطاقتصادي و اجتماعي زمان خود شكل مي‌گيرد. (همان‌طور كه موم قابل انعطاف و شكل‌پذيري فراوان است، انسان ماهيتي مانند آن دارد. پس انسان يك موجود مجبور است. )ب) ديدگاه فيلسوفان الهي : انسان مي‌تواند خود را از قيد و بند پايگاه طبقاتي‌اش برهاند زيرا :1. انسان به دليل روح غيرمادي و فطرت الهي داراي اراده‌ي آزاد است.2. انسان با عقل و منطق مي‌تواند به ارزيابي انديشه‌ها، ارزش‌ها و آرمان‌ها بپردازد و براي خود فرهنگ خاصي را انتخاب كند.آزاد بودن يا مجبور بودن انسان به شرايط طبقاتي يك بحث فلسفي است.

اسلاید 13: رابطه‌ي فلسفه و علم سياستيكي از مسائل علم سياست : حكومت بر مردم حق چه كساني است؟ و مردم بايد از چه كسي يا كساني اطاعت كنند؟ پاسخ به اين سؤالات زماني امكان‌پذير است كه بتوانيم به حوزه‌ي ديگري از معرفت كه فلسفه‌ي علم سياست است وارد شويم تا در آنجا به مباني و اصولي درباره ي ماهيت و حقيقت انسان و جامعه است دست يابيم و بتوانيم مسأله‌ي حكومت را تبيين عقلاني كنيم.ديدگاه‌هاي مختلف در خصوص مشروعيت سياسي و اقتدار حكومت‌ها1) ماركسيسم :‌حكومت حق طبقه‌ي «پرولتاريا» (طبقه‌ي كارگر) است و آن‌چه پرولتاريا بگويد مشروعيت سياسي دارد.2) جامعه شناسان غربي : حكومت حق اكثريت مردم است و اقليت بايد تابع اكثريت باشد يعني مشروعيت سياسي متعلق به اكثريت است.3) اسلام: حكومت و اقتدار تنها از آن خدا است و كسي مشروعيت سياسي و «ولايت» پيدا مي‌كند كه حكم خدا را بيان مي‌كند و از سخن كسي كه برخلاف حكم خدا فرمان دهد نبايد اطاعت كرد.4) ديكتاتوري يا استبدادي: حكومت حق فرد ديكتاتور است و مشروعيت سياسي به فرد ديكتاتور بستگي دارد.

اسلاید 14: رابطه‌ي فلسفه و علم اخلاقدر علم اخلاق از خوبي و بدي و بايد و نبايد صحبت مي‌شود و اين‌كه بايد درستكار، وفادار، عفيف بود و از تكبر و ناپاكي و بي‌ادبي دوري جست. اما سوالاتي مطرح مي‌شود كه پيوند بين فلسفه و علم  اخلاق ايجاد مي‌كند. اين سؤالات عبارتند از :1) چرا برخي از صفات خوب و اخلاقي و برخي ديگر از صفات اخلاقي بد هستند؟2) آيا ارزش‌هاي اخلاقي : الف) مطلق هستند؟ يعني انسان در همه‌ي شرايط و هميشه بايد راستگو باشد يا نه ؟ب) نسبي هستند؟ يعني ارزش‌هاي اخلاقي تابع اموري است مانند سود فرد يا سود جامعه و .....پاسخ اين سؤالات در «فلسفه‌ي علم اخلاق» مطرح مي‌شود. در فلسفه‌ي علم اخلاق به دنبال شالوده‌هاي عقلاني هستيم تا بتوانيم براساس آن احكام و قواعد علم اخلاق را تبيين عقلاني كنيم.

اسلاید 15: رابطه‌ي فلسفه و علم هنردر هنر سؤالاتي مانند چه چيز زيبا و چه چيز زشت است؟ چه چيز را بايد زيبا و چه چيز را بايد زشت دانست؟ چرا يك گل در طبيعت زيباست؟ و ....در كنار اين سؤالات، سؤال‌هاي ديگري مطرح است كه جايگاه آن در هنر نيست و پاسخ آن‌ها را بايد در فلسفه‌ي هنر جست‌و جو كرد. نمونه‌اي از اين سؤالات :1) حقيقت و ماهيت زيبايي چيست؟2) فرق هنرمند با ديگران در چيست؟3) چرا برخي از مردم همانند شاعران زبان زيبايي و هنري اشياء را مي‌فهمند ولي برخي ديگر از درك آن عاجزند؟4) آيا همه‌ي مردم با نگاه به اشياء و زيبايي آن‌ها را درك مي‌كنند؟فلسفه ي هنر به تبيين عقلاني اين سؤالات مي‌پردازد.

اسلاید 16: رابطه‌ي فلسفه و علم حقوقعلم حقوق با جرم و مجازات سر و كار دارد اما سؤالات ديگري مطرح مي‌شود كه جايگاه پاسخ به آنها فلسفه‌ي علم حقوق است. مانند :چرا بايد اشخاص مجرم «مجازات» و «تنبيه» شوند؟در پاسخ به اين سؤال دو نگرش وجود دارد :الف) نگرش فلسفي حقوق‌داني كه انسان را صاحب روح و فطرت و اراده‌ي آزاد مي‌داند.ب) نگرش فلسفي حقوق‌داني كه انسان را مجبور و تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي بداند.مسلماً تفاوت در اين دو نگرش به تفاوت نظر درباره‌ي جرم و مجرم و مجازات منتهي مي‌شود.اين مسائل در فلسفه‌ي علم حقوق تبيين عقلاني مي‌شود.

اسلاید 17: براي مطالعهضميمه درس دوم فلسفه : فلسفه چيست؟ (2) ديالكتيك : Dialectique , dialecticجست‌و جوي حقيقت از راه مباحثه است و به معني مباحثه‌ي منطقي از طريق سؤال و جواب نيز مي‌باشد. گفته‌اند اول بار زنون الئايي به آن دست زد و افلاطون آن‌را گسترش داد. ماركسيسم : Marxismeفلسفه‌ي تاريخ و نظريه‌ي سياسي و اقتصادي كارل ماركس (83-1818) فيلسوف آلماني است كه فردريك انگلس (95-1825) در توضيح و بسط اين مكتب، با او يار بود.ماركسيسم در درجه‌ي اول يك نظريه‌ي تاريخي است كه روش تحليل ديالكتيكي را براي توضيح تطورات جامعه‌ي بشري به كار مي‌برد. اساس فلسفه‌ي ماركس ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي است. يعني تفسير مادي عالم كه مبناي آن ديالكتيك هگلي است و برطبق آن يك تضاد دروني در همه‌ي اشياء و پديده‌هاي طبيعت وجود دارد و مبارزه‌ي اين به مرحله‌ي خاصي رسيده و يك جهش ناگهاني اتفاق مي‌افتد و اين جهش محتواي ذاتي جريان تكامل در طبيعت است.منظور از ماترياليسم تاريخي تفسير مادي تاريخ است. يعني تكامل تاريخي بشر نتيجه‌ي تكامل وسايل توليد است و وسايل توليد نيازمندي‌هاي مادي انسان و روابط اجتماعي‌اش را برآورده ساخته و زيربناي ساختمان جامعه است و ساير نهادهاي اجتماعي (مذهب، اخلاق، دولت، سياست، تعليم و تربيت، اصول عقايد، خانواده و ....) براساس اين زيربنا شكل مي‌گيرد و روبناي اجتماعي را مي‌سازند. در هر جامعه برحسب ساختمان اقتصادي و نحوه‌ي رفع احتياجات مادي، نوع خاصي از نهادهاي روبنايي شكل مي‌گيرد.

اسلاید 18: دموكراسي :              (حاكميت : Kratia + مردم demos)تاكنون معناي جامعي از دموكراسي نشده است زيرا رژيم‌هاي مختلف آن را به معاني نسبتاً متفاوت به‌كار مي‌برند. ولي عام‌ترين معناي آن برابري فرصت‌ها براي افراد يك جامعه به منظور برخورداري از آزادي‌ها و ارزش‌هاي اجتماعي است و در معناي محدودتر، شركت آزادانه‌ي افراد در گرفتن تصميم‌هايي كه در زندگي فرد و جامعه مؤثر است. محدودترين معناي اين كلمه، شركت آزادانه‌ي افراد در گرفتن تصميم‌هاي سياسي مهم جامعه (مستقيم يا غيرمستقيم) است. معناي دموكراسي در طول تاريخ از محدودترين به وسيع‌ترين معناي آن گسترش يافته و اين كلمه امروزه، خارج از حدود سياست، به صورت دموكراسي اجتماعي و دموكراسي اقتصادي نيز به كار مي‌رود.دموكراسي سياسي در عمل به معناي حكومت اكثريت يا نصف به‌علاوه‌ي يك مجموع رأي‌دهنگان است و آبراهام لينكلن آن را «حكومت مردم، به دست مردم و براي مردم» تعريف كرده است.دموكراسي به‌عنوان فلسفه‌ي سياسي، مردم را در اداره‌ي امور خود و نظارت بر دولت شايسته، توانا و محق مي‌شناسد و وجود دولت را ناشي از اداره‌ي مردم مي‌شمارد.

اسلاید 19: ديكتاتوريعنوان ديكتاتور در روم باستان به كساني اطلاق مي‌شد كه در مواقع بحراني براي مدت شش ماه با اختيارات فوق‌العاده حكومت مي‌كردند. بنابراين ديكتاتوري رومي نوعي قدرت قانوني بود. ولي در اواخر دوره‌ي جمهوري سرداراني كه قدرت حكومت را با وسايل غيرقانوني تصاحب كردند، اين عنوان را به خود بستند و ديكتاتوري صورت غيرقانوني يافت. سولار ويوليوس قيصر محدوديت‌هاي ديكتاتوري را برداشتند و غيرقانوني حكومت كردند. ديكتاتوري نوع قدرتي است كه چند مشخصه از مشخصات زير را داراست :1. نبودن قوانين يا سنت‌هايي كه فرمانروا آن‌ها را در اعمال خود در نظر داشته باشد.2. نامحدود بودن قدرت.3. به دست آوردن قدرت مالي با نقض قوانين قبلي.4. نبودن مقررات منظم براي جانشيني.5. به كار بردن قدرت در جهت منافع گروه اندك.6. اطاعت اتباع تنها به سبب ترس از قدرت دولت.7. تمركز قدرت در دست يك نفر.8. به كار بردن ترور.بعضي از اين معيارها را مي‌توان عمومي‌تر و شاخص‌تر دانست. چنان كه مي‌توان صفات ديكتاتوري را در مطلق بودن قدرت، به زور به دست آوردن قدرت عالي دولت و نبودن قواعدي منظم براي جانشيني خلاصه كرد.

اسلاید 20: پرولتاريا :    Proletariatدر رُم باستان پرولتاريا به معناي پايين‌ترين طبقات جامعه بود كه فاقد مالكيت بودند و گاهي به معناي طبقات پست هر جامعه به‌كار مي‌رود و در اين استعمال تحقيرآميز است. در مفهوم جديد پرولتاريا در طبقه‌ي كارگران صنعتي اطلاق مي‌شود. اين مفهوم را بيشتر ماركسيسم اشاعه داد و اين طبقه در فلسفه‌ي تاريخي آن داراي اهميت خاص است.ماركس وانگلس مقصود خود را از اين اصطلاح در «مانيفست كمونيست» چنين توضيح مي‌دهند. مقصود از پرولتاريا طبقه‌ي كارگران مزد بگير جديد است كه مالك هيچ وسيله‌ي توليدي نيستند و نيروي كار خود را به خاطر تأمين زندگي مي‌فروشند.رسالت تاريخي پرولتاريا در ماكسيسم اين است كه با اكثريت يافتن در جامعه از راه انقلاب، قدرت سياسي را به دست مي‌گيرد و مالكيت وسايل توليد را اجتماعي مي‌كند. بدين ترتيب جامعه‌ي بي‌طبقه و سوسياليزم مستقر شود.انقلاب پرولتاريا : به عقيده‌ي ماركس انقلاب كارگر يعني بيداري و فشار توده‌هاي متشكل براي بالا بردن سطح زندگي نه براي تحصيل قدرت سياسي.جامعه‌ي بي‌طبقه : پس از انقلاب پرولتاريا دوره‌اي به وجود مي‌آيد به نام ديكتاتوري پرولتاريا كه دوره حد فاصل بين كاپيتاليسم و دوره‌ي ايده‌آل است و دوره‌ي ايده‌آل دوره‌اي است كه جامعه بي‌طبقه به‌وجود مي‌آيد و ديكتاتوري پرولتاريا به خودي خود از بين مي‌رود. منابع :1. فرهنگ سياسي – داريوش آشوري- جلد دهم – نشر مرواري2. فرهنگ تفسيري اسم‌ها – محمد حاجي زاده- نشر جامه‌دران[1]  شالوده به معناي بنياد، طرح و نقشه و پي ديوار است.

اسلاید 21: درس سوم:فلسفه چیست؟(3)مسائل فلسفه ي اوليمهم‌ترين مصداق فلسفهدرس چهارم

اسلاید 22: درس سوم:فلسفه چیست؟(3)تعريف فلسفه : كوشش براي فهم علت حقيقي رويدادها و درك مباني و اصولي كه علوم تجربي و علوم انساني بر آن‌ها استوار شده است.نگاه فلسفي : نگاهي ريشه‌ياب است و فيلسوف همواره مي‌كوشد تا از ظاهر پديده‌ها فراتر رود و آنچه را كه در بُن و باطن پديدارهاست بشناسد.مهم‌ترين بخش فلسفه به‌عنوان دانش خاص مابعد‌الطبيعه است. مابعد‌الطبيعه همان متافيزيك فلسفه‌ي عُليا، فلسفه‌ي اولي، هستي شناسي است.در جهان طبيعت با موجودات مختلفي سروكار داريم كه پرداختن به ويژگي‌هاي آنان اختصاص به يكي از علوم دارد. به‌عنوان مثال:1) موضوع علم رياضيات: كميت يا مقدار است.2) موضوع علم فيزيك : خواص ماده است.3) موضوع علم زيست شناسي: موجود زنده است.موجودات عالم طبيعت علي‌رغم اختلاف در خصوصيات و ويژگي‌ها در يك چيز شريك‌اند و آن اين است كه همگي «وجود دارند» و «هستند». مابعدالطبيعه نيز موجودات را از حيث «بودن» بررسي مي‌كند.تعريف مابعدالطبيعه : علم به احوال موجودات صرفاً از آن جهت كه داراي وجود‌اند نه از جهتي ديگر.موضوع مابعدالطبيعه : مطلق وجود، وجود بماهو وجود، وجود بدون قيد و شرط.

اسلاید 23: مسائل فلسفه ي اولي :1) ثابت بودن يا متغير بودن اصل هستي: بررسي اين مسأله كه موجودات علي‌رغم تغيير و دگرگوني در خصوصيات مختلف آيا هستي يا وجودشان نيز متغير است يا ثابت يك بحث فلسفي است.بررسي تغيير در ساير خصوصيات اشيا بر عهده‌ي علوم مختلف است. مانند سردي و گرمي كه در مبحث حرارت در علم فيزيك و حركت و سكون در مبحث مكانيك و سبزي و سرخي سيب در علم بيوشيمي بررسي مي‌شود.2) وجود و ماهيت : در قضايايي مانند سنگ وجود دارد. درخت وجود دارد. انسان وجود دارد و ....همه ي موجودات علي‌رغم اختلافاتي كه در چيستي يا ماهيت و خصوصيات دارند، در يك چيز شريكند و آن وجود داشتن است. بحث از وجود و ماهيت يك بحث فلسفي است.3) علت و معلول :علت : آنچه باعث به وجود آمدن معلول مي‌شود.معلول : آنچه در وجود و هستي نيازمند علت است.عليت : رابطه‌ي واقعي ميان علت و معلولاگر رابطه ي عليت به اصل هستي بازگردد يك بحث فلسفي است و در فلسفه اولي بررسي مي‌شود و اگر عليت به‌عنوان يكي از خصوصيات هستي مورد توجه قرار گيرد جايگاه بررسي آن علوم ديگر است.4) وحدت و كثرت: يكي ديگر از مسائل فلسفه ي اولي است.وحدت : وحدت ميان اشياء موجب همانندي و مشابهت آن‌ها شده و براساس اين همانندي‌ها مي‌توان آن‌ها را دسته‌بندي كرده و نام واحدي بر هر دسته بگذاريم.كثرت : كثرت ميان اشياء موجب تمييز آنها از يكديگر مي‌شود.

اسلاید 24: مهم‌ترين مصداق فلسفه :مقدمه 1 : فلسفه كوششي براي شناختن ريشه، پايه و علت اصلي و حقيقي و باطني هر پديده تا بتوان آن را تبيين عقلاني كرد.مقدمه 2 : هستي و وجود،‌حقيقي‌ترين‌و‌اصلي‌ترين‌مبنايي‌است‌كه‌همه‌ي خصوصيات اشياء و پديده‌ها به آن باز مي‌گردد.مقدمه 3 : مابعدالطبيعه همان شناخت احكام مطلق وجود است.نتيجه : مابعدالطبيعه مهم‌ترين مصداق فلسفه است كه سراسر هستي را عرصه‌ي مطالعه‌ي خويش قرار مي‌دهد تا به تبيين عقلاني احكام آن بپردازد. 

اسلاید 25: درس چهارم : آغاز فلسفهیونان مهد تفکر فلسفینحوه‌ی ظهور سوفسطاییانعقاید پروتاگوراس،گرگیاسنمونه‌ای از مغالطه‌ی گرگیاس،مقایسه‌ی نظر پروتاگوراس و گرگیاستأثیر سوفسطاییاناحیای تفکر اصیلسخنگوی فلسفهدرس پنجم

اسلاید 26: درس چهارم : آغاز فلسفهمقدمه : 1- آغاز اندیشه بشر به زمان و مکان خاصی مربوط نمی‌باشد زیرا تفکر هم‌زاد بشر است.2- تأملات بشر پیرامون هستی و آغاز و انجام جهان در ابتدا :الف) همراه با باورهای دینی بود.ب) به زبان رمزی بیان می‌شد.ج) سرچشمه‌ی آن صبغه‌ی مابعد‌الطبیعه داشته است.د ) خاستگاه آن در میان پندارهای دینی مردم مشرق زمین است.

اسلاید 27: یونان مهد تفکر فلسفی1. نخستین مجموعه‌ها یا قطعه‌هایی که به زبان فلسفی نگاشته شده و یا جنبه‌ی فلسفی در آن‌ها غلبه داشته از یونان باستان به یادگار مانده است.2. فلسفه در آن‌جا رسمیت یافت و زبان رمز و افسانه در تفسیر جهان جای خود را به زبان تعقّل داد.3. مدارس فلسفی بنیان‌گذاری شده و تعلیم و تعلّم فلسفه عمومیت یافت.نکته : برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه‌ی غرب، ظهور ناگهانی تمدن در یونان را شگفت‌انگیز و دشوار می‌داند زیرا بیشتر عوامل سازنده‌ی تمدن از هزاران سال پیش از تمدن یونان، در مصر و بین‌النهرین پدیدار گشته و از آن‌جا به سرزمین‌های دیگر اشاعه یافت.- زادگاه فلسفه‌ی یونانی ایونیا بود واقع در غرب آسیای صغیر در حدود 6 قرن پیش از میلاد .- نخستین مسأله‌ای که ذهن اندیشمندان نخستین را به خود مشغول می‌داشت،دگرگونی‌های عالم طبیعت مانند رشد و پژمردگی، کودک و کهولت، روز و شب و ... از همه مهم‌تر، زندگی و مرگ بود. آن‌ها در پی تبیین عقلانی این دگرگونی‌ها بودند مانند طالس، فیثاغورث و ..... این اندیشمندان هر کدام دستگاه‌های فلسفی متفاوتی طراحی نمودند و به نحوه‌ی خاصی به تفسیر جهان پرداختند.

اسلاید 28: نحوه‌ی ظهور سوفسطاییانآرا و نظرات متفاوت و غالباً متضاد چهان‌شناسان باستان سبب شد تا نوعی تشویش و نگرانی در مردم آن زمان به‌وجود آید و بذر بی‌اعتمادی نسبت به دانش و اندیشه پدید آید. ثمره‌ی این آشفتگی، به وجود آمدن سوفسطاییان بود که منادی بی‌اعتباری علم و اندیشه بودند.سوفسطاییان دنبال کردن کار جهان‌شناسان را بیهوده می‌دانستند زیرا :1. سخنان آن‌ها با یکدیگر تعارض داشت.2. جهان شناسان نتوانستند تفسیر صحیحی از جهان ارائه کنند.- سوفسطاییان با باطل دانستن دنبال کردن شیوه‌ی جهان‌شناسان، آموزش علوم سیاست و فن سخنوری را ترویج کردند و مغالطه می‌کردند یعنی از مقدمات صحیحی شروع می‌کردند و با سخن‌پردازی، نتایج مهمل از آن می‌گرفتند.گزنفون : سوفسطاییان در برابر مزد خود به قصد فریب سخن می‌گویند و می‌نویسند و هیچ کمکی به کسی نمی‌کنند زیرا هیچ‌یک از آن‌ها دانا نبوده و نیست.- کارهای سوفسطاییان این شبهه را در اذهان تقویت کرد که چون با بسط مقال (سخنوری) می‌توان هر ادعایی را ثابت کرد پس : 1) هیچ حقیقتی در جهان وجود ندارد. 2) حق و باطل از هم تفکیک ناپذیرند. 3) سلیقه‌ی افراد معین می‌کند چه چیزی حق است و چه چیزی باطل!انسان معیار همه چیز !زندگی‌نامه پروتا گوراس : 1) از میان سوفسطاییان بیش از همه شهرت داشت.2) در قرن پنجم قبل از میلاد در آتن می‌زیست.3) با حاکم آتن (پریکلس) روابط دوستانه داشت.4) نخستین کسی که در مقابل تعلیم مزد می‌گرفت.5) در اواخر عمر کتابی درباره‌ی خدایان نوشت که سبب محاکمه‌ی او در آتن و محکوم شده او به مرگ شد و در مسیر فرار به جزیره‌ی سیسیل از دنیا رفت.

اسلاید 29: عقاید پروتاگوراس1) همه چیز نسبی و موقتی است.      2) حقیقت به معنای دانش پایدار و ثابت هرگز به دست نمی‌آید.3) انسان معیار همه چیز است. (شعار پروتاگوراس) یعنی چون همگان نمی‌توانند در هیچ اصل مشترکی به نام «حقیقت» به وحدت نظر برسند، پس نتیجه می‌گیریم که :4) حقیقت جنبه‌ی خصوصی و شخصی دارد.5) هر کس هر چه بپندارد و تخیل کند برای او حقیقت است.هیچ چیز را نمی‌توان شناختگرگیاس 1. سوفسطایی دیگری بود که شهرت قابل ملاحظه‌ای داشت.2. معاصر با پروتاگوراس بود.3. افلاطون یکی از آثار خود را به نام او کرده است.4. افکار اصلی خود را در یکی از آثار خود به نام «درباره‌ی طبیعت» چنین آورده است:اولاً هیچ چیز وجود ندارد. ثانیاً به فرض وجود برای انسان شناختی نیست. ثالثاً اگر برای انسان شناختی باشد نمی‌توان آن را به دیگران تعلیم داد.

اسلاید 30: مقایسه‌ی نظر پروتاگوراس و گرگیاساین دو نظر مقابل یکدیگر است زیرا پروتاگوراس معتقد است هر کس هرچه پنداشت حقیقت است ولی گرگیاس می‌گوید هیچ حقیقتی را نمی‌توان یافت.نمونه‌ای از مغالطه‌ی گرگیاس«هیچ‌چیز وجود ندارد، زیرا اگر چیزی موجود باشد یا از ازل بوده است و یا در زمانی به وجود آمده است .... اما اگر چیزی ازلی باشد پس آغاز ندارد. پس بی‌نهایت است (مغالطه) و چون بی‌نهایت است پس در هیچ‌جا نیست زیرا مکان آن را محدود می‌نماید، چیزی که در هیچ جا نیست، هیچ است (مغالطه).»نمونه‌ای از مغالطه1) این سخن که هیچ‌چیز وجود ندارد، شامل خود گوینده هم می‌شود. پس گرگیاس در زبان وجود هر چیزی را انکار می‌کند، نه در عمل.2) از نظر گرگیاس چیزی که بی‌نهایت زمانی است، مکان ندارد و آن‌چه مکان ندارد، وجود ندارد. در حالی‌که مکان نداشتن مساوی با وجود نداشتن نیست.(مجردات)

اسلاید 31: تأثیر سوفسطاییان1) تأثیرات مثبت سوفسطاییان :الف) گسترش بحث‌های استدلالی به وسیله‌ی فلاسفه‌ی بزرگی چون سقراط و افلاطون.ب) مورد توجه قرار گرفتن فن منطق به وسیله‌ی ارسطو و تنظیم و تدوین اصول آن.2) تأثیرات منفی سوفسطاییان :سوفسطاییان با مغالطه‌ی خود :1. مبانی علم و حقیقت را متزلزل ساختند.2. موجی از ناباوری و شکاکیت را در فضای فکری روزگار خویش منتشر کردند.3. مردم و به ویژه نسل جوان را در تحصیل حقیقت سرگردان کردند.4. امکان دستیابی به معرفت راستین و اخلاق متعالی انسانی را با خطر جدی مواجه می‌ساخت.

اسلاید 32: احیای تفکر اصیلسقراط فیلسوفی است که خطر وجود سوفسطاییان را دریافت و در استوار ساختن تفکر فلسفی اصیل نقش اساسی را ایفا کرد. درباره‌ی سقراط نکات ذیل قابل ذکر است :1. سقراط قهرمانی بود که پرچم علم و حقیقت را دیگر بار برافراشت.2. شک و تردید را از سپهر اندیشه دور ساخت و شالوده‌ی تفکر فلسفی اصیل را استوار ساخت.3. روش سقراط روشی معتدل و بیانش بیانی استوار و مطمئن بود.4. سقراط بنیان‌گذار فلسفه است، زیرا :الف) انسان‌ها را به تأمل در نفس خویشتن دعوت می‌کرد تا در درون خود گوهر الهی (توانایی عقل) را کشف کنند که پرتوی از عقل ربّانی است که جهان را روشن ساخته است. (خویشتن شناسی)ب) انسان‌ها را به این نکته متوجه کرد که با به کار گرفتن قوه‌ی تعقل (درست اندیشیدن) می‌توان به حقیقت دست یافت یعنی هم معرفت یقینی را به دست آورد و هم فضایل اخلاقیرا کسب کرد.ج) مبارزه با سوفسطاییان و آشکار ساختن اشتباهات آن‌ها.5) مکتب سقراط : 1. شاگردان زیادی به خود جلب کرد.2. فضای مساعدی برای بحث و پژوهش فراهم آورد.3. تفکر فلسفی رونق یافت و زمینه برای پرورش اندیشمندان بزرگ مهیا شد.

اسلاید 33: سخنگوی فلسفهسقراط را سخنگوی فلسفه می‌دانند زیرا :1. روش سقراط در تعلیم حکمت پیامبر‌گونه بود یعنی نه با نوشته‌ی خود بلکه با سخنان، رفتارو منش اخلاقی خود، با بزرگواری و کرامت روحی خود به ترویج فلسفه پرداخت.2. سقراط خود را مأموری از جانب خداوند می‌دانست که باید : اولاً اذهان مردم را بیدار می‌ساخت. ثانیاً اشتیاق به حقیقت را در مردم شعله‌ور می‌کرد و ثالثاً دامن اندیشه را از آلودگی شک و تردید پاک نمود.3. زندگی سقراط آینه‌ی تفکر معنوی او بود. او به تبعیت از فیثاغورث خود را فیلوسوفوس نامید زیرا جویندگی حقیقت خصوصیت ممتازی بود که سقراط تا دم مرگ نیز از آن دست برنداشت.

اسلاید 34: درس پنجم فلسفه : شهید راه حکمتروش سقراط،شیوه‌ی تعلیم حکمت : (ویژگی‌های سقراط)مقصود سقراط از گشت و گذار،عوامل محاکمه‌ی سقراط (علت کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌ها)سخنان ملتوس در دادگاه توضیحی درباره‌ی دانش خاص سقراط،تلاش سقراط برای کشف راز الهام خدایی نتیجه‌ی تلاش سقراط،راز پیام سروش دلفیمتهم کنندگان سقراط،سخنی رودررو : (دفاعیه‌ی سقراط برای اتهام گمراه ساختن جوانان )خلاصه‌ی بحث سقراط و ملتوس درباره‌ی جواناننتیجه‌گیری سقراط،اعتقاد به خدا ( دفاعیه‌ی سقراط برای اتهام انکار خدایانی که همه به آن اعتقاد دارند.)خلاصه‌ی بحث سقراط و ملتوس درباره‌ی خدایان ترس از مرگ

اسلاید 35: نظر سقراط درباره‌ی ترس از مرگحتی تا پای مرگ !آخرین سخنان،هرگز نخواهم گریختپیام سقراط،اولین پیام سقراطچگونگی مقابله‌ی سقراط با سوفسطاییان،شیوه‌ی کسب حکمت و دانایی از نظر سقراطویژگی‌ها یا خصوصیات نمی دانم سوفسطاییان،سقراط با فریاد «خود را بشناس»دومین پیام سقراطدرس ششم

اسلاید 36: درس پنجم فلسفه : شهید راه حکمتسقراط شهید راه حکمت است. برای آشنایی با عمق اندیشه‌های فلسفی سقراط باید با زندگی و سرگذشت سقراط مواجه شد.زندگی‌نامه سقراط1. در اواخر 470 و یا اوایل 469 پیش از میلاد در آتن متولد شد.2. مادرش ماما و پدرش سنگ‌تراش بود. ابتدا شغل پدر را داشت ولی بعد به سراغ علم رفت و در زندگی فقر و قناعت پیشه کرد.3. استاد به خصوصی در تحصیلات خود نداشت و بیشتر از راه مطالعه‌ی آثار گذشتگان تحصیل کرد.4. افلاطون بزرگ‌ترین شاگرد اوست.5. دارای زن و سه فرزند بود که زنش بسیار بداخلاق و نامهربان بود.6. به قصد شرکت در جنگ‌های پلوپونزی[1]شهر آتن را ترک کرد و رشادت‌های فراوان از خود نشان داد. سرانجام در سال 399 قبل از میلاد از سوی برخی منتقدان آتن محکوم به مرگ شد.

اسلاید 37: روش سقراطروش سقراط به دیالکتیک یا گفتگوی عقلی معروف است. (جدل) او به حقیقت اعتقاد داشت و می‌گفت حقیقت در درون افراد است که باید با سؤال و جواب آن را بشناسد.شیوه‌ی تعلیم حکمت : (ویژگی‌های سقراط)سقراط با منش و بزرگواری خویش، سخنانی ساده، خنده‌آور، شیرین و پرمعنا بر زبان می‌آورد که ژرفای خاصی داشت و این مفاهیم والا روح کمال طلبی را در انسان‌ها برمی‌انگیخت.مخاطبین سقراط: توده‌ی مردم از جمله بازاریان، اعیان، اشراف و ..... به خصوص جوانان بودند.موضوع تفکر و تأمل سقراط : مسائل روزمره‌ی زندگی

اسلاید 38: مقصود سقراط از گشت و گذار1. نباید جسم و مال و ثروت را بر کمال نفس ترجیح داد.2. ثروت فضیلت به بار نمی‌آورد بلکه این فضیلت است که ثروت به بار می‌آورد.- سقراط به‌خاطر پول سخن نمی‌گفت (برخلاف سوفسطاییان) بلکه سخن گفتن و پند دادن و بیدار ساختن او به خاطر رسالتی بود که خداوند با نداهای غیبی و در رویاها بر عهده او گذاشته بود.عوامل محاکمه‌ی سقراط (علت کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌ها):1. سقراط خوای راحت را از دیدگان فضل فروشان و جاه‌طلبان ربود.2. علاقه‌ی جوانان به راه و روش سقراط حسادت بسیاری از مدعیان تعلیم را برانگیخته بود.3. رویارویی سقراط با سوفسطاییان باعث کسادی بازار آن‌ها و رسوائی‌شان شده بود.اتهام چه بود ؟- سقراط در دادگاه هلیاست در شهر آتن محاکمه شد.- ملتوس از سوی متهم‌کنندگان، اتهامات سقراط را در دادگاه بیان کرد.

اسلاید 39: سخنان ملتوس در دادگاه                                                  انکار خدایان و سخن گفتن از خدای جدید1. مطرح کردن دو اتهام علیه سقراط                                                 گمراه کردن جوانان و برگرداندن آن‌ها از آئین گذشتگان2. از دادگاه برای سقراط تقاضای حکم مرگ کرد. اسطوره‌پرستی و تکیه بر عقاید گذشتگان بدون به‌کارگیری عقل و خرد ویژگی مشترک هر دو اتهام است.3. به مردم گفت: به هوش باشید تا سقراط که سخنور توانایی است شما را فریب ندهد.4. به مردم گفت: سقراط رفتاری خلاف دین در پیش گرفته و در پی آن است که به اسرار آسمان و زمین دست‌یاید.5. به مردم گفت: سقراط باطل را حق جلوه می‌دهد و این کار را به دیگران نیز می‌آموزد.- سقراط قبل از دفاع از خود و رد اتهاماتش نکاتی را بیان کرد.1. سخنان ملتوس شیوا بود ولی همه‌ی آن‌ها دروغ بود. از میان دروغ‌ها آن که بیشتر موجب حیرت شد ادعای او مبنی بر سخنور توانا بودن من است. این سخن بی‌پایه است مگر این‌که اینان هر کس را که راست بگوید سخنور بنامند.2. من با سادگی تمام با شما سخن خواهم گفت زیرا معتقدم آن‌چه بر زبان می‌آورم جز حقیقت نیست.3. با این‌که 70 سال از عمرم می‌گذرد نخستین با راست که به دادگاه آمده‌ام.4. باید توجه کنید آن‌چه می‌گویم راست است یا نه. زیرا وظیفه‌ی قاضی تشخیص حق از باطل و وظیفه‌ی من راستگویی است.5. علت همه‌ی تهمت‌ها دانش خاصی است که از طرف خدای معبد دِلفی بر عهده‌ی من گذاشته شد.

اسلاید 40: توضیحی درباره‌ی دانش خاص سقراط سؤال کرفون از سروش دلفی : آیا کسی داناتر از سقراط هست ؟پاسخ سروش دلفی : هیچ‌کس داناتر از سقراط نیست.تلاش سقراط برای کشف راز الهام خدایی  در ابتدا به نزد کسانی رفت که به دانایی مشهور بودند. با آنان سخن گفت و آنان را آزمود و فهمید کسانی که به نظر بیشتر مردم و به نظر خودشان بسیار دانا بودند، در حقیت بویی از دانایی نبرده بودند. او تلاش کرد برای آن‌ها روشن کند که پندارشان درباره‌ی خود نادرست است. اما این حقیقت بر آنان گران آمد و موجب دشمنی آنان شد. سقراط به این نتیجه رسید که هر دوی آن‌ها در دانایی برابرند، با این تفاوت که آن‌ها نمی‌دانستند‌که نادانند ولی سقراط می‌دانست و در همین نکته‌ی کوچک از آنان داناتر بود. (علم به جهل خود)

اسلاید 41: نتیجه‌ی تلاش سقراطکسانی که بیش از همه به دانایی شهرت داشتند به نظر من زبون تراز دیگران بودند و آن‌ها که چنین آوازه‌ای نداشتند خردمندتر از آنان بودند.جست‌و‌جوی سقراط برای پی بردن به راز معبد دلفی موجب دشمنی و تهمت بی‌شمار نسبت به او شد. از جمله این‌که سقراط به دانایی مشهور شد در حالی که از نظر سقراط دانای حقیقی کسی جز خدا نیست.راز پیام سروش دلفیداناترین شما آدمیان کسی است که چون سقراط بداند که هیچ نمی‌داند.- سقراط پس از فهمیدن راز پیام سروش معبد دلفی برای این‌که این راز را آشکارتر کند به آزمایش دانش انسان‌ها پرداخت تا به آنان نشان دهد که تا چه اندازه از دانش بی‌بهره‌اند و به این ترتیب فرمان خداوند را به‌جا آورد و درستی پیام او را آشکارتر کند. این جست‌و‌جو و پژوهش من باعث تقلید جوانان از من و آزمایش اشخاص شد، اما آنان به‌جای اعتراف به نادانی خود سقراط را متهم به گمراه ساختن جوانان کردند.

اسلاید 42: متهم کنندگان سقراط1. ملتوس به هواداری از شاعران2. آنیتوس خواستار انتقام پیشه‌وران و منتقدان3. لیکون نماینده‌ی خطیبان و وکیلان.سخنی رودررو : (دفاعیه‌ی سقراط برای اتهام گمراه ساختن جوانان )سقراط در دفاعیات خود با روش دقیق (جدل) نشان داد که گمراه کردن جوانان فقط تهمتی است که به او زده شده و هیچ حقیقتی ندارد.اصل مسلم (اصلی که هم سقراط و هم ملتوس به آن اعتقاد دارند) :«تربیت جوانان از هر کاری مهم‌تر است.»دو سؤال کلیدی که سقراط به وسیله‌ی آن‌ها ملتوس یا متهم‌کنندگان را به سکوت وا می‌دارد و بر آن‌ها غلبه می‌کند :1. چه کسی می‌تواند جوانان را تربیت کند ؟2. چه کسی می‌تواند اسب را خوب تربیت کند؟

اسلاید 43: خلاصه‌ی بحث سقراط و ملتوس درباره‌ی جوانانپاسخ‌های ملتوس به سؤال اول : (چه کسی می‌تواند جوانان را تربیت کند؟)1. قانون می‌تواند جوانان را تربیت کند. سقراط : چه‌کسی‌که البته باید قوانین را بشناسد، می‌تواند جوانان را تربیت کند.2. همه‌ی داوران این دادگاه می‌توانند جوانان را تربیت کنند.    سقراط : دیگر چه کسانی ؟3. همه‌ی تماشاچیان می‌توانند جوانان را تربیت کنند.            سقراط : دیگر چه کسانی ؟4. اعضای انجمن شهر و اعضای انجمن ملی جوانان هم می‌توانند جوانان را تربیت کنند.  سقراط : همه‌ی آتنیان به جز من می‌توانند و جوانان را تربیت کنند.در پاسخ به سؤال دوم (چه کسی می‌تواند اسب را خوب تربیت کند؟)1. همه نمی‌توانند اسب را خوب تربیت کنند.2. فقط کسانی که در تربیت اسب تخصص دارند (مهتری) از عهده‌ی تربیت خوب اسب برمی‌آیند.

اسلاید 44: نتیجه‌گیری سقراط1. تربیت یک جوان یا یک انسان از تربیت اسب آسان‌تر است. زیرا ملتوس معتقد است تربیت انسان از عهده ی همه برمی‌آید جز یک نفر (سقراط) ولی تربیت اسب این‌گونه نیست.2. ملتوس برخلاف ادعای خود که به تربیت جوانان اهمیت می‌دهد، هیچ‌گاه به تربیت جوانان فکر نکرد و در آن هیچ بصیرتی ندارد و سقراط را برای موضوعی که خودش از آن کاملاً بی‌خبر است به دادگاه کشانده است.اعتقاد به خدا ( دفاعیه‌ی سقراط برای اتهام انکار خدایانی که همه به آن اعتقاد دارند.)نکته : در یونان قدیم بزرگ‌ترین خدا، خورشید بود و در پی آن ماه نیز مقام خدایی داشت. یونانیان مراسمی مخصوص در باب خدای خورشید داشتند و بی‌احترامی به خورشید و ماه خطایی نابخشودنی بود.اصل مسلم : کسی که علم و قدرت و عدالت فوق بشری را قبول داشته باشد، وجود خدا را نیز قبول دارد. (از اثر می‌توان پی به مؤثر برد.)

اسلاید 45: خلاصه‌ی بحث سقراط و ملتوس درباره‌ی خدایان ادعای ملتوس : سقراط خورشید را سنگ می‌داند و ماه را کره‌ای خاکیپاسخ‌های سقراط :1. آیا کسی می‌تواند امور انسانی را بپذیرد ولی منکر وجود انسان شود؟                   ملتوس : سکوت کرد2. آیا کسی می‌تواند زین و لگام و دهنه و امور مربوط به اسب را بپذیرد .                ملتوس : سکوت کرد.ولی وجود اسب را انکار کند؟(ملتوس سکوت کرد زیرا می‌دانست سقراط در بحث و استدلال زبردست است و می‌تواند از پاسخ او بر علیه خودش استفاده کند، از این رو سقراط خود پاسخ می‌دهد که چنین کسی یافت نمی‌شود.)3. آیا کسی پیدا می‌شود که علم و قدرت و عدالت فوق بشری را قبول داشته باشد ولی وجود خداوند را منکر شود.ملتوس : قصد پاسخ نداشت اما داوران و قاضیان دادگاه او را مجبور به پاسخگویی کردند و ملتوس پاسخ داد که چنین فردی پیدا نمی‌شود.4. اگر حرف ملتوس راست باشد دلیل آن است که من به وجود خداوند معتقدم و سکوت ملتوس دلیل صحت و راستی سخن من است.نکته : سقراط علت محکوم شدن خود در دادگاه را کینه‌ها و حسادت‌ها می‌داند.

اسلاید 46: ترس از مرگ - سقراط در پاسخ به این سؤال که آیا ابلهی نیست که انسان کاری کند که جانش به خطر بیفتد؟ می‌گوید ملاک انجام یک کار آن است که آیا آن کار درست است یا غلط و اگر درست بود حتی اگر به مرگ منجر شود نباید از آن ترسیداما بسیاری از مردم هنگامی‌که بخواهند کاری انجام دهند به این می‌اندیشند که آیا آن کار منجر به مرگ می‌شود یا خیر و اگر به مرگ منجر شود هرچند که کاری صحیح باشد از انجام آن دست می‌کشند؛ ولی اگر به مرگ منجر نشود حتی اگر کاری ناپسند باشد به آن اقدام می‌کنند.- سقراط معتقد است از آن‌جا که به راه درستی دست یافته و خداوند او را مامور کرده است که 1) در جستجوی دانش بکوشد. 2) آن را به دیگران آموزش دهد، به خاطر ترس از مرگ از این فرمان الهی سر برنمی‌تابد.اگر به خاطر ترس از مرگ از فرمان خداوند سرپیچی می‌کرد سزاوار بود: دادگاهی تشکیل شود و گفته شود که سقراط به خدا اعتقاد ندارد زیرا از فرمان خدا سرپیچی کرده و ادعای دانشی که در حقیقت فاقد آن بود را کرده است.

اسلاید 47: نظر سقراط درباره‌ی ترس از مرگترس از مرگ جز این نیست که آدمی خود را دانا پندارد بی‌آن‌که دانا باشد.هیچ‌کس نمی‌داند مرگ چیست و از این رو نمی‌تواند ادعا کند که مرگ امری سهمگین است.کسی که از مرگ می‌هراسد خود را نسبت به آن دانا می‌پندارد، در حالی‌که دانا نیست.شاید مرگ برای انسان نعمت بزرگی باشد، با این همه مردم چنان از مرگ واهمه دارند و از آن می‌گریزند که گویی به یقین می‌دانند که مرگ بزرگ ترین بلاهاست.- سقراط تفاوت خود را با مردم در باب مرگ این‌گونه بیان می‌کند که فقط از چیزهایی می‌ترسد که می‌داند به راستی زیان آورند یعنی : 1. بی‌اعتنایی به قانون  2. سرپیچی‌از‌فرمان‌کسی‌که‌بهتر‌و برتر از اوست، خواه خدا باشد و خواه آدمی

اسلاید 48: حتی تا پایان مرگ !- سقراط معتقد بود یا نباید به دادگاه فراخوانده شود و یا باید دادگاه رأی به اعدام او بدهد زیرا در غیر این‌صورت فرزندان شما بیش از پیش به او می‌گردند و فاسد‌تر می‌شوند.- سقراط به کسانی که ممکن بود با این شرط که سقراط از روش و طریق خود دست بردارد از اعدام او صرف‌نظر کنند گفت :هرچند که شما را دوست دارم ولی فرمان خداوند را بر فرمان شما ترجیح می‌دهم و تا جان دارم از جستجوی حکمت و آگاه ساختن مردم دست برنمی‌دارم.- سقراط‌هیچ‌سعادتی‌را برای‌مردم‌شهر‌خود‌بالاتر‌از‌خدمتی‌که او‌به پیروی از فرمان خداوند برای مردم می‌کرد نمی‌دانست.- خدمتی که سقراط به مردم می‌کرد و آن را بالاترین سعادت برای مردم شهر خود می‌دانست عبارت بود از این‌که به پیران و جوانان اثبات کند بیش از آن‌که در اندیشه‌ی تن و مال و مقام باشند باید به روح خود و تربیت آن بپردازند.- سقراط بیان کرد که در هیچ شرایطی از مأموریت خود دست برنمی‌دارد حتی تا پای مرگ.

اسلاید 49: آخرین سخنان(قسمت اول ار کتاب مطالعه شود)- از نظر سقراط گریز از مرگ دشوار نیست. بلکه گریز از بدی دشوار است، زیرا بدی از مرگ تندتر می‌دود به همین علت او با پیری و ناتوانی به دام مرگ افتاده اما مدعیانش همه با چستی و چالاکی در چنگال بدی گرفتار آمدند.- تعریف سقراط از مرگ : اگر مرگ انتقال به جهانی دیگر است و اگر این سخن راست است که همه در گذشتگان در آن جا گرد آمده‌اند، پس چه نعمتی بالاتر از این‌که آدمی از این مدعیان که عنوان قاضی بر خود نهاده‌اند، رهایی یابد و با داوران دادگر آن جهان روبرو شود و با نیکان و بلند مرتبگان همنشین شود.هرگز نخواهم گریختسقراط برای‌ آن‌که به پیرانه سری متهم نشود و این که زندگی دنیا را بسیار دوست دارد، پبشنهاد فرار کردن را نپذیرفت.1. یک حکیم به دنیا دلبستگی ندارد. 2. آزادگی و سربلندی خود را برای این‌که چند صباحی بیشتر زنده بماند خدا نمی‌کند.3. من که در گفتار از بی‌اعتنایی به دنیا سخن گفته‌ام، اگر در عمل خود را مشتاق توقف و زندگی در دنیا نشان دهم گویی خود را مسخره کرده‌ام.جام شوکران (مطالعه‌ی کتاب)

اسلاید 50: پیام سقراط- سقراط در دفاعیه‌ی خود را از دانایی‌اش را این‌گونه بیان می‌کند که نسبت به نادانی خود آگاه است ولی دیگران از نادانی خود بی‌خبر هستند. به همین جهت او :مأموریت معنوی خود را در این می‌دید که با مدعیان علم و دانایی به گفتگو بنشیند و به آن‌ها نشان دهد که از دانش بهره‌ای ندارند.                          1) اولین گام در طریق حکمت و دانایی خود‌آگاهی است.پیام سقراط                          2)سقراط با آموختن راه صحیح تفکر به مخاطب خود، نشان داد اگر به تعاریف ثابت اشیا برسیم                            به دانش درست و مطمئنی دست یافته‌ایم.اولین پیام سقراطسقراط در زمان خود با سوفسطاییانی مبارزه کرد که این ویژگی‌ها را داشتند.1. از سخن‌وری و مجلس‌آرایی و حماسه‌سرایی استفاده می‌کردند و این‌گونه نظر مردم را به خود جلب می‌کردند.2. هدف آنان کسب مال و شهرت بود.3. موفقیت سوفسطاییان باعث شد : الف) به غرور و ادعای آنان افزوده شود.ب) توجه جوانان به موقعیت اجتماعی آنان و تلاش برای پیروی از آنان .

اسلاید 51: چگونگی مقابله‌ی سقراط با سوفسطاییانسقراط به‌عنوان یک فیلسوف آگاه با تدبیری عالمانه به مبارزه با سوفسطاییان پرداخت و با آنان به گفت‌و‌گو نشست و با تیزبینی و نکته‌سنجی آنان را در بحث به بن‌بست می‌کشانید تا به نادانی خود اعتراف کنند.شیوه‌ی کسب حکمت و دانایی از نظر سقراطسقراط دست مخاطب خود را می‌گیرد. مخاطبی که می‌پندارد همه چیز را می‌داند. بر هر کاری تواناست و برتر از او کسی وجود ندارد.سقراط مخاطب خود را سوق می‌دهد تا به نقطه‌ای برسد که دیدگانش باز شود و دریابد که تا سرمنزل دانش حقیقی فاصله‌ی بسیار دارد و گام اول در طریق کسب حکمت و دانایی همانا خود آگاهی است. خودآگاهی سقراط همان نمی‌دانم اوست.ویژگی‌ها یا خصوصیات نمی‌دانم سقراط :1. آوای خویشتن‌شناسی و درس آگاه شدن از گوهر تابناک انسانیت که در درون هر انسانی نهفته است و در تاریخ اندیشه‌ی بشر طنین‌انداز شده است.2. طوفانی است در کاشانه‌ی سوفسطاییان تا آن‌ها را از مستی غرور بیدار کند.3. سوفسطاییان را از اسارت جهل مرکب آزاد سازد.[2]4. به سوفسطاییان نشان دهد که بر ادعاهای خود هیچ برهان قاطعی ندارند و به ظن و گمان خود دلخوش کرده‌اند و از جهالت خود خرسندند.5. سرآغاز راه حکمت و معرفت و همراه همیشگی جوینده‌ی حقیقت است.

اسلاید 52: ویژگی‌ها یا خصوصیات نمی دانم سوفسطاییان1. معنایی جز «نمی‌توانم بدانم» ندارد.2. بشر به هیچ معیار ثابتی در شناخت و عمل نمی‌تواند دسترسی یابد.3. دانش و معرفت هم‌چون تارهای عنکبوت سست و لرزان است.4. بشر برای همیشه محکوم به جهل و شک و بی‌اعتمادی است.5. ادعاهای آن‌ها مبتنی بر برهان قاطع نبوده بلکه بر پایه‌ی ظن و گمان است.سقراط با فریاد «خود را بشناس »1. پرده‌ی جهل مرکب را از مقابل دیدگان فرو انداخت.2. فرد را بر کرسی تواضع نشاند.3. به فرد آموخت با تکیه بر عقل خدادادی می توان از وسوسه‌ی شک و گمان خلاصی یافت و راه حقیقت را پیمود.

اسلاید 53: دومین پیام سقراط1. سقراط در گفت‌و‌گو با مخاطب خود کمبود معلومات او را آشکار ساخت.2. راه صحیح تفکر را به مخاطب خود آموخت.3. در بحث‌های فلسفی خود می‌کوشید تا از امور گوناگون تعریف ثابت و درستی ارائه دهد.4. بحث مهم معرِّف یا تعریف در منطق یادگار سقراط است.5. سقراط در مبارزه‌ی علمی خود علیه سوفسطاییانی که معتقد بودند همه‌ی دانش‌ها نسبی است و معیار ثابتی برای تشخیص درست و نادرست وجود ندارد، می کوشید تا نشان دهد که : هر چیزی از تعریف ثابتی برخوردار است و اگر به تعاریف اشیا برسیم به دانش درست و مطمئنی دست پیدا کرده‌ایم.6. سقراط چهره‌ی درخشان تاریخ فلسفه است که با او جریان عظیمی از تفکر ایجاد گردید که هم‌چنان زنده و پایدار در حرکت و تحول است.

اسلاید 54: درس ششمشناخت و معرفتدو اثر مهم افلاطونشناخت و ادراک حسیمعرفت حقیقی،ویژگی‌های معرفت حقیقینارسایی حواسنکته : بی‌اعتباری حواس ( ادراک حسی)شناسایی واقعی در کجاست ؟تفاوت عالم طبیعت و عالم مثل،مرجع کلیاتتمثیل غار،مراحل انتقال از تاریکی به روشناییدرس هفتم

اسلاید 55: درس ششمگوهرهای اصیل و جاودانه  : ( افلاطون )زندگی نامه افلاطون :1) افلاطون از بزرگ‌ترین فلاسفه جهان، در قرن 5 پیش از میلاد در آتن و در یک خانواده متشخص آتنی به دنیا آمد.2) نام اصلی او آریستو کلس بوده و نام افلاطون بعدها به سبب پیکر تنومندش به او داده شده است.3) در آغاز جوانی به مطالعه نقاشی و سرودن شعر پرداخت.4) در سن 20 سالگی با سقراط آشنا شد و به شاگردی او درآمد و تا آخر عمر سقراط با او بود.5) سبک افلاطون در مباحث فلسفی، سبک گفتگوی عقلانی است که به دیالکتیک مشهور است و آن و آن را از سقراط آموخته است.6) قهرمان داستان‌های فلسفی افلاطون، سقراط است و این به خاطر احترام افلاطون به استاد خود بوده است.7) افلاطون : 1) دانشگاهی به نام آکادمی در آتن بنا کرد. 2) حوزه‌های مختلف علمی را در آنجا پدید آورد. 3) بر تربیت شاگردان زیادی همت گماشت.

اسلاید 56: شناخت و معرفتافلاطون پیرامون موضوعات مختلف از جمله جامعه، حکومت، تربیت و ..... مباحث متعددی دارد ولی در این کتاب دیدگاه او در خصوص شناسایی مورد توجه قرار گرفته است زیرا بحث شناخت از مقولاتی است که مورد مغالطه‌های شدید سوفسطاییان بود. آنها معتقد بودند ملاک حقیقت و واقعیت ادراک حسی بشر است و این که دانش امری نسبی است. از این جهت انتقادهای او به این دیدگاه و نظر خود ایشان در باب شناسایی مورد بررسی قرار گرفته است.1) شناخت و معرفت از مسائلی است که ذهن بشر را از دیرباز به خود مشغول داشته است.2) شناخت توأم با یقین که با گذشت زمان و تغییر روزگار تغییر نکند و اعتبار آن کم نشود از مطلوب‌ترین چیزها برای انسان بوده است.3) همه‌ی فلاسفه سعی کرده‌اند که شرایط لازم برای شناخت یقینی را بیان کنند.سؤال‌هایی که افلاطون درباره‌ی مسأله‌ی شناسایی مطرح می‌کنند :1) شناخت حقیقی چیست ؟ به عبارت دیگر کدام‌یک از آگاهی‌هایی که ما به دست می‌آوریم، از اعتبار بیشتری برخوردار است.2) شناخت حقیقی به چه اموری تعلق می‌گیرد ؟ یا آگاهی‌هایی که از اعتبار بیشتری برخوردار است به چه اموری مربوط می‌شود.افلاطون سعی می‌کند به این سؤال‌ها پاسخ گوید اما نکته مهم آن است که :1) افلاطون در هیچ یک از کتاب‌ها و رساله‌ها خود، بیان کاملاً منظم و ساخته و پرداخته‌ای از شناسایی ارائه نمی‌دهد و با مراجعه به یک یا چند کتاب او نمی‌توان دیدگاه کامل افلاطون را در باب شناسایی به دست آورد. پس لازم است آنها را  گردآوری کرده و در کنار هم قرار داد تا به نظریه او رسید.2) هرچند افلاطون دیدگاه‌های خود در باب شناسایی را به صورت پراکنده آورده اما در دو کتاب خود در این باره بیشتر بحث کرده است.

اسلاید 57: دو اثر مهم افلاطونتئتتوس : 1. به تفصیل آرای نادرست در باب شناخت و معرفت می‌پردازد و انتقادات هر یک از آن‌ها را مطرح کرده و نشان می‌دهد که هیچ‌یک از آنها شایسته‌ی نام شناسایی واقعی نیست.2. قهرمان داستان در این رساله سقراط است که مخاطب او ریاضی پژوه جوان تئتتوس می‌باشد.3. افلاطون از زبان سقراط در این کتاب، نظریه‌ی سوفسطاییان خصوصاً نظریه ی پروتاگوراس را در باب شناسایی نقد می‌کند و آن را باطل می‌کند.جمهوری :1. قهرمان این کتاب نیز سقراط است.2. افلاطون از زبان سقراط در این کتاب ضمن بیان تمثیل غار، نظریه مُثُل را که نظریه‌ی او در باب شناسایی واقعی است بیان می‌کند.3. مخاطب سقراط در بحث تمثیل غار، شخصی به نام «گلاوکن» است.

اسلاید 58: شناخت و ادراک حسیاز آنجا که در این بحث سقراط به نقد سخن سوفیست‌ها به خصوص پروتاگوراس می‌پردازد، ابتدا با نظر او آشنا می‌شویم:از دیدگاه پروتاگوراس :1) شناسایی حقیقی همان شناختی است که ما با حواس خود به دست می‌آوریم.2) آنچه حواس هر کسی گواهی می‌دهد، و به بیان دیگر هر چه را که فردی از طریق حواس خود ادراک می‌کند برای او عین حقیقت است.3) با توجه به این که شناسایی معتبر برای هر شخصی شناسایی حسی است و حس افراد مختلف متفاوت است، دانش هر فردی با دیگران متفاوت است. لذا حقیقت نسبی است و هیچ دانش پایدار و مطلقی وجود ندارد.4) انسان معیار همه چیز است، مقیاس هستی آنچه هست و این‌که چگونه است و مقیاس نیستی آنچه نیست و این‌که چگونه نیست، مقصود پروتاگوراس آن است که حقیقت هر چیز برای من همان‌گونه است که به ادراک من درمی‌آید و حقیقت هر چیز برای تو آن‌گونه است که به ادراک تو در می‌آید.

اسلاید 59: اشکالاتی که سقراط بر نظریه‌ی پروتاگوراس وارد می‌کند :اشکال اول : از نظر سقراط وقتی بادی می‌وزد یکی سردش می‌شود و دیگری سردش نمی‌شود یا یکی سرما را بیشتر احساس می‌کند و دیگری کمتر.در این حالت ما دو راه پیش رو داریم :راه اول : باد واقعاً هم سرد است و هم گرم و همین باعث شده که یکی آن را سرد احساس کند و دیگری سردی آن را احساس نکند یا کمتر احساس کند.راه دوم : با توجه به آنکه ادراک حسی هر شخص برایش معتبر است (نظر پروتاگوراس) باد برای کسی که آن را سرد احساس می کند سرد است و برای کسی که آن را سرد احساس نمی کند، سرد نیست.راه اول ظاهراً نمی‌تواند مورد پذیرش باشد زیرا ممکن نیست چیزی هم سرد و هم گرم باشد و این دو متضاد یکدیگرند. اگر چیزی سرد باشد، دیگر گرم نیست و اگر گرم باشد دیگر سرد نیست. (جمع دو ضد محال است.)اگر راه دوم پذیرفته شود که همان دیدگاه پروتاگوراس است این اشکالات حاصل می‌شود:1) هیچ انسانی نمی‌تواند عاقل‌تر از انسان دیگری باشد زیرا هر کس بهترین داور احساس‌هایی است که به دست می‌آورد.2) تعلیم و تعلّم کار بیهوده‌ای است زیرا تعلیم و تربیت وقتی معنا می‌یابد که فردی عاقل‌تر از دیگری باشد و سعی کند‌دانسته‌های‌خود را به‌دیگران نیز بیاموزد‌اما اگر‌کسی‌عاقل‌تر از دیگری نباشد تعلیم و تربیت کاملاً بی‌معنا خواهد بود.3) کار پروتاگوراس که به تعلیم مردم می‌پردازد و مزد قابل توجهی می‌گیرد، کار غلطی است.4) همه‌ی بحث‌ها و کاوش‌های علمی و فلسفی بی‌معناست.اشکال دوم : از نظر سقراط طبق نظر پروتاگوراس اگر شناخت حقیقی و معتبر مساوی با ادراک حسی باشد، پس دیدن برابر با شناختن و ندیدن مساوی با نشناختن است. با توجه به این مقدمه اگر کسی چیزی را ببیند و بشناسد، همین که چشم بر هم گذاشت و آن را ندید، نباید آن را بشناسد در حالی که چنین چیزی ممکن نیست و هیچ‌کس این حرف را نمی‌پذیرد.نتیجه : شناسایی نمی‌تواند همان ادراک حسی باشد. پس نظریه‌ی پروتاگوراس نظریه‌ای نادرست است.

اسلاید 60: معرفت حقیقیافلاطون در پاسخ به دو سؤال : معرفت حقیقی چیست ؟ و به چه اموری تعلق می‌گیرد ؟بیان می کند که شناختی حقیقی است که همراه با یقین و استواری باشد و آگاهی‌های هستی که مطابق با موازین دقیق معرفت نیست به راحتی دست‌خوش شک و تردید یا زوال می‌شود.ویژگی‌های معرفت حقیقی1) خطا ناپذیر بودن :            - این ویژگی ضامن صحت و درستی یک معرفت است.           - این ویژگی با ادراک عقلانی و به کار بردن قوه‌ی عقل تأمین می‌گردد.           - خطا‌پذیری حواس موجب می‌شود که این ویژگی در ادراک حسی معتبر نباشد. 2) تعلق داشتن به امور پایدار :      - این ویژگی ضامن دوام و ثبات یک معرفت است.     - این ویژگی با سیر و حرکت عقلانی از عالم طبیعت به عالم ماوراء طبیعت (مُثُل) حاصل می‌شود. که در قسمت راه‌حل افلاطون برای رسیدن به معرفت یقینی بیان می‌شود.        - از آن جهت که حواس ما با عالم طبیعت ارتباط دارد و در عالم طبیعت همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است و ثبات ندارد پس ادراک حسی ویژگی دوم را ندارد.

اسلاید 61: نارسایی حواسادراک حسی هیچ‌یک از دو ویزگی معرفت حقیقی را ندارد و لذا شایسته ی اعتنا نیست.               1) ویژگی اول معرفت حقیقی را ندارد.    1. حواس خطاپذیر هستند و حواس ما دائماً در معرض خطا                                         (خطا ناپذیری)                      قرار دارند.                                                2. ادراک‌حسی‌نسبی‌است‌یعنی‌از‌فردی‌به فرد دیگر فرق می کند.                                                 3. ادراک‌حسی‌در‌مواردی‌فریبنده و تحت‌تأثیر‌عوامل‌مختلف‌است.               2) ویژگی دوم معرفت حقیقی را ندارد.     آنچه با حواس ادراک می‌کنیم عالم طبیعت است که همه                 (تعلق داشتن به امور پایدار)             چیزدر آن‌در حال تغییر و تحول است و هیچ پدیده‌ای وضعیت                                                         ثابت‌ندارد.‌در‌عالم ‌محسوسات ‌سراغ ‌از‌ثبات ‌و‌ پایداری نمی‌توان                                                      گرفت و همه چیز حاکی از بی‌قراری جهان مادی است.              افلاطون در دیدگاه خود مبنی بر این که جهان طبیعت، جهان حرکت است، دیدگاه فیلسوف پیش از سقراط، هراکلیتوس را پذیرفته بود.هراکلیتوس : شما نمی‌توانید دو بار در یک رودخانه گام نهید، زیرا آبهای تازه است که همواره جریان دارد و بر شما می‌گذارد.

اسلاید 62: نکته : بی‌اعتباری حواس ( ادراک حسی)معنای اول : هر نوع ادراک حسی اعم از دیدن، شنیدن، لمس کردن و .... اشتباه و بی‌اعتبار است. مقصود از بی‌اعتباری حواس این معنا نیست.معنای دوم : ادراک حسی، شناخت جزیی است که به خودی خود بی‌اعتبار است و ما را به معرفت یقینی نمی‌رساند اما با استفاده از ابزار عقل، این ادراکات جزیی معتبر می‌شوند و ما را به شناخت حقیقی رهنمون شوند.مقصود از بی‌اعتباری حواس معنای دوم است.نکته: افلاطون در مقام نقد سخن سوفسطاییان که معتقد بودند محسوسات به خودی خود دارای ارزش هستند، می‌کوشد تا نادرستی گفتار سوفسطاییان را در این که معرفت حقیقی تنها از طریق حواس پیدا می‌شود، آشکار کند. بنابراین نباید پنداشت که افلاطون با هرگونه ادراک حسی مخالف است و تمام آنها را کاملاً بی‌ارزش می‌داند. بلکه افلاطون ادراک حسی را که با ابزار عقل سنجیده باشد دارای اعتبار می‌داند.

اسلاید 63: شناسایی واقعی در کجاست ؟راه‌حل افلاطون برای رسیدن به شناسایی یقینی و معرفت حقیقی شامل دو مرحله است که به نظریه‌ی «مُثُل» شهرت دارد.مرحله‌ی اول : مشخصه‌ی اول در معرفت حقیقی که همان خطا‌ناپذیری آن است را باید با به کار بردن قوه‌ی عقل تأمین کرد. ادراک عقلانی ادراکی است که می‌توان ساحت آن را از هرگونه خطایی پاک کرد.مرحله‌ی دوم : ویژگی دوم در معرفت حقیقی یعنی تعلق داشتن به امور پایدار، در جهان محسوسات که پیوسته در حرکت و دگرگونی است، تأمین نمی‌شود بلکه باید آن را در جهانی بر تراز طبیعت جست‌و‌جو کرد.از دیدگاه افلاطون آدمی با عروج عقلانی از مرز محسوسات عبور کرده و در ماوراء طبیعت به شهود عقلانی حقایق آن‌دیار موفق‌می‌شود و ملاحظه می‌کند که‌آنچه در این‌جهان محسوس‌وجود دارد تنها‌سایه‌هایی از آن حقایق برین است.مثال : موجودات جهان ماوراء طبیعتمُثُل : جمع مثال که همان گوهرهای اصیل و جاودانه‌ای هستند که موجودات این جهان همگی بدل یا سایه‌های آن‌ها محسوب می‌شوند.

اسلاید 64: تفاوت عالم طبیعت و عالم مثلعالم طبیعت : 1. عالم محسوسات است.     2. هر امری جزیی است .       3. تغییر و بی‌ثباتی دارد .4. موجودات آن سایه‌ها و بدل‌های عالم مثل هستند.                       5. با حس و تجربه درک می‌شود.عالم مُثُل : 1. عالم معقولات است.           2. امور کلی است.                3. ثابت و پایدار است.3. موجودات آن حقایق برین و گوهرهای اصیل و جاودانه هستند.        5. با ادراک عقلانی به دست می‌آید.مرجع کلیاتافلاطون برای درک بهتر نظریه‌ی مثل، بحث مفاهیم کلی را بیان می کند.با توجه به قضایای :       حسن انسان است.                              پروین انسان است.                             رضا انسان است.در می‌یابیم که همه اشخاص در یک چیز مشترکند و آن محمول انسان است. پس کلمه‌ی انسان یک تصور کلی است که برای شناخت حسن، پروین و رضا از این تصور کلی استفاده می کنیم.جایگاه تصور کلی کجاست ؟ تصور کلی به چه چیزی دلالت می‌کند؟نظر ارسطو : اولاً جایگاه تصور کلی ذهن است و ثانیاً هر مفهوم کلی بر افراد و مصادیق خود دلالت دارد.نظر افلاطون : اولاً جایگاه تصور کلی عالم مُثُل است و ثانیاً الفاظ کلی بر یک موجودات حقیقی در عالم مثل دلالت می‌کنند که موجودات عالم طبیعت سایه‌ی آن به شمار می‌رود. باید توجه داشت : 1. حس در عالم طبیعت فقط می‌تواند سایه‌ی مثل را مشاهده کند و از مشاهده‌ی خود مثل عاجز است.2. فقط با سیر عقلانی است که می‌توان از عالم ماده گذر کرد و قدم به عالم مُثُل نهاد و با ابزار موجودات آن عالم را مشاهده کرد.

اسلاید 65: تمثیل غارافلاطون نظریه‌ی خود در باب عالم مُثُل را :1) در کتاب جمهوری2) در ضمن تمثیلی به نام «تمثیل غار» 3) از زبان سقراط که قهرمان اصلی نوشته‌های اوست.4) و در گفتگو با فردی به نام «گلاوکن» مطرح ساخته است.برای مطالعه‌ی تمثیل غار به کتاب مراجعه شود.مراحل انتقال از تاریکی به روشناییدر مرحله‌ی اول : سایه‌ها و تصاویر اشخاص و اشیاء را که در آب می افتد بهتر از چیزهای دیگر تشخیص می‌دهد.در مرحله‌ی دوم: خود آدمیان و اشخاص را خواهد دید.در مرحله‌ی سوم : به تماشای آسمان و ستارگان می‌پردازد. آنها را در شب بهتر می‌بیند زیرا چشمش به روشنایی ماه و ستارگان زودتر عادت می‌کند.در مرحله‌ی‌چهارم‌: می‌تواند خود خورشید را نه‌تصویر آن‌در آب یا چیزهای دیگر، در عین پاکی و تنهایی مشاهده کند.

اسلاید 66: شخص با رسیدن به مرحله‌ی چهارم متوجه می‌شود :1) پدیدآورنده‌ی سال‌ها و فصل‌ها و ما در همه‌ی چیزهایی که در عالم دیدنیها وجود داردخورشید است.2) علت این‌که توانست به تدریج همه‌ی دیدنی‌ها را در مراحل چهارگانه ببیند نیز خورشیداست.انطباق تعابیر به کار رفته در تمثیل غار با بحث شناخت انسان :1) غار تمثیل عالم محسوسات (عالم طبیعت) است.2) زندانیان تمثیل انسان‌ها در عالم طبیعت هستند.3) پرتو آتش تمثیل خورشید است.4) سایه‌های افتاده بر دیواره‌ی غار تمثیل موجودات عالم طبیعت است.5) مجسمه‌ها و انسان‌های در حال رفت و آمد تمثیل موجودات عالم مثل است.6) عالم خارج از غار تمثیل عالم مثل است.7) حرکت تدریجی فرد از غار به بیرون تمثیل حرکت تدریجی عقلانی و به تعبیر دیگر سیر و صعود روح برای رسیدن به عالم مثل یا همان عالم شناسایی واقعی است.

اسلاید 67: افلاطون معتقد است انسان در پایان سیر و سلوک عقلانی و پس از تحمل رنج‌های طاقت فرسا در عالم معرفت حقیقی (عالم مثل)اولاً چیزی را می‌یابد که مبدأ و آغاز همه مثل است.ثانیاً تصدیق می‌کند که همه سایه‌ها و تصاویر جلوه‌گاه خوبی و زیبایی اوست.افلاطون مبدأ همه‌ی مثل را با نام‌هایی هم‌چون «مثال نیک» ، «مثال خیر» و «مثال زیبا» آورده است و مقصود او همان خداوند است.نکته آخری که باید بدانیم آن است که تمثیل غار نه تنها در باب شناخت حقیقی و معتبر ارائه شده است بلکه افلاطون در باب تأثیر تربیت در طبیعت (ذات) انسان نیز همین تمثیل را به کار می‌برد. این مثال نشان می‌دهد که از دیدگاه افلاطون شناخت حقیقت با نوعی تربیت اخلاقی همراه است و انسان در مسیر شناخت عروج و صعود روحی نیز پیدا می‌کند.

اسلاید 68: درس هفتم : علت‌های چهارگانهعلت نام‌گذاری روش ارسطو به مشاء،تفاوت افلاطون و ارسطوطرح فلسفی ارسطو برای تبیین عقلانی جهان طبیعت،« علت‌های چهار گانه »سخنی از بهمنیارعلت فاعلیعلت مادی،علت صوریطبیعت و علت صوریعلت غایی

اسلاید 69: درس هفتم : علت‌های چهارگانه   زندگی نامه ارسطو :1) در سال 384 قبل از میلاد در شهر استاگیرا از شهرهای مقدونیه به دنیا آمد و در سال 321 قبل از میلاد در 63 سالگی از دنیا رفت.2) پدرش طبیب و از نزدیکان پادشاه مقدونیه بود. شخصیت علمی و اجتماعی پدر، در زندگی ارسطو تأثیر زیادی داشت. او از همان کودکی آثار هوشمندی و علاقه به مسائل علمی را از خود بروز داد.3) در سن 18 سالگی به آکادمی افلاطون رفت و حدود 20 سال در مکتب او کسب دانش کرد.4)‌ارسطو‌از نظر‌اوج اندیشه‌های‌فلسفی‌هم‌پای‌افلاطون‌نیست.‌اما‌وی‌سهم بیشتری در شکل‌گیری دانش بشری داشته است.5) ارسطو تا قرن‌های متمادی بعد از خود به عنوان معلم اول لقب یافت زیرا :1. در طبقه‌بندی علوم زمان خود مؤثر بود.2. در تحقیقات دامنه دار علمی از استاد خود افلاطون پیشی گرفت.3. مرجع نهایی مسایل علمی و فکری بود.4. مدون علم منطق بود.6) روش فلسفی ارسطو به روش مشاء معروف شد.7) پیروان ارسطو معروف به مشاییان (استدلاییان) هستند.در عالم اسلام : کندی – فارابی- بوعلی سینا- خواجه نصیر الدین طوسی- میرداماد- ابن رشددر جهان مسیحیت : توماس آکویناس1) منظور از روش مشاء، روش تحقیق ارسطو است. او برای رسیدن به مقصود تنها روش معتبر را استدلال‌های دقیق برهانی می‌دانست؛ به همین جهت برای عقل اصالت قائل بود.

اسلاید 70: علت نام‌گذاری روش ارسطو به مشاء الف) ارسطو هنگام تدریس، بسیار راه می‌رفت. لذا کلمه‌ی مشاء که صیغه‌ی مبالغه از کلمه‌ی (مشی) است در مورد او به کار رفته است.ب)‌از‌آنجا‌که‌استدلال‌برهانی‌حرکت‌گام‌به‌گام‌ذهن است برای رسیدن به دانش جدید روش ارسطو به این نام معروف شد.تفاوت افلاطون و ارسطو1) روش افلاطون روش دیالکتیک یا گفت‌و‌گوی عقلانی (جدل) است اما روش ارسطو روش مشایی (استدلال برهانی) است.2) افلاطون فیلسوف ایده‌آلیست است یعنی قائل به موجوداتی به نام مثال یا ایده در عالم مثل (ماوراء طبیعت) است. اما ارسطو یک فیلسوف رئالیست است یعنی فیلسوفی واقع‌بین که به توجیه عقلانی طبیعت و دگرگونی‌های آن پرداخته و اعتقادی به ایده یا مثال ندارد.

اسلاید 71: طرح فلسفی ارسطو برای تبیین عقلانی جهان طبیعتآنچه بیش از همه توجه ارسطو را در عالم طبیعت به خود متوجه ساخته است، تغییر و تحولات جهان طبیعت و به تعبیر دیگر حرکت در عالم طبیعت است. گویی طبیعت در تمام ابعاد وجودش در یک کلام در حال «شدن» است. لذا ارسطو به عنوان یک فیلسوف واقع‌بین درصدد این است که حرکت‌های موجود در عالم طبیعت را تبیین عقلانی کند. در این طرح فلسفی ارسطو می‌کوشد تا اصلی‌ترین و کلی‌ترین عواملی را که در هر تغییر و تحولی مؤثر است، شناسایی کند که به آنها علت های چهارگانه می‌گویند.« علت‌های چهار گانه »ارسطو در کتاب «طبیعیات» از علت‌های چهارگانه سخن گفته است .1) علت فاعلی : آن عاملی که با عمل خود ، چیزی را به وجود می‌آورد. مانند نقاشی که یک اثر هنری را می‌آفریند.2) علت مادی : آن چیزی است که جنس هر موجودی را تشکیل می دهد. در واقع علت مادی حالت بالقوه ( استعداد) یک شیء است و می‌تواند صورت‌های خاصی را بپذیرد. مانند رنگ و بومی که نقاش استفاده می کند.3) علت صوری : شکل یا صورتی است که از ماهیت و نوع یک پدیده حکایت می‌کند. در واقع علت صوری حالت بالفعل یک چیز است که اکنون شکل و نوع خاصی پیدا کرده است مانند تصویر کشیده شده توسط نقاش.آن‌چه سبب می‌شود پارچه‌ای را پیراهن بدانیم نه شلوار، شکل یا صورت آن است و همین شکل یا صورت است که نشان می‌دهد این پارچه دارای ماهیت یا نوع پیراهن بودن است نه شلوار بودن. لذا آنچه نیز سبب می‌شود که یک موجود مثلاً انسان باشد نیز علت صوری آن است. به بیان دیگر نوع بودن هر چیز بسته به علت صوری آن است.4) علت غایی : آن چیزی است که کار برای آن انجام می‌شود و در پاسخ به «چرا؟» می‌آید مانند انگیزه نقاش از کشیدن نقاشی.

اسلاید 72: سخنی از بهمنیاربهمنیار بن مرزبان از شاگردان ابو‌علی‌سینا و از فلاسفه مشهور مشایی است، در کتاب « التحصیل» در باب علل اربعه معتقد به حصر عقلی است.                               علت مادی (جزء بالقوه)          علل درونی                                 علت صوری (جزء بالفعل)       علت‌های                  (علت‌هایی که جزء شیء هستند و قوام و وجود شیء به واسطه آنها می‌باشد.)چهارگانه                                               علت غایی ( شی از بهر آن به وجود آید.)                           علل بیرونی                                                               علت فاعلی ( شیء وجودش از آن است.)                         (علت هایی که جزء شیء نیستند ولی در پدید آمدن شیء نقش دارند.) 

اسلاید 73: علت فاعلی         1) آن عامل خارجی که در حرکت و تغییر اشیاء موثر است مانند افعال ارادی انسان و یا علت فاعلی                     پدیده‌های طبیعی که علت خارجی آن مشخص است.در نظر ارسطو              2) آن عامل درونی که در حرکت و تغییر اشیاء مؤثر است. در پدیده‌های طبیعی که علت                               خارجی مشخص نیست ارسطو عامل درونی را علت فاعلی گرفته است. مانند سنگی که از                               ارتفاع‌سقوط می‌کند و برای ارسطو عامل آن که نیروی جاذبه است شناخته شده نبوده است.شیخ الرئیس بوعلی سینا در قسمت طبیعیات کتاب شفا به همین مسأله اشاره می‌کند.طبیعت جسم ( طبیعت شیء) : یک نوع علت فاعلی درونی به عنوان مبدأ حرکت و سکون در خود اجسام است.

اسلاید 74: علت مادیدر نظر ارسطو ماده یا هیولا وجود بالقوه و مایه‌ی اولیه است که در اثر تغییر و تحول به فعلیت می‌رسد.بنابراین علت مادی در نظر ارسطو در واقع مرحله‌ی استعداد در یک چیز است که تدریجاً به مرحله‌ی فعلیت قایل می‌شود. مثلاً دانه‌ی لوبیایی که در خاک کاشته می‌شود این استعداد را دارد که به بوته‌ی لوبیا تبدیل شود. بنابراین دانه‌ی لوبیا ماده‌ی اولیه یا علت مادی بوته‌ی لوبیا هست. یا تخم مرغ استعداد دارد که تدریجاً به یک جوجه یا مرغ تبدیل شود، تخم مرغ ماده‌ی اولیه یا علت مادی مرغ یا جوجه است.بنابراین علت مادی در نظر ارسطو در واقع مرحله‌ی استعداد در یک چیز است که تدریجاً یا بر اثر دخالت یک علت فاعلی خارجی و یا بر اثر طبیعت درونی خود به مرحله‌ی فعلیت نایل می‌شود.علت صوریهمان فعلیتی است که یک شیء بالقوه در مراحل حرکت خود به دست می‌آورد.رابطه علت مادی و علت صوری از دیدگاه ارسطو :1) آنچه شدنی است ماده است و آنچه بودنی است صورت. پس ماده و صورت هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند و تا هستند با هم خواهند بود.

اسلاید 75: 2) مرگ و ولادت، پیدایش و فنا، کون و فساد فقط زایل شدن صورتی است از ماده و پیدایش صورتی دیگر در آن، لذا صورت عوض می‌شود.نتیجه : پس ماده و صورت امور نسبی هستند. یعنی چیزی ممکن است نسبت به یک چیز ماده و قوه باشد و نسبت به چیز دیگر صورت و فعلیت.          ماده     ï    ماده   ï   ماده   ï  ماده ï   ماده....... نطفه اولیه ï تخم مرغ ï جوجه ï مرغ  ï مرغ مادر ï ........                  ð  صورت ð صورت ð صورت ð صورتنکته : در هر تغییری و حرکتی که صورت می‌گیرد هر مرحله نسبت به مرحله‌ی بعد از خود ماده و قوه است و نسبت به مرحله‌ی قبل از خود صورت می باشد.

اسلاید 76: طبیعت و علت صوریبا توجه به دو نکته‌ی قبلی : 1) طبیعت یک جسم، مبدأ درونی برای حرکت و سکون در خود شیء است.2) ماده و صورت دو مفهوم نسبی هستند. رابطه‌ی طبیعت و صورت به شرح زیر است :طبیعت هر جسم آن صورت نخستین است که جسم را به سوی صورتی بالاتر می راند و هرگاه به صورت بالاتر رسید باز او را به صورتی بالاتر پیش می‌برد. بنابراین مفاهیم طبیعت و صورت مفاهیمی نزدیک به هم هستند. به عبارت دیگر صورت طبیعت است آنگاه که آن را به عنوان مبدأ حرکت و سکون در یک شیء در نظر بگیریم.چنان‌که طبیعت یک تخم‌مرغ صورتی است که آن را به سوی صورت جوجه و طبیعت جوجه، صورتی است که آن را به سوی صورت مرغ، سوق می‌دهد.

اسلاید 77: علت غایی1) در افعال ارادی انسان : انگیزه و نیتی که باید تا پایان کار در ذهن علت فاعلی وجود داشته باشد و محرّک انجام‌کار است‌مانند انگیزه و نیت‌خیاط از دوختن لباس که می‌تواند پوشیدن یا فروختن و کسب و درآمد باشد.2) تمام حرکات اشیاء جهان : میلی که در طبیعت هر چیزی است که ماده‌ی آن را به سوی صورت و فعلیت جدیدی سوق می‌دهد تا آن چیز را به آخرین مرتبه از کمالی که برای آن مقدور است؛ برساند. مانند میل طبیعی در یک هسته‌ی بلوط که او را مرحله به مرحله به صورت‌های جدیدی که کمال و فعلیت بالاتری دارد پیش می‌راند تا به درخت بلوط تبدیل شود.از نظر ارسطو این میل طبیعی در هر چیزی درست شبیه همان انگیزه و نیت است و ضامن حرکت ماده‌ی اشیا است به سوی بالاترین صورت و فعلیتی که به آن می‌توانند برسند.3) کل جهان ماده : یک نیروی طبیعی در کل جهان طبیعت که آن را به سوی هدفی عالیسوق می‌دهد، این نیروی طبیعی یک عامل آگاهانه و اصل سازمان دهنده‌ای است که در میان همه‌ی موجودات وجود دارد و نظم و هماهنگی و هدف‌داری نظام طبیعت را تأمین می‌کند.

اسلاید 78: * از نظر ارسطو جهان طبیعت مانند کدبانویی شایسته است که هیچ‌گونه کار بیهوده‌ای انجام نمی دهد. لذا در عالم طبیعت هیچ شر و بدی وجود ندارد و همه‌ی بدی‌های ظاهری در واقع زمینه‌ساز خیر و کمال بیشتر در طبیعت هستند.- ارسطو مبادی شناخت حقایق جهان را از منظر علت‌های چهارگانه تبیین می‌کند.- وظیفه‌ی یک فیلسوف از نظر ارسطو، تفسیر جهان هستی از افق علت‌های چهارگانه است.- تعریف فلسفه از نظر ارسطو : دانشی که درباره‌ی علل اولیه‌ی هستی بحث می‌کند. [1] جنگ‌هایی است که آتن با اسپارت داشت و در چند مرحله سالیان متمادی به طور انجامید. این جنگ‌ها در نهایت به پیروزی اسپارت انجامید.[2]  جهل مرکب : آن است که انسان چیزی را نداند و به این نادانی خود توجه نداشته باشد بلکه خود را عالم به آن پندارد. این نوع جهل ، مرکب نامیده شده زیرا از دو جهل ترکیب یافته است. یکی جهل به واقع و دیگری جهل به این جهل. جهل بسیط : آن است که آدمی چیزی را نداند و به این نادانی خود توجه داشته باشد یعنی بداند که نمی‌داند. منطق مظفر / ج 1 / ص 33

اسلاید 79: از توجه شما متشکرم

34,000 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

افزودن به سبد خرید