درونِ ذهن کارآفرین -از ایده ها تا واقعیت

درونِ ذهن کارآفرین -از ایده ها تا واقعیت

اسلاید 1: درونِ ذهن کارآفرین: از ایده ها تا واقعیت

اسلاید 2: خلاقیت، نوآوري و کارآفرینیکارآفرینی ماحصل یک فرآیند نظامدار و سیستماتیک در بکارگیري خلاقیت و نوآوري براي ارضاي نیازها و استفاده از فرصتها در بازار است. این امر مستلزم بکارگیري استراتژيهاي متمرکز براي ایدهها و دیدگاههاي جدید و خلق کالا یا خدمتی است که نیازهاي مشتریان را برآورده کرده یا مشکلاتشان را حل میکند. این امر چیزي بیش از اتصال تصادفی و مجزاي ابزارهاي گوناگون است. میلیونها نفر با ایدههاي جدید براي کالاها یا خدمات جدید و متفاوت میآیند. با این وجود، بسیاري از آنها هیچ کاري با این ایدهها نمیکنند. کارآفرینان، کسانی هستند که ایدههاي خلاقانۀ خود را با اقدامات هدفمند و ساختار یک مؤسسۀ بازرگانی مرتبط می کنند. بنابراین، کارآفرینی موفق، فرآیند مستمري است که بر خلاقیت، نوآوري و بکارگیري آن در بازار تکیه دارد.

اسلاید 3: خلاقیت: ضرورتی براي بقاءصرف ایجاد یک راهکار خلاقانه براي شناسایی یک مشکل یا برطرف کردن یک نیاز، معمولاً کافی نیست تا موفقیت یک مؤسسۀ کارآفرینی را در بلندمدت تضمین کند. در این دنیاي کاملاً رقابتی، موفقیت و حتی بقاء- نیازمند این است که کارآفرینان خلاقیت خود (و همچنین خلاقیت کارکنان خود) را مداوماً آزاد کنند. کارآفرینان می توانند مطمئن باشند که اگر راهکاري منحصربهفرد و خلاقانه را براي حل یک مشکل یافته یا نیازي را برآورده سازند، یک رقیب (که شاید از نظر زمانی شش ساعت با آنها فاصله دارد) به سختی می تواند راهکار خلاقانه تري را براي کنار گذاشتن راهکار آنها بیابد. این نرخ تِغییرِ سریع و پرشتاب، محیطی را ایجاد کرده است که در آن، قرار گرفتن در موضع رِهبري، نیازمند خلاقیت، نوآوري و کارآفرینی مستمر است. شرکتی که به جایگاه رهبري در صنعت رسیده است، در صورت عدم تداوم خلاقیت، به زودي جایگاه اول خود را از دست خواهد داد.

اسلاید 4: تفکر خلاقانهکارآفرینی موفق نیازمند هر دو نوع تفکر، یعنی تفکر سمت چپ و تفکر سمت راست مغز است. تفکر سمت راست قدرت استدلال واگرایانه را به ما می دهد که عبارتست از توانایی ایجاد ایده هاي اولیه و متنوع. تفکر سمت چپ بر استدلال همگرا تمرکز دارد که عبارتست از توانایی ارزیابی ایده هاي متعدد و انتخاب بهترین راهکار براي یک مسأله معین. کارآفرینان نیازمند تکیه بر تفکر نیمکرة راست براي خلق کالاها، خدمات یا ایده هاي بازرگانی نوآورانه هستند. آنگاه، آنها باید از تفکر سمت چپ مغز خود براي قضاوت دربارة پتانسیل هاي بازاریابی ایده هاي ایجاد شده استفاده کنند. کارآفرینان موفق آموخته اند که کارکردهاي مکمل هر یک از نیمکره هاي مغز را با استفاده از قدرت کامل خلاقیت مغزي هماهنگ کرده و به نوآوري هاي عملی دست یابند. در غیر اینصورت، کارآفرینانی که به ندرت متهم به دودلی و تردید دربارة ایدههاي بازرگانی خود می شوند، احتمالا تنها از نیمی از مغز خود استفاده می کنند.

اسلاید 5: موانع خلاقیتجستجو براي یافتن یک پاسخ ”صحیح“ : درواقع، بسیاري از مشکلات مبهم هستند. بسته به سؤالات مطرح شده توسط افراد، ممکن است چندین پاسخ صحیح براي یک مسأله وجود داشته باشد و معمولاً نیز چنین است.تمرکز بر ”منطقی بودن“: تمرکز بیش از حد تلاشها بر منطقی بودن، منجر به دلسردي افراد در استفاده از قدرتمندترین خلاقیتهاي ذهن انسان یعنی بصیرت می شود.تبعیت کورکورانه از قواعد : در بعضی از مواقع، خلاقیت، به توانایی ما در شکستن قواعد موجود بستگی دارد به نحوي که بتوان روشهاي جدید انجام کار را آموخت.عملگرایی دائمی : با حذف دوره اي فرض”ِعملی بودن“، کارآفرینان می توانند یک محصول یا مفهوم را از یک حوزه گرفته و آنرا در حوزهاي کاملاً متفاوت بکار گیرند.نگریستن به بازي به عنوان یک امر پوچ و بیهوده : خلاقیت وقتی نتیجه می دهد که کارآفرینان آنچه در بازي آموخته اند را گرفته، مورد ارزیابی قرار داده، با دانش خود مورد تأیید قرار داده و در عمل بکار گیرند. کارکنان را تشویق کنید تا هنگام حل مسائل، شاد باشند.تخصصی شدن بیش ازحد: تعریف یک مشکل به عنوان مشکل بازاریابی، تولید یا هر حوزة تخصصی دیگر منجربه محدود شدن توانایی هایی خواهد شد که نحوة ارتباط آن با سایر موضوعات را نادیده خواهد گرفت.

اسلاید 6: موانع خلاقیتاجتناب از ابهام: ابهام می تواند یک محرك قدرتمند خلاقیت باشد. این فرآیند ما را تشویق می کند تا به شیوه اي متفاوت بیندیشیم. درگیر شدن بیش از حد در جزئیات یک وضعیت رویایی، ما را به سمت کشتن خلاقیت هدایت می کند. با این وجود، ابهام ما را ملزم می کند تا به صورت همزمان، دست کم دو موضوع متفاوت و غالباً متناقض را در نظر بگیریم که یکی از کانالهاي مستقیم به سمت خلاقیت به حساب می آید.ترس از دیوانه به نظر رسیدن: کارِ احمق، تلنگر زدن به عادت ها و قواعدي است که ما را در مسیر تفکرات قدیمی حفظ می کند. با این تعریف، کارآفرینان احمق هایی فوق العاده هستند. آنها مداوماً روش هاي پذیرفته شدة انجام کارها و فرضیات مربوطه را زیر سؤال برده و آنها را به چالش می کشند.ترس از اشتباه و شکست: به طور کلی، کارآفرینی در ارتباط با ایجاد فرصتی براي شکست خوردن است! بسیاري از کارآفرینان به دفعات قبل از کسب موفقیت با شکست مواجه شده اند. علیرغم موانع اولیه، آنها توانسته اند ترس از شکست را کنار گذاشته و به تلاش خود ادامه دهند.اعتقاد به اینکه ”من خلاق نیستم: متأسفانه این اعتقاد غالباً به ”کامیابی فراخود“ تبدیل می شود. فردي که بر این باور است که خلاق نیست، به احتمال زیاد، به همین شیوه عمل کرده و به اعتقاد خود جامۀ عمل می پوشاند. بسیاري از افرادي که در زمرة افراد هوشمند، خوش فکر و مخترع دسته بندي می شوند عملاً باهوش تر از سایرین نبوده و توانایی خلاقانۀ درونی بیشتري در مقایسه با بسیاري از افراد عادي ندارند. با این وجود، آنها آموخته اند که چگونه به شکل خلاقانه اي اندیشیده و به اندازة کافی پشتکار دارند تا رسیدن به قلهّ موفقیت، دست از تلاش بر ندارند.