عرفان حلقه
در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونتها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.
- جزئیات
- امتیاز و نظرات
- متن پاورپوینت
عرفان حلقه
اسلاید 1: نقدی بر عرفان حلقه فصل اوّلفهرستخروج از برنامهمنابعسایت ما
اسلاید 2: روی مطلب مورد نظر کلیک کنید.فرا درمانی و عرفان حلقهعرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگرعرفان حلقه و بیگ بنگتفاوت شعور کیهانی با معصومینمعجزه رهبران عرفانهای کاذبشفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانیانکار معجزه در عرفان حلقهتفاوت تناسخ در اسلام با عرفان حلقهعرفان حلقه و نقطه مثبت و منفیجایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقههدف از خلقت شیطانشیطان و تمرد از فرمان الهیحقیقت فرادرمانیارتباط با اجنهرابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسلامیاشکالات و آسیب های عرفان حلقهعرفان حلقه و وهابیت
اسلاید 3: فرا درمانی و عرفان حلقهمطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد، نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود، اما بعد از گذشت مدتي، موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختلال رواني و دروني و از هم پاشيدگي سلامت رواني ايشان مي گردد. البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد ميشود. به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شوندهها، قدرت ورود پيدا مي كنند، همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است. يعني چيزي كه به نام برونريزي نيرويهاي موذي انجام ميشود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد، به اين معنا كه با واسطه اين قدرتها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي. ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند، ترديد داشته باشد، اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفتهاند. راوي از امام صادق پرسيد: اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود: «سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طبّ و پزشكى است، همانطور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مىدهند، همين طور است علم جادو و سحر؛ با فريب براى هر سلامتى آفتى مىسازند، و براى هر درمان دردى، و براى هر معنى حيلهاى.»
اسلاید 4: عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگربی پایگی نظر عرفان حلقه در این باب روشن است و به نظر ما چندان نیاز به بررسی ندارد. چرا که هیچ پشتوانه ی علمی برای گفته های خود ندارند. به عبارت دقیق تر اگر کسی ادعا کند که پس از مرگ انسان مراحل زمان و مکان را از دست میدهد و به قیامت میرسد، یا باید دلیل نقلی داشته باشد و یا دلیل عقلی و یا تجربی مسلم. به گمان شما عرفان حلقه از کدام دسته از این ادله برای اثبات نظر خود کمک گرفته است؟ باید گفت: سخن عرفان حلقه در این باب صرفا در حد حدس و تخمین است (و به قول یکی از اندیشمندان غربی «نظریه پرانی» است) و صد البته با ادله دینی در تعارض آشکار است. ما به چنین اظهارنظرهایی در دین تفسیر به رأی میگوییم.یا این جمله که ماندن در جهنم هدف خلقت انسان نيست جمله درستی است اما حلقه در تطبیقش به اشتباه رفته است. جهنم رفتن هدفِ خلقت نبوده است، اما لازمه اختیار انسان که بوده است! اتفاقا طبق نص قرآن اکثر مردم گمراهند، حتی اگر پیامبران خود را به مشقت فراوان بیندازند. و ما اکثر الناس و لوحرصت بمومنین. (تو هرچه هم حرص بزنی بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورند). این که اکثرِ مردم به اختیار خود جهنم را اختیار می کنند معنایش این نیست که خلقت به هدفش نرسیده است. این همان شبهه ای است که ذکر کرده و علمای دینی پاسخش را به صورت تفصیلی داده اند. بحث اسم هادی خداوند را پیش کشیده اما اقایان حلقه هدف خلقت را به میان آوردهاند. البته مبنای هر دو شبهه مشترک است ، اما جواب هر دو یک جواب است.خداوند ما را از تاویل ذهنی معارف دینی حفظ کند!
اسلاید 5: اولا بیگ بنگ تحلیل های مختلفی دارد. دوم این که بیگ بنگ اگر اصلش محرز باشد (چنان که هنوز در مراکز آکادمیک مخالفان زیادی دارد)، تحلیلِ جزئیات آن خود به صورتهای مختلفی امکان پذیر است کما این که بسیاری از این تحلیلها با همدیگر قابل جمع نیستند و خلاصه اتفاق نظر درباره این مسئله وجود ندارد چنانکه از این جمله مشهور در باب بین بنگ همه چیز با یک انفجار آغاز شد هر کسی تفسیری خاص از این جمله دارد. ستاره شناسان یک تحلیل از آن دارند و فیزیکدانان تفسیر دیگری از آن دارند. سوم این که نظریه عرفان حلقه هیچ ارتباطی با نظریه مه بانگ ندارد. یعنی نه موید آن است و نه منکر آن. چهارم این که عرفان حلقه اگر ادعایی در این باب دارد باید قبل از این که برای اثبات نظر خود از مه بانگ کمک بگیرد، دلایل و یافته های خود را ارائه دهند وبگویند طبق چه دلایل تجربی و یا فلسفی چنین ادعایی را مطرح کرده اند! بماند که نظریه حلقه در این باب با قرآن در تعارض است.عرفان حلقه و بیگ بنگ
اسلاید 6: تفاوت شعور کیهانی با معصومیندر عرفان حلقه تصریح شده که شعور کیهانی خالق هستی نیست بلکه مخلوق خداوند است. اما هیچ مرادشان از شعور کیهانی معصومین نیست.اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند باید بداند که معصومین هیچ گاه قائل نشده اند که خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست. اما در عرفان حلقه قائل شده اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام شبکه شعور کیهانی خلق شده است که کاگزار خداوند در هستی است. در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفته اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند، اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد، خدا شناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است. سوم این که معصومین هیچ گاه نگفته اند که عرفان مساوی با درمان است، بلکه درمان ذاتا هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند عارف شده و به شهود رسیده است. اگر کار درمان در عرفان حلقه عرفان معرفی شود، کار روان پزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح این نبود که درمانگر بوده، بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژی درمانی و اتصال با شعور کیهانی فرایند درمان را رقم زده است.
اسلاید 7: معجزه رهبران عرفانهای کاذباز عرفان حلقهایها باید پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزه ای است که عرفان حلقهای هم آنرا بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال بردن حقیقت اعجاز نیست.فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته است، مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است و الا چه ضرورتی داشت به این شدت، سلامت جسم به کشف و شهود گره بخورد؟یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آنهم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست، از همین منظر است که نه کار شعبده بازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکه گیریهای طاهری، هیچ کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمیشوند. از همینرو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است؛ اما چون ابزارش قابل دسترسی است، معجزه بحساب نمیآید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم(ع) محقق میشود. یعنی پشتوانهای که دارد روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفا دادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظاره گری محض و شاهد بودن و تسلیم بودن دعوت کند. از اینجا معلوم است که تصرفاتی که درعرفان حلقه انجام میپذیرد همه ابزاربَر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینیاند. مثلا فرایندِ قضاوت نکردن در عمل نظارهگری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسانهاست) و پرهیز دادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت است. و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقههایی که طاهری آموزش میدهد مانند حلقههای رحمانیت، از یکطرف عرفان معرفی میشود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی دینی بی ارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه این گونه با دینداری فاصله میگیرند و همه به یک سان میتوانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟
اسلاید 8: شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی در پاسخ باید گفت اگر کسی این شفا را استقلالاً به معصومین نسبت دهد، ما هم معتقدیم که این باور نهتنها دینی نیست، بلکه خروج از مرز توحید بوده و شرک محسوب میشود. اما کدام شیعه است که شفای استقلالی را در حق معصوم قائل باشد؟ اساساً مقام عصمت معنایش این است که بدون اذن الهی هیچ عملی از معصوم سر نمیزند.همانطوری که هواداران عرفان حلقه میگویند طاهری شفا داد و منظورشان این است که موجودات غیرارگانیک از حریم انسان خارج شد وکسی نسبتدادنِ شفا به طاهری را شرک نمیداند، نسبتدادن شفا به معصومین هم نباید بدون اذن الهی معنا شود. چرا شفای طاهری عین خداپذیری معنا میشود، اما اگر چنین شفایی به معصومین نسبت داده شود، در تعارض با خدامحوری معرفی میشود؟در مورد معصومین هم شفا به این معناست که شافی خداست و واسطه شفا معصومیناند. اگر قرار است هرگونه واسطهای شرک معرفی شود، چرا در عرفان حلقه معتقدند که مفهوم شافی وقتی محقق میشوند که پای شبکه شعور کیهانی به میان آید و شعورِ جزء با شعور کل که همان شعور کیهانی است وحدت یابد؟ مگر خداوند نمیتواند بدون ابزار قراردادن شبکه شعور کیهانی و بدون اتحاد شعور جز با کل، شفا را تحقق بخشد؟ چرا میانجیگری شعور کیهانی در شفابخشی به شرک تفسیر نمیشود، اما معصومین که کاملترین مخلوقات الهیاند، نباید از طرف خدا به عنوان ابزار شفا مورد عنایت قرار گیرند؟تفاوت شعور کیهانی با معصومیناضافه میکنیم اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند، باید بداند که معصومین هیچگاه قائل نشدهاند که: «خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست». اما در عرفان حلقه قائل شدهاند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام «شبکه شعور کیهانی» خلق شده است که کارگزار خداوند در هستی است.در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفتهاند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند، اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد، خداشناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است.سوم اینکه معصومین هیچگاه نگفتهاند که عرفان مساوی با درمان است، بلکه درمان ذاتاً هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند، عارف شده و به شهود رسیده است. اگر عمل درمانگری در فرقه حلقه، ملازم با عرفان معرفی شود، کار روانپزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح (ع) این نبود که درمانگر بوده، بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژیدرمانی و اتصال با شعور کیهانی، فرایند درمان را رقم زده است.
اسلاید 9: انکار معجزه در عرفان حلقهبنا بر متون دینی، معصومین دارای قدرت اعجاز هستند. البته اگر اعجاز از ناحیه پیامبر الهی رخ دهد، معجزه و اگر از طرف امامان معصوم سر بزند اصطلاحاً به آن «کرامت» گفته میشود. ما میتوانیم به اعتبار این قدرت به معصومین متوسل شویم و حل مشکلمان را از آنها درخواست کنیم.در حالی که معجزه یکی از ضروریات مذهب تشیع میباشد، اما عرفان حلقه ای ها با تفسیری که از درمانگری دارند، مسئله معجزه را مورد انکار قرار داده و زیر سوال میبرند و سعی دارند آن را مسئله ای عادی جلوه دهند. این در حالی است که باید از عرفان حلقهایها پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزهای است که عرفان حلقهای هم آن را بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سؤالبردن حقیقت اعجاز نیست؟فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر (ع) برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته، مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است؛ وگرنه چه ضرورتی داشت به این شدت، سلامت جسم را به کشف و شهود گره بزند؟یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آن هم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست. از همین منظر است که نه کار شعبدهبازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکهگیریهای طاهری هیچکدام معجزه و خرق عادت محسوب نمیشوند. از همین رو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است، چون ابزارش قابل دسترسی است، معجزه به حساب نمیآید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم محقق میشود؛ یعنی تنها پشتوانهای که معجزه دارد، روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفادادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظارهگری محض و شاهدبودن و تسلیمبودن دعوت کند.از اینجا معلوم است تصرفاتی که در عرفان حلقه انجام میپذیرد همه ابزاربَر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینیاند؛ مثلاً فرایندِ قضاوتنکردن در عمل نظارهگری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسانهاست) و پرهیزدادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت، دورکردن عقل از رسالت الهی خویش است و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقههایی که طاهری آموزش میدهد مانند حلقههای رحمانیت، از یکطرف عرفان معرفی میشود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بیدینی بیارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه اینگونه با دینداری فاصله میگیرند و همه به یکسان میتوانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟
اسلاید 10: تفاوت تناسخ در اسلام با عرفان حلقهآن نوع تناسخی که مردود می شماریم، «تناسخ مُلکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛تناسخ به معنای برگشت روح در عالم ماده و حلولش در جسدی جدید است. در رد تناسخ هم ادله نقلی زیادی داریم و هم بزرگانی مانند ملاصدرا و بوعلی در قالب ادله برهانی (دلایل عقلی نه نقلی) اثبات کردهاند که تناسخ نهتنها واقع نشده، بلکه محال است. در اسلام تناسخ در هیچکدام از قالبهایش پذیرفته نشده است؛ اما مفهومی به نام مسخ وارد شده که آن هیچ ارتباطی با تناسخ ندارد. مسخ هم به معنای حلول روح جدید در بدن آدمی نیست و اساسا در مسخ روح جدیدی وجود ندارد. توضیح آنکه ما آن نوع تناسخی که مردود می شماریم، «تناسخ مُلکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛ یعنی قائل به حلول کالبد ذهنی مرحومان در همین عالم شده است. اما «تناسخ ملکوتی» که در اسلام تأیید شده و اتفاقاً بارها بر حقانیت آن سخن رفته است، چیزی است که عرفان حلقه با پذیرش مفهومی به نام کالبد ذهنی از پذیرش آن سرباز زده است. تناسخ ملکوتی که از آن به «تمثل اعمال» هم تعبير میشود، بدينگونه است که نفس انسانی پس از رسيدن به مرحلهای از فعليت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن، در نشئهای ديگر که عالم مثال و برزخ عالم آخرت است، متناسب با اعتقاد، اخلاق و کرداری که در دنيا کسب کرده است، بدنی ديگر پيدا کند. اگر دقت شود تناسخ ملکوتی فقط نامش تناسخ است و در حقیقت باید گفت اساساً تناسخ نیست؛ چون در آن روح به کالبد جدیدی وارد نشده و زندگی جدید و دوره جدیدی از حیات روح مرحوم در کالبد جدیدش آغاز نشده است و اساساً این نوع از تناسخ اصلاً در عالم ماده اتفاق نمیافتد برگشتی به زندگی دنیوی رخ نمیدهد؛ بلکه مربوط به بطن عالم و حقیقت اعمال است؛ نه مربوط به عالم ماده و مادیات. در عرفان حلقه اعتقاد بر این است که انسانها بعد از مرگ به شکل کالبد ذهنی به عالم ماده برگشته و در کالبد دیگران حلول کرده و فرد زنده را دچار اختلال رفتاری یا روانی کرده و میتوان با عمل برونریزی و تشعشع دفاعی چنین کالبد ذهنی را از بدن افراد خارج کرد. بنابراین هر چند در عرفان حلقه، شعار برائت از تناسخ را سر میدهند و میگویند ما نه فقط تناسخ را قبول نداریم بلکه با روش علمی آن را رد میکنیم، (ر.ک. چند مقاله، طاهری، ص 195) اما فراموش کرده اند که مراد از تناسخ فقط این نیست که کسی قائل به عالم آخرت نباشد و به این دلیل مجبور شود به حلول روح درکالبدهای دیگر در این عالم تن دهد. از قضا درعرفان حلقه نوعی از تناسخ پذیرفته شده که هر چند نام آن را تناسخ ننهادهاند، اما از پیشرفتهترین مصادیق تناسخ ( حلول همزمان روح در چند کالبد) است که متکلمین و فلاسفه از پذیرش آن سر باز زدهاند و متون دینی هم آن را رد نموده است.آنچه در عرفان حلقه ادعا شده، وجودِ نوعی از حیات است که از طریق کالبد ذهنی در همین عالم قابل تداوم است و اتفاقا این کالبد ذهنی توانایی حلول در دیگر کالبدها را هم دارد. اگر تناسخ باطل است، با همه اقسامش باطل است و معنا ندارد که کسی عالم آخرت را بپذیرد و به حلول کالبد ذهنی در کالبد دیگران معتقد باشد. کالبد ذهنی چیزی است که نه از نظر علمی و تجربی قابل اثبات است و نه در متون دینی تاییدی بر آن یافت میشود؛ بازگشت ارواح به قالبهای مادی که در عرفان حلقه مورد قبول است چیزی غیر از تناسخ نیست و از نظر متون اسلامی ارواح انسانها بعد از مرگ ارتباطشان با عالم دنیا قطع شده و جز در موارد نادر توان بازگشت به این عالم را ندارند چه برسد به این که بخواهند با اختیار به این عالم برگردند و یا بخواهند در کالبدی دیگر حلول کنند.
اسلاید 11: عرفان حلقه و نقطه مثبت و منفیهم خدا واحد است و هم میشود شیطان را در مقابل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم. این دو با هم قابل جمع اندسوال شما سه بخش است:الف) دقت کنید که هم خدا واحد است و هم میشود شیطان را در مقابل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم. این دو با هم قابل جمع اند. دو قطبی بودن عالم در صورتی نامعقول و غیرتوحیدی است که سر از استقلال هر قطب درآورد. اما اگر قطب های منفی به صورت تکوینی (نه تشریعا) و به اذن الهی به اعمال منفی دست بزنند همچنان عالم توحید محور تصور شده و ایرادی ندارد.ب) اشتباه دیگر در عرفان حلقه این است که شیطان را در مقابل جبرائیل قرار میدهند در حالی که شیطان در مقابل جبرائیل نیست بلکه در مقابل انسان و دشمن انسان است(و با نگاهی دیگر دشمن خداست). به عبارت دیگر در عرفان حلقه تلاش میکنند که شیطان به عنوان دشمن انسان معرفی نشود تا بتوانند بد بینی نسبت به شیطان را از بین ببرند در حالی که قران به کرات و حدود ده بار تاکید کرده که شیطان دشمن شماست و او را دشمن بدارید.ج) الهاماتی که در عرفان حلقه ادعا میشود که از جانب شبکه مثبت است اولا از منظر شرعی معتبر نیست و حجیت ندارد و دوم اینکه جنیان و شیاطین دستشان برای اینگونه الهامات منفی باز است چنان که قران فرموده که «لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ» (انعام/۱۲۱) شیاطین به دوستانشان وحی میکنند. بعلاوه از همه مهمتر اگر هم فرض کنیم که شرعا محتوا و مضمونش درست و صحیح است به آنها نیازی نیست. چرا که راه عمل راه شریعت و دین الهی است که تکلیف عمل انسانها را معین کرده است.
اسلاید 12: جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه«شريعت» در نگاه بزرگان معرفت، چنان مهم است که بهعنوان معيار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است.از نگاه عارفان اصيل اسلامي، ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناگسستني وجود دارد. «طريقت» همان آداب سلوکي اسلام است که طبق آن سالک مسلمان، در قالب قواعد وآدابي به پيمودن راه سير و سلوک و کسب معرفت ميپردازد و «حقيقت» دستيابي به حقايق و معارف شهودي است که پس از عمل به دستورات شريعت و پيمودن منازل طريقت، به قلب عارف ميتابد.از نگاه عرفاي مسلمان شريعت و طريقت و حقيقت در طول همديگرند و «طريقت»، باطن «شريعت» است و «حقيقت»، باطن طريقت محسوب ميشود و هر کدام ضمن اينکه محافظ مرتبه بعدي است، مرتبهاي از دين را تشکيل ميدهند. چنانکه سيد حيدر آملي از اين سهبه ترتيب با عناوين: «قشر، لب و لباللب» نام برده است. وي شريعت را قشر بادام و طريقت را به مغز بادام و حقيقت را به روغن(عصاره) بادام تشبيه کرده است که عارف در هيچ مرحلهاي از عمل به شريعت بينياز نيست.بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شريعت با آنچه در عرفان اصيل اسلامي وجود دارد بسيار متفاوت و دور از حقيقت است.در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعي تأويل ميشود و براي مناسک ديني، صورتهاي دروني ترسيم ميشود بهگونهاي که اين صورتهاي دروني، ما را از افعال خارجي بينياز ميکند. چنانکه مؤلف کتاب عرفان کيهاني «نماز» را «اتصال» معنا ميکند! به همين جهت هيچگاه در دورههاي عرفان حلقه، نماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرايط و اجزاء خاص بايد انجام پذيرد)، مورد توصيه و تأکيد قرار نميگيرد بلکه يک خانم مسلمان ميتواند با توجه دروني و اتصال قلبي، نمازش را در حال آشپزي نيز ادا نمايد!!با اين وصف واژه شريعت در کتب عرفان حلقه، يک اصطلاح جديد است که هيچ اشتراک معنايي با اصطلاح رايج در منابع عرفان اسلامي ندارد.مؤلف کتاب عرفان کيهاني ميگويد: «در عرفان کيهاني، مسير اصلي طريقت است که بر روي اين مسير که مسير عمل است، از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد و در انتها هر سه بر يکديگر منطبق ميگردند».در عبارت بالا آنچه بهعنوان مسير اصلي مورد توجه نويسنده است، «طريقت» است و سلوک عملي سالک معطوف به طريقت است. در حاليکه بزرگان معرفت اذعان کردهاند که مسير عملي و چهارچوب اعمال براي سالک، «شريعت» است.بهعبارت ديگر از نظر مؤلف عرفان حلقه، شريعت «ميتواند» با طريقت هم سو و همجهت گردد، نه اين که «بايد» از کانال شريعت به طريقت دست يافت. بنابراين در عرفان حلقه بحث بر سر «امکان انطباقِ» شريعت با طريقت است نه لزوم متابعت از شريعت. بگذريم که انطباق نهايي شريعت، طريقت و حقيقت، و دريافتِ همزمانِ طريقت از کانالهاي حقيقت و شريعت که نويسنده ادعا کرده است، بيانگر عدم تصور صحيح از ارتباط اين سه است؛ چرا که تقدم و تأخر اين سه به صورت منطقي لحاظ نشده است و هدف و غايت در اين مسير فراموش شده است. در حاليکه از نگاه عرفاي مسلمان، هدف نهايي دست يابي به حقيقت است.هم چنين در هيچ کجاي منابع عرفان حلقه، گفته عارفان مسلمان در باب لازم بودن شريعت در تمامي مراحل و مراتب، مورد تصريح قرار نگرفته است.در حاليکه ابن عربي ميگويد: «هر كه از شريعت فاصله بگيرد، اگر تا آسمان هفتم بالا رفته باشد، به چيزي از حقيقت، دست نخواهد يافت... چرا كه حقيقت، عين شريعت است. شريعت، مانند جسم و روح است كه جسمش، احكام است و روحش، حقيقت».علامه طباطبايي در اين باره گفته است: «اين كه از بعضي شنيده شده است كه ميگويند: تکليف سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، ساقط ميگردد؛ سخني است كذب و افترايي است بس عظيم؛ زيرا رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) با اين كه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، با اين حال، تا آخرين درجات حيات، تابع و ملازم احكام الهيه بودند. بنابراين، سقوط تكليف به اين معني، دروغ و بهتان است».
اسلاید 13: هدف از خلقت شیطاننظریه عرفان حلقه هم غیر قرانی است و هم غیر واقعی. تحلیل درست این است که بگوییم شیطان هدفش دور کردن انسان از عبودیت الهی و دشمنی با انسان است اما این دشمنی فقط غیر مومنان را به عذاب الهی گرفتار میکند و مومنین در سایه مخالفت با شیطان (نه دوستی با شیطان که در عرفان حلقه مطرح است) و تمسک به دین الهی به سعادت اخروی میرسند.عرفان حلقه در زمینه شیطان دچار سوء برداشتهایی میباشد که همین منجر به انحرافات فکری برای این فرقه گشته است که به اختصار در ادامه به این سوء برداشتها از شیطان در قرآن و روایات، اشاره میشود.در عرفان حلقه، شیطان یکی از موحدین معرفی می شود و تمرد شیطان از دستور خداوند را نشانه ایمان او می شمارند در حالی که قران نه فقط عصیان شیطان را گوشزد می کند بلکه صریحا انگشت روی کفر شیطان می گذارد.شیطان درعرفان حلقه، یک فرشته و ملک معرفی می شود؛ این نگاه، نگاه یهودی ـ مسیحی به شیطان است، نه قرانی. قران کریم تصریح می کند شیطان از جنیان بود و جنس او از آتش بود، نه فرشته. شیطان فقط در صف فرشتگان بود نه از جنس آن ها.«خوش بینی نسبت به شیطان» که در میان سران حلقه وجود دارد، ریشه در موحد دانستن شیطان دارد که رهبر عرفان حلقه به صورت پررنگی آن را مطرح می کند. این خوش بینی، یقینا با رویکردی که قران نسبت به شیطان دارد، متفاوت است. قران کریم شیطان را عدو انسان معرفی می کند و از انسان می خواهد که این دشمنی را جدی بگیرد. قران در تعلیماتش تلاش می کند که انسان با عینک خوش بینی با شیطان مواجه نشود. نّ الشیطان لکم عدوّ فاتخ ذوه عدواًّ(فاطر.6) شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بگیرید. جمله «انه لکم عدو مبین» که متجاوز از ده بار در قرآن مجید به دنبال نام شیطان آمده است برای این است که تمام نیروهای انسان را برای مبارزه با این دشمن بزرگ و آشکار بسیج کند.بزرگنمایی که رهبر عرفان حلقه از قدرت های شیطانی به نمایش می گذارد، با آموزه های قرانی هماهنگی ندارد، بلکه در آثار سینمایی هالیوود این قدرت نمایی با زبان هنر به تصویر کشیده شده است. قران کید شیطان را ضعیف می شمارد و کار او را فقط دعوت و تزیین می شمارد.در نگاه قران نظام عالم دو قطبی نیست، بلکه نظام هستی همیشه تک قطبی بوده و تا ابد هم تک قطبی خواهد ماند. قران نظام هستی را «توحید محور» می داند و تمامی غیر خدا را مصداق بالذات عدم می داند و مصداق بالعرض وجود و این طور نیست که قبل از سجده بر آدم، نظام عالم تک قطبی بوده باشد و بعد از تمرد شیطان نظام عالم دو قطبی شده باشد. در نگاه توحیدی، دو قطب معنا ندارد، تمامی عوالم با نگاه توحیدی، تک قطبی اند.شیطان بر خلاف گمان رهبر عرفان حلقه، جزئی از وجود انسان نیست؛ بلکه همان طور که ملائکه بخشی از وجود انسان نیستند، شیطان هم کارش بستر سازی برای ا عمال قوای نفس اماره است. وجود انسان از ابتدای خلقت، متضاد خلق شده بود و دارای دو گرایش الهی و حیوانی بوده است. کار شیطان جهت دادن به گرایش های غریزی و کار ملائکه تقویت گرایش های متعالی است.جهت مطالعه بیشتر، به مقاله عرفان حلقه و شیطان گرایی نوشته حمزه شریفی دوست که مراجعه شود.
اسلاید 14: شیطان و تمرد از فرمان الهیدقت کنیدکه شیطان در صف فرشتگان بود نه جزو فرشتگان. به عبارت دیگر شیطان را در صف ملائکه راه داده بودند نه این که از نظر جنس هم جزو فرشتگان باشد.قران صریحا می گوید کان من الجن یعنی شیطان از جن بود. این کلام میرساند که فرشته نبوده است. به همین دلیل شیطان چون جزو فرشتگان نبود تمردکرد و ملائکه چون مطیع اوامر الهی بودند اطاعت کردند.(دقت کنید این باور که شیطان جزو فرشتگان بود نظر تورات است نه قران)اشتباه طاهری هم دقیقا در همین نکته است که تصور کرده شیطان جزئی از وجود آدمی است در حالی که شیطان خودش وجودی مستقل دارد و از بیرون دارد آدمی را به بدی دعوت میکند. آن چیزی که جزو وجود آدمی است نفس اماره است نه شیطان. از همین جا پاسخ مطلبی که در متن سوال آورده اید معلوم میشود. یعنی برای این که وجود انسان دو قطبی باشد (قطب خداخواه و قطب هوس طلب) وجود نفس اماره کافی است و شیطان در حقیقت تشدید کننده نفس اماره است. چنان که ملائکه هم تشدیدکننده قطب خیراند. یعنی هر کدام از شیطان و ملائکه کمک کار یکی از آن دو قطب اند، یکی کمک کار نفس اماره است و یکی کمک کار فطرت خداخواهی انسان.
اسلاید 15: حقیقت فرادرمانیدر عرفان حلقه ادعا مي شود علت امراض جسمي و رواني، نيروهاي نامرئي به نام موجودات غير ارگانيك است كه در كالبد انسان ها نفوذ كردهاند.به همين دليل به ديگران قول بيرون آوردن اين موجودات داده مي شود و با شعار « برونريزي» به عمليات درمان مي پردازند. اما بايد ديد آن چه كه به نام دفع نيروهاي غير ارگانيك در جلسات و نشستهاي درماني حلقه اتفاق ميافتد؛ چيست؟ آيا آن چه كه تحت نام فرادرماني و برونريزي در اين جلسات صورت مي پذيرد، درون ريزي است يا برونريزي؟ واقيعت اين است كه آن چه در عمل ديده شده و نيز بنابر حكايت افرادي كه در عرفان حلقه تحت درمان رفتهاند، عمل برونريزي قصه ديگري دارد و لازم است كه ماهيت اتصالات در عرفان حلقه به گونهاي ديگر تحليل شود. مطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد، نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود، اما بعد از گذشت مدتي، موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختلال رواني و دروني و از هم پاشيدگي سلامت رواني ايشان مي گردد. البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد ميشود. به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شوندهها، قدرت ورود پيدا مي كنند، همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است. يعني چيزي كه به نام برونريزي نيرويهاي موذي انجام مي شود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد، به اين معنا كه با واسطه اين قدرتها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي. ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند، ترديد داشته باشد، اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفته اند. راوي از امام صادق پرسيد: اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود: « سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طبّ و پزشكى است، همان طور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مىدهند، همين طور است علم جادو و سحر؛ با فريب براى هر سلامتى آفتى مىسازند، و براى هر درمان دردى، و براى هر معنى حيلهاى.»
اسلاید 16: ارتباط با اجنهدر پاسخ باید گفت که بله امکان ارتباط با جن وجود دارد. شکل عادی آن برای افراد عادی از جمله مومنان امکانپذیر است؛ اما شکل تسخیر و استخدام جن شرایط خاصی دارد.توجه شود که اگر چه نیروهای شیطانی را میتوان در اختیار گرفت؛ ولی اولا حتی ممکن است کسانی متاثر از این قوا باشند ولی توجه نداشته باشند. دوم اینکه جنها توانمنديهاي مختلفي دارند؛ همان طور كه ما پزشك، مهندس و اقشار مختلف داريم آنها نيز همين طور، جن درمانگر، جن شرور، جن كافر، جن مومن و ... دارند و بعضی برای تسخیر جن دست به اعمال ضد دینی میزنند که در نتیجه ایمان ایشان پایدار نمیماند. یعنی حال عبادت و خلوت باخدا و بندگی خدا از آنها گرفته میشود و گرایشهای معنوی آنها از دست میرود.علت این است که قوای شیطانی خاصیتش همین است که کسی که با آنها ارتباط بگیرد نمیتواند همزمان بنده خدا هم باشد و در خدمت بندگی خدا قرار گیرد. ذات این قوا این گونهاند که استعداهای معنوی انسان را از بین میبرند و براي همين، آن فرد قادر به انجام كاري نيست؛ چون قواي معنوي به حاشیه میرود، گرايش شما به عبادت ديگر وجود ندارد و اگر هم باشد كمرنگ است افرادي كه آلوده به اين فضا شوند به آساني نميتوانند از آن رهايي يابند.ایت الله مصباح یزدی در این باره گفته اند:مسلّم است که انسان مىتواند با انجام دادن كارهاى مشكل و رياضت، قدرتهاى غيرعادىِ روح و نفس خود را بازيابد. خداوند متعال، اين قدرتها را به نفسِ انسانى عطا كرده و توانايى انجام آن، از خواص نفس انسان است که با ايمان و تقواى افراد، ارتباط مستقيم ندارد؛ تا جايىكه گفتهاند: لازمۀ ارتباط با جنیّان كافر، توهين كردن شخص احضار كننده به دين حق است.
اسلاید 17: رابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسلامیهر چند بنیانگذاران عرفان حلقه مدعی آن هستند که عرفان حلقه اسلامی میباشد، اما وقتی به آموزههای عرفان حلقه و رفتار بنیانگذار این جریان مراجعه میکنیم، مشخص میشود که این جریان در تضاد و تقابل آشکار با عرفان اسلامی قرار دارد؛ هرچند به ظاهر، مدعی پیروی از تعالیم اسلامی میباشد. در ادامه به چند مورد تضاد میان عرفان حلقه با عرفان اسلامی، اشاره خواهیم کرد.بنیانگذار این جریان عرفانی، از یکسو در تعریف و ماموریت عرفان حلقه، هویت عرفان حلقه را عرفانی ایرانی بر میشمارد. در عرفان حلقه عنوان مي¬شود که «يکي از رسالت¬هاي ما اعتلاي عرفان ايران است» (انسان از منظر ديگر ص 60). هم چنین مولف عرفان کيهاني پيشگفتار کتابش را تحت عنوان «ايران و دنياي عرفان» تنظيم نموده است که بحث مفصلي در مورد «عرفان ايران» است. در همين مقدمه پيش از 10 بار واژه «عرفان ايران» تکرار شده است. آنچه در اين باب قابل ذکر است نگاه مولف به عرفان است.روشن است که تمامي آيين¬ها و مکاتبي که نوعي از معنويت را عرضه کرده-اند، در ابتدا کار خود را از مکان جغرافيايي خاصي شروع کرده¬اند و ايرادي ندارد که ما خاستگاه يک آيين را کشوري خاص يا منطقه جفرافيايي خاص بدانيم. اما جغرافيا تعيين کننده هويت يک عرفان نيست و براي بيان حقيقتِ يک عرفان از آموزه¬ها و تعاليم و مضامين بايد صحبت شود، نه از خاستگاه جغرافيايي آن. اما سوال این است که آيا عرفان بر آمده از دين است يا از جغرافيا؟ به عبارت روشن¬تر براي عارف شدن بايد سراغ دين رفت و تعريف عرفان را از متون ديني جويا شد يا اين که عرفان ارتباطي با اديان ندارد و مستقل از دين هم مي¬توان جوياي عرفان شد؟واضح است اگر کسي ماهيت عرفان را ديني بداند و حقيقت عرفان را دينداري بداند در آن صورت بيش از آن که بر جغرافيا تاکيد کند، بر دين متمرکز مي¬شود و ماموريت خود را احياي آموزه¬هاي ديني (که پشتوانه عرفان محسوب می شود) معرفي مي¬کند. این در حالی است که بنیانگذار عرفان حلقه ماهیت و ماموریت عرفان حلقه را، عرفانی ایرانی بر میشمارد.همچنین در رابطه با رابطه عرفان حلقه و آموزههای اسلام میبینیم که در متون عرفان حلقه، آموزه¬هاي وحياني و تعاليم ديني حداکثر موّيد عرفان¬اند، نه مصدر و زير بناي عرفان. در عرفان حلقه گفته مي¬شود که نه تنها خاستگاه و زادگاه عرفان حلقه، بلکه ماهيت اين جريان و هويت آن، ايراني است و استفاده از آيات قرآن و روايات در متون آن، در حد شاهد و قرينه است نه در حد دليل.آنچه از شواهد ديني و اسلامی در متون عرفان حلقه منعکس شده است، تنها با اين نگاه است که اديان الهي تاييد کننده عرفان¬اند و عرفان را پذيرفته-اند، نه اين که راه انحصاري عرفان از اديان مي¬گذرد. به همين جهت است که پيروان ديگر مکاتب مانند مسيحيت و يهوديت، بدون اينکه احساس کنند به دين داري ـ طبق آموزه¬هاي ديني خودشان ـ نيازي دارند، با هدف دست يافتن به عرفان، در جلسات عرفان حلقه حضور مي¬يابند.در عرفان حلقه از يک سو به شريعت و آداب و مناسک اديان دعوت نمي¬شود و اساساً خود را با اعتقادات و مباني هيچ يک از اديان درگير نمي¬کنند و از سوي ديگر تعاليم و آموزه¬هاي خود را نجات بخش و براي کسب رشد و تعالي، کافي مي¬دانند و پایان راه در عرفان حلقه را کمال مي¬دانند. چنان که آمده است: «هدف از اين شاخه عرفانی (عرفان حلقه) کمک به انسان در راه رسيدن به کمال و تعالي است، حرکتي از عالم کثرت به وحدت». (عرفان کيهاني ص 56)
اسلاید 18: دومین محور انتقادی در عرفان حلقه، نوع نگاه این جریان به شریعت میباشد. «شريعت» در نگاه بزرگان معرفت، چنان مهم است که به عنوان معيار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است. از نگاه عارفان اصيل اسلامي، ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناگسستني وجود دارد. «طريقت» همان آداب سلوکي اسلام است که طبق آن سالک مسلمان، در قالب قواعد وآدابي به پيمودن راه سير و سلوک و کسب معرفت مي پردازد و «حقيقت» دست يابي به حقايق و معارف شهودي است که پس از عمل به دستورات شريعت و پيمودن منازل طريقت، به قلب عارف مي تابد.از نگاه عرفاي مسلمان شريعت و طريقت و حقيقت در طول همديگرند و «طريقت»، باطن «شريعت» است و «حقيقت»، باطن طريقت محسوب مي شود و هر کدام ضمن اينکه محافظ مرتبه بعدي است، مرتبه اي از دين را تشکيل مي دهند.بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شريعت با آنچه در عرفان اصيل اسلامي وجود دارد بسيار متفاوت و دور از حقيقت است.در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعي تأويل مي شود و براي مناسک ديني، صورت هاي دروني ترسيم مي شود به گونه اي که اين صورت هاي دروني، ما را از افعال خارجي بي نياز مي کند. چنان که مؤلف کتاب عرفان کيهاني «نماز» را «اتصال» معنا مي کند!به همين جهت هيچ گاه در دوره هاي عرفان حلقه، نماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرايط و اجزاء خاص بايد انجام پذيرد)، مورد توصيه و تأکيد قرار نمي گيرد بلکه يک خانم مسلمان مي تواند با توجه دروني و اتصال قلبي، نمازش را در حال آشپزي نيز ادا نمايد!!با اين وصف واژه شريعت در کتب عرفان حلقه، يک اصطلاح جديد است که هيچ اشتراک معنايي با اصطلاح رايج در منابع عرفان اسلامي ندارد.اشکالات و آسیب های عرفان حلقه
اسلاید 19: عرفان حلقه و وهابیتدر عرفان حلقه بسیاری از آموزههای دینی، به شکل مرموزانهای، تحریف و یا حذف شده است که نماز هم از همان دسته میباشد. در باب نماز میگویند، نماز مطلق اتصال میباشد. وقتی از آنان سؤال میشود، منظور اتصال به چه چیزی است؟ جواب میدهند، اتصال با همان شعورمندی الهی است. این در حالی است که چنین اتصالی در عرفان حلقه، لازمهاش نه ذکر است، نه قیام، نه قعود، نه قنوت و نه سایر ارکان و اجزا و شرایط نماز.در حالی که طبق متون دینی، اولا، هرچند نماز با هدف اتصال اتفاق میافتد، اما نه اتصال با شعورمندی کیهانی، بلکه اتصال با خالق هستی است. ثانیا، طبق آموزههای دینی، این اتصال باید در قالب و شکل مخصوص به انجام برسد که اجزا، شرایط و مقدمات نامیده میشود. بنابراین در عرفان حلقه، هرچند در ظاهر به جنگ نماز نمیروند، اما نماز با تعریف فقهی را به کنار میگذارند.اما مهمترین بحثی که باعث نزدیکی عرفان حلقه با جریان وهابیت شده است، دیدگاه مشترک ایندو نسبت به بحث نذر میباشد. در عرفان حلقه، نذر را به عنوان رشوه اي به خدا مي دانند كه انسان به خواسته هاي دنيايي خود برسد.در عرفان حلقه طوری صحبت شده که گویا نذر نه در قرآن و نه از زبان معصومین مطرح نشده و علمای دین آن را از پیش خودشان به دین افزوده اند.در صورتی که شواهد قرآنی و روایی فراوانی بر نذر وجود دارد که نشان دهنده بطلان دیدگاه عرفان حلقه و وهابیت میباشد که در ادامه به صورت خلاصه به آنها اشاره میکنیم.1. ادله دینی در باب نذر در یکی دو آیه خلاصه نمیشود. نه تنها آیات قرانی بلکه روایات در باب نذر چنان زیاد است که در کتب فقهی خود باب مستقلی پیدا کرده است. بخشی از آنرا مرحوم صاحب وسایل در جلد 16 «وسایل الشیعه» در باب 6 (کتاب النذر) بیان کرده است.2. آیات کلام وحی به خوبی بر قرآنی بودن نذر دلالت دارد. چنان که در آیه قران آمده است که «و ما انفقتم من نفقةٍ اَو نَذَرتم من رندر فان اللّه یعلمه»(بقره، 27) هر چه را برای خدا انفاق کنید و یا برای خدا نذر کنید خدا از آن با خبر است. در این آیه نذر در ردیف انفاق برای خدا آمده و به عنوان یک فضیلت اخلاقی از آن یاد شده است. خداوند در سورهی دهر بر وفای به نذر تأکید می کند: «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً؛ بندگان خدا، وفا به نذر کرده، می ترسند از روزی که شرّ آن گسترده است.»این آیه در مورد خانواده ی عصمت و طهارت، امیرالمؤمنین علی(ع) و صدیقه ی طاهره حضرت زهرا(س) و دو فرزند گرامی شان حسن و حسین - علیهاالسلام - نازل شده؛ آنگاه که حسن و حسین مریض شده بودند، همگی نذر نمودند که اگر خداوند عالم ایشان را شفا بخشید، سه روز روزه بگیرند. پس از آنکه حاجت شان برآورده شد، سه روز متوالی روزه گرفتند.در این دو آیه، به وفای به نذر و خوف از شر روز رستاخیز اشاره شده، که بر وجوب وفای نذر دلالت می کند و قرآن کریم نه تنها بر شرعی بودن این عمل تأکید کرده بلکه به عنوان یک عمل برجسته و قابل تحسین آیاتی را در وصف آن آورده است. این داستان تاریخی نشانگر این است که معصومین نه تنها نذر را جزو تعلیمات دین میدانستند، بلکه خود در عمل کردن به آن پیش قدم بوده و با تبلیغ عملی به ترویج آن همت گماشتهاند.3. نذر تنها در مصادیق مالی خلاصه نمیشود. بلکه نذر غالبا در قالب اعمال عبادی مانند نماز و روزه یا قرائت قرآن انجام پذیرد. از این رو خلاصه کردن نذر در مصادیق مالی از طرف جریان حلقه، یک گزارش غیر واقعی از تعلیمات دینی و تحریفی دیگر در معارف اسلامی است. در آیۀ ای از زبان حضرت مریم روزه داری به عنوان مصداق نذر معرفی شده است. فَقُولی إِنّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْمًا(26، مریم) من نذر کردم که برای خدای خویش روزه بگیرم.بنابراین، هر چند که عرفان حلقه و وهابیت در انکار نذر بسیار بهم نزدیک میباشند و مغالطۀ صورت گرفته در عرفان حلقه، تکرارِ مغالطه وهابیت و تکفیریهاست ، اما باید گفت عرفان حلقه در دور کردن مردم از این ابزار تعالی بخش و محروم کردن دیگران از این ابزار رحمانی، گوی سبقت را از وهابیت هم ربوده است. اگر وهابیت در این میدان یورتمه رفته، عرفان حلقه چهار نعل تاخته است؛ چرا که وهابیها تنها بخشی از نذرها را ممنوع اعلام کرده ولی عرفان حلقه اساس نذر حتی نذرهای رحمانی را انکار کرده است. در عرفان حلقه مغالطه این گونه است که بینیازی خدا از نذر انسانها را مساوی با بینیازی انسانها از نذر معرفی کردهاند؛ یعنی گفته میشود چون خدا به نذر ما نیاز ندارد، پس نذر سودی به حال ما هم ندارد. در حالی که در تمامی عبادات و اعمالِ دینی مسئله همین است. خداوند نه به نماز و نه به روزه و نه صدقه و نه هیچ عمل دیگری نیازمند نیست، او بی نیاز مطلق است. در این میان بندگانند که برای رشد و تعالی خویش به این اعمال نیازمندند.برای اطلاع بیشتر به مصاحبه پیروی «عرفان حلقه» از وهابیت در انحراف از یک بحث اعتقادی، که در سایت نوظهور قابل دسترسی میباشد، مراجعه کنید.
اسلاید 20: -جامع الاسرار، سید حیدر آملی، ص353-عرفان کیهانی، ص 112. -ابن عربی، فصوص، ج 1، ص 35-احتجاج-ترجمه جعفرى ج2 203-سايت بهداشت معنوي، مصاحبه اسماعيل منصوري لاريجانيطراح و تدوین : مهدی معنویمنابع:
خرید پاورپوینت توسط کلیه کارتهای شتاب امکانپذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.
در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.
- پاورپوینتهای مشابه
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.